eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
347 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
ایثار معلمی که به جای استراحت در بستر آموزش آرمید؛ کمر درد هم مانع تدریس معلم سمیرمی نشد 🔹حسن آقایی معلم مدرسه روستایی بی بی سیدان سمیرم، مدتی است که بخاطر بیماری دیسک کمر زمین‌گیر شده و مسافت ۵۰ کیلومتری روستا را با همراهی همکاران در کلاس درس حاضر می‌شود تا در بستری از درد تعلیم علم کرده و مشق عشق و ایثار در دفتر دانش آموزان حک کند. 🔹آقایی که مدیر و معلم مدرسه است هشت دانش‌آموز چند پایه دارد و با توجه به وجود بیماری کرونا و آموزش آنلاین کار تدریس و آموزش در این روستا را تعطیل نکرد زیرا دانش‌آموزان اینترنت پر سرعت کافی برای برقرای ارتباط با معلم خود به صورت آنلاین ندارند . به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل سوم...( قسمت پنجم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 انگار شبح می دیدم خواهرم می ایستاد جلوم و حرف می زد ولی من صدایش را نمی شنیدم فقط یک شبح از خواهرم می دیدم که لب هایش تکان می خورد یکهو انگار دلم ریخت با خودم نگفتم نکند بچه نفس نکشد و زبانم لال همین جا تمام کند از مادرم یک ایینه کوچک خواستم زانو زده بودم کنار بالشت کوچکی که زیر سر محمد بود و هر چند دقیقه یکبار آیینه را می گرفتم جلوی دهانش و نگه می داشتم ثانیه ها را می شمردم رویش که بخار می نشست نفس من هم بالا می آمد مادرم حوله گرم می کرد و می گذاشت روی دست و پای محمد و فایده نمی کرد بچه عین یک تکه چوب خشک شده بود بدنش یخ صورتش مثل گچ دیوار سفید بدون اینکه یک ذره شیر خورده باشد فقط نصفه نیمه نفس می کشید خدا نگهش داشته بود پدر شوهرم خدا بیامرز یک تکه نور بود بقیه شنیدند من دیدم اگر یک شب نماز شبش قضا می شد صبح با چشم گریان قضایش را می خواند هر کس از فامیل فوت می کرد یک سال نماز و روزه قضا برایش به جا می آورد یک چیزش را تا عمر دارم یادم نمی رود نشد آب بخورد و موقع سلام به سید الشهدا علیه السلام از اشک از چشمش سرازیر نشود اگر روزی سه بار هم آب دستش می دادم می دیدم که زمزمه می کند حسین جان آب مهریه مادرت بود و تو را تشنه کشتن و شانه هایش تکان می خورد بهش می گفتم عمو عمو حسین. محمد که حالش بد شده بود خبرش کرده بودند گاهی با آقا جان دو تایی پچ پچ می کردند و می خواستند من خبر نشوم آخرش بی خیال همه امد نشست کنار من و محمد و دیگر تکان نخورد دستش را گذاشت روی پیشانی محمد پیشانی سفید و بی رنگ بچه زیر دست مردانه و زمخت عمو حسین گم شد به من نگاه نمی کرد صدایش ولی تا ته دلم نفوذ کرد. بابا جون حمد مرده رو زنده می کنه من می خونم شمام بخون هر چی نباشه تو مادری نفست و سوز دلت تو این احوال تا عرش خدا بالا میره الهی دست خالی بر نگردونن. اول تا آخر پا به پای من نشست بالای سر محمد و هفتاد تا هفتاد تا حمد خواند و فوت کرد به صورت بچه دلم می خواست محکم باشم ولی نمی توانستم پدر شوهرم حمد می خواندو من انگار یکی یکی گره های دلم باز می شد ولی لب از لب بر نمی داشتم دیگر حتی توان گریه کردن هم نداشتم همسایه ها خبر شدند حوصله خودم را هم نداشتم چه برسد به دلسوزی و دلداری آنها گاهی می آمدند سرپا سراغی می گرفتند و احوالی می پرسیدند می رفتند. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمان 🌸یا مهدی به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
️آقــاجــان ...🌿 تقصیرشمانیست ڪہ‌ٺصویرشمانیسٺ💔 من‌آیــنہ‌ا؁پرشده ازگـردوغبـارم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❥ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat ‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خجالت میکشم... اسمم را گذاشته ام: 💔 اما زمـانی که دفتر را ورق میزنی📖 می بینی؛ فضای مجازی را بیشتر از امامم میشناسم🚶🏻‍♂ حتی گاهی صبح آفتاب نزده🌥 آنها را چِک میکنم ... اما را نــــه❗️ ﹝↵ ✨﹞ ﹝↵ (عج)✨﹞ ‌ ‌ ‌به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat ‌ ‌ ‌ ‌‌
کسے که بخواهد روے وضعیتش، ایمانش، روے روانش و عقایدش کار کند، باید کار کند و زحمت بکشد؛ باید برود خودش را آماده کند، بفهمد حق با چه کسی هست تا با او همراهے کند. باید بفهمد باطل کجاست تا با آن مقابله کند، باید تکلیف شرعے خودش را بفهمد! _ برادر جهاد❤️ به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
سوال؟! چرا ناهار و شام و صبحـانه رو برای هرکدوم حداقل ۱۰ دقیقه وقت میزاریم اما برای روزانه فقط ده دقیقه وقت نمیزاریم.. وقت گـذاشـتـن رو بیـخیـال💔 روزانه چقدر به امام زمانت فکر میکنی اماده ای برای ظهور مولامون؟! دو روز دیگه آقا بیاد بگه برای من چیکار کردی دستت پره؟! شرمنده نمیشی؟!😔💔 سرباز امام زمان بودنت فقط برای نام کاربری و پروفایل و پست اینستا و...؟! مبادا یه وقت امام زمان برای کارهات اشک بریزه؟! مبادا به خاطر کارامون ظهور به عقب بیفته؟ به خودمون بیایم...🚶🏿‍♂️💔 ‌‌به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat ‌ ‌ ‌ ‌