🔴طرح شائبهی عدم انجام واردات واکسن کرونا بخاطر تولید داخلی، مصداق فریب افکار عمومی است
🔸وهابزاده مشاور وزیر بهداشت در توییتر خود نوشت: قطعا وزیربهداشت و وزیرخارجه تمام تلاششان را برای واردات واکسن انجام دادند اما به دلایل محدودیت تولید واکسن در دنیا و تحریمها این موضوع محقق نشد.
🔸شخص رییس جمهور نیز چندین بار برای این موضوع دستور مستقیم داد.
🔸اینکه گفته میشود به خاطر تولید داخل جلوی واردات گرفته شد تنها یک فریب افکار عمومی است.
#کرونا
#واکسن
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 یاشار کذاب سلطانی با این عکس مدعی شده پناهیان در لندن بستری شده
این احمق به قدری مخاطب رو هیچ فرض کرده که نمیدونه مردم الان میتونن سرچ بزنن و حقیقت رو بفهمن
این عکس متعلق به سال ۹۶ و یکی از بیمارستانهای تهرانه و علت بستری هم فشار کاری زیاد بوده
✍️ حاجی دموکرات
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت ششم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
مرد، تنها دستش را گذاشت پشت سرش و منتظر ماند. دژبان كه همچنان لولـة اسلحه را به سوي او نشانه رفته بود، گفت: روي دو پا بنشين. مرد نشست. حالا آن قدركلاغ پر برو تا يادت بماند اينجا نبايد بيخيال شد. جواني كه ساك سرمهاي داشت، يك قدم جلو آمد و دهـانش را بـراي گفـتن حرفي باز كرد اما اولي كه بلند قد بود، دستش را گرفت و او را به سوي خـودش كشيد. دژبان داد زد: «همين جور برو تا من بگويم بسه. مرد كه خسته بود،پنجاه قدم آن طرفتر تعـادلش را از دسـت داد. دژبـان كـه متوجه شده بود، داد زد: «از همان جا برگرد. مرد برگشت و روبه آنها كلاغ پر آمد.دو جوان خود را در سـاية نفربـر پنهـان كردند.دژبان از گوشة چشم، آنها را ميپاييد. مرد رسيد و او دسـتور داد برخيـزد. مرد با فشاري بر زانوها چهرهاش را درهم برد و ايستاد. صورت خاك گرفتهاش از عبور قطرههاي عرق،پر از شيارهاي باريك، خيس شده بود و نفس نفـس مـيزد. دژبان گفت: حالا بمانيد تا مسئولتان را پيدا كنم، گفتيد از كدام دسته ايد؟ دو جوان خود را از پناه نفربر بيرون كشيدند. اولي از همـان جـا بلنـد گفـت: سلام برادر خرازي، رسيدن بخير. و انگشتهاي كشيدهاش را براي دست دادن پيش آورد.مرد،رو به آنها چرخيد و خندان برايشان آغوش گشود. دژبان جوان همان جا ايستاده بـود، رنـگ پريـده و مبهـوت و انگـار چيـزي نميشنيد. دومي برگة مرخصي را پيش آورد و توضيح داد، مرد در جيب هايش دنبال چيزي گشت، اولي خودكار سياه رنگي را دو دستي پيش آورد و مرد آن را گرفت و پشت برگه چيزي نوشت و امضا كرد و بعد رو به دژبان گفت: «دفعة ديگر برگه را فراموش نميكنم، قول ميدهم. حالا اجازه ميدهي رد شوم؟ تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. باد، آستين خالياش را همراه دانههاي درشت شن به صورتش كوبيـد. آسـتين بيحس را با غيظ از صورت كنار زد و روي زانوهايش نشست و ناليد. صـدايش در دشت گم شد. احساس كرد پايانِ دنيا رسيده است و او بعد از مرگ همة آدمها سرگردان روي زمين مانده است... خواسته بود راه خونريزي چشم جواد را ببندد، اما نتوانسته بود. شعلههـا را بـا همان يك دست خاموش كرده بود اما نميتوانست آن بدن سـوخته را جابـه جـا كند. حاج هدايت و آن سه بسيجي خستهاي را كه داشتند به طرفش ميآمدنـد تـا خسته نباشيد بگويند، همه را... . با هر نالهاي به سويشان دويده بود. بالاي سرشان نشسته بود. دست گذاشته بود روي رگهاي گردنشان و حس كرده بود كه زندهاند. فكر كرد با كشيدنشان روي زمين ميتواند آنها را تا جاده برساند امـا نمـيشـد، خطرناك بود. جز هدايت و كاظم همه زنده بودند، با فاصلة كمي از مرگ. و او از كنار يكي تا بالاي سر ديگري پر ميكشيد، مثلِ پروانهاي ميانِ چراغـاني.سـرانجام خسـته و ناتوان و خشمگين از اين ناتواني،زانو زده بود روي خاك و به خود سركوفت زده بود: تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. هواپيما كه رفت، هنوز صداي وحشتناك انفجار در سرش مثل جيغـي بلنـد و پايانناپذير ادامه داشت. صدايي كه همه چيز را ميبلعيد؛ ديدن، شـنيدن و حتّـي فكر كردن را. موج انفجار مثل ضربة دستي سنگين او را روي تلي از خاك پرت كرده بود و هنوز عضلاتش لرزشي بياختيار داشت و پاهايش هيچ به فرمانش نبودند. گـرد و خاك كه فرو نشست، از ميان هياهويي كه در سـرش بـود، صـداي جيـغ تيـز و بريدهاي را تشخيص داد؛ شعله اي بود كه ميدويد. برخاست و دويد. پاهايش مثل دو تكه سرب سنگين بودنـد، رسـيد. خـود را روي او انداخت و با بدنش شعله ها را پوشاند. روي خاك غلتيد و مرد سـوخته را روي خاك غلتاند. آتش خاموش شد. مرد را بـه پشـت گردانـد. دسـتش را روي شاهرگ مرد گذاشت. زنده بود. فرياد زد: آهاي، بياييد كمـك! ايـن هنـوز زنـده است. هيچ صدايي نيامد. چشم گرداند؛ رانندة لودر افتـاده بـود و قـوطي كمپـوتش ريخته بود كنار پايش روي خاك. چند قدم دورتر، بالاي خاكريز، جواد... حركت بيارادة پاهايش خاك را ميخراشيد و دستهايش چيزي را در هوا چنگ ميزد. برخاست. از سينة خاكريز بالا رفت. تعادلش را از دسـت داد. زمـين خـورد. هنوز گيج انفجار بود... دوباره بلند شد؛ به جواد رسيد كه تنش پر از زخمهاي ريز بود. چفيهاش را از گردن باز كرد. پايش را سراند زير گردنِ جواد و تنهـا دسـتش را، از زير سرِ او رد كرد. دانست كه بايد او را هر چه زودتر به جايي برساند. امروز وقتي براي سركشي آمده بود، سراغش را از رانندة لودر گرفته بـود كـه داشت با نوك سرنيزه قوطي كمپوت را باز ميكرد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🔹خوش بحال کسانی که
هم زنجیر میزنند !!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند
هم سینه میزنند !!
و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند
هم اشک میریزند !!
و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند
هم سفره می اندازند !!
هم نان از سفره کسی نمیبرند
آنوقت با افتخار میگویند :
" یاحسین " علیه السلام🖤
:
http://eitaa.com/mahdavieat
111(1).pdf
297.8K
🇮🇷💐
💐
✅ #یادداشت
💢 موضوع: #افغانستان دومینوی جنگ داخلی و دخالت خارجی
🍃🌻🍃
✍️ دکتر عبدالله گنجی
#روشنگری
#ثامن
#طالبان
http://eitaa.com/mahdavieat
#یک_نکته
آمریکا عامل اصلی مشکلات این روزهای #افغانستان
⚠️گناهکار قتل این جوان آینده دار افغان آمریکاست به چند دلیل:
🔹بیست سال پیش که کشور زکی اشغال شد توسط آمریکا و همکارانش در ناتو! قرار بر این بود که افغانستان تبدیل به کشوری در مسیر توسعه شود، اما این روزها آمریکایی ها در حالی غیر مسئولانه افغانستان را ترک می کنند که نه تنها پیشرفت، بلکه اوضاع به زمان قبل از اشغال برگشت!
🔹 قرار بود انگلیسی ها با مواد مخدر مبارزه کنند اما امروز از تولید سالانه ۲۰۰ تن مواد مخدر ، به ۹۰۰۰ تن تولید سالیانه تبدیل شده است
🔹 وآخر اینکه چنان جنگ شناختی راه انداختند که این جوان تصور می کرد اگر بماند توسط طالبان کشته خواهد شد ، بنابراین فقط می خواست بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند !
http://eitaa.com/mahdavieat
🔻رابرت مرداک کیست؟
🔺رابرت مرداک یهودی الاصلی است که براساس اعلام منابع معتبر، مالک 300 رسانه جهان است. او تنها در مجموعه نیوزکورپوریشن دارای 11 شرکت فیلم سازی، 6 شبکه تلویزیونی، سه خبرگزاری ماهواره ای، 16 تلویزیون کابلی، هشت مجله، بیش از 10 روزنامه، 7 مجموعه انتشاراتی و..... است و اینها تنها بخشی از سلطه این فرد بر رسانه های دنیاست.او اعلام کرده است تاسیس شبکه های فارسی زبان به طور جدی تری در دستور کارش قرار دارد.
http://eitaa.com/mahdavieat
❇️ روایت سردار حاجیزاده از تدابیر رهبر انقلاب در حوزه نظامی
فرمانده هوافضای سپاه:
🔹سال ۶۳ تعداد محدودی به ما موشک دادند، نظام تصمیم گرفت از این تعداد ۲ فروند را اختصاص بدهد به مهندسی معکوس، در جلسهای حضرت آقا میگفتند چرا موشکها را باز نمیکنید. در همان سالها کلنگ ساخت کارخانه موشکی را حضرت آقا زدند. ما در حوزه موشکی دنبال سرعت عمل و برخی موارد دیگر بودیم، حضرت آقا فرمودند به دنبال دقت بروید.
🔹در حوزه پدافند هوایی هم سال ۸۲ روسها گفتند بیایید از سامانههای بوک بخرید. چند هیئت از ایران رفت، همان موقع حضرت آقا فرمودند ترجیح من این است که سامانه ما بومی باشد. آن خرید لغو شد و ما آمدیم تمرکز کردیم روی این موضوع و از آن سامانههای بومی سومخرداد، طبس و رعد بیرون آمد.
🔹برخی فرماندهان هوافضا گرایشاتی داشتند در حوزه ساخت هواپیماها، حضرت آقا به ما فرمودند این موضوع را خیلی دنبال نکنید، این ماموریت ارتش است شما بچسبید به موشکی و پهپاد. امروز بعد از جنگ قرهباغ بعضی از کشورها متوجه نقش پهپاد شدهاند درحالیکه از سالها قبل حضرت آقا روی این موضوع تاکید داشتند
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴روایتی از خروش امام حسینی های لندن
♨️عطا مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات که در انگلیس اقامت دارد، مراسم عاشورای حسینی را این گونه روایت کرده است: عصر عاشوراى عجيبى بود. جمعيتى انبوه، در هايد پارك لندن، براى بزرگداشت عاشورا جمع شده بودند. شبيه ضريح امام حسين (علیهالسلام) و ابوالفضل العباس (علیهالسلام) و صدها پرچم و حتى چلچراغ … جمعيت تمام خيابان آكسفورد را پر كرد. تا پيكادلى سركس با جمعيت رفتم. پليس لندن سنگ تمام گذاشته بود.صداى يا حسين در مركز لندن!
🔮کانال مرجع گفتمان
#محرم
#امام_حسین
http://eitaa.com/mahdavieat