eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 📝 | رسانه‌های غربی علیه مردم 🍃🌹🍃 🔻 در هر جای دنیا ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد. اما رسانه‌های خبیثی از قبیل BBC، منوتو، سعودی‌اینترنشنال، صدای امریکا و... مشکلات ایران را چند برابر بزرگ‌ نشان می‌دهند و یک خبر بد را چند بار تکرار میکنند تا مخاطبِ ایرانی را عصبی، روانی و مأیوس کنند. 🔸[از لحاظ علمی ثابت شده، کسانی که بیشتر در معرض اخبار بد هستند، به بیماری‌های روحی بیشتری هم مبتلا می‌شوند] 🔹 همین رسانه‌های، بیشتر اخبار منفی امریکا، انگلیس، رژیم‌صهیونیستی و عربستان سعودی را سانسور میکنند تا آرامش روانی جامعه خود را به خطر نیاندازند.‌ 🔸 مثلاً اگر در امریکا طوفان بیاید، می‌گویند این یک حادثه طبیعی بود! اما اگر یک‌دهم این اتفاق در ایران بیفتد، شروع می‌کنند به تحقیر ایران و پوشش وسیع خبرهای بد و مخفی کردن خبرهای خوب. 🔸 یعنی بدی‌ها را برای ما و خوبی‌ها را برای خودشان می‌خواهند. 🔹 [ در ایران، هر کس اخبار منفی را بیش از اخبار مثبت بیان میکند، یقینا خائن به ملت است. چون امنیت روانی جامعه را به خطر میاندازد.] 🔺 به هر حال، در اثر همین عملیات روانی رسانه‌های غربی، برخی جوانان ایرانی گمان می‌کنند که امریکا و اروپا بهشت اند و ایران جهنم. این تلقّی نادرست باید شکسته شود. | | http://eitaa.com/mahdavieat
بسم الله چهل و یکمین جلسه از سلسله جلسات هفتگی تحلیل صوتی هادیان سیاسی فعال 🎙🌏سخنران جلسه : استاد گرامی جناب آقای مهدی خورسند پژوهشگر اقتصادسیاسی کارشناس مسائل چین و اوراسیا 🖋موضوع جلسه: تحرکات ترکیه از شمال سوریه تا قلب تل‌آویو؛ ریشه‌ها و پیامدها 🕣تاریخ: چهارشنبه هجدهم خرداد ساعت ۲۱:۳۰ 🔶جلسه در کانال تحلیل صوتی روبیکا: https://rubika.ir/tahlil_samen ♦️معاونت سیاسی سپاه صاحب الزمان(عج) استان اصفهان http://eitaa.com/mahdavieat
| مقام معظم رهبری در مراسم سی‌وسومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، با بیان توصیه‌هایی مهم، مردم و فعالان انقلابی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به جلوگیری از هویت‌زدایی از انقلاب و تحریف امام، افشای دروغ و جنگ روانی دشمن، جلوگیری از نفوذ رگه‌های ارتجاع و سبک زندگی غربی و قدرشناسی از مسئولان انقلابی سفارش کردند. 🍃🌹🍃 🔸نکات قابل تامل: 1⃣ رهبر معظم انقلاب امسال نیز همچون سال‌های اخیر به ضرورت توجه به «درس‌ها و گفتار و رفتار امام» در سالگرد ارتحال ایشان تأکید کردند، اما پرداختن بیشتر معظم‌له به مسائل جاری کشور به‌ویژه در بعد روانی- رسانه‌ای و نقاط هدف و ترفندهای دشمنان در این حوزه نشان می‌دهد که ایشان با درک عمیق نقطه تمرکز دشمن، تلاش می‌کنند تا به بسیج همگانی با محوریت جهاد تبیین در برابر جنگ شناختی دشمن، شکل و انسجام دهند. 2⃣ تأکید ایشان بر محورهای تهاجم شناختی دشمن و ضرورت مقابله با آن نشان می‌دهد که در ارزیابی ایشان، ایران اسلامی در مواجهه با جبهه دشمنان، بیش از هر حوزه‌ای، از ضعف در حوزه رسانه و اقدامات تبیینی رنج می‌برد. به همین دلیل است که دشمن می‌تواند نقاط قوت و پیروزی‌ها را به‌عنوان نقطه‌ضعف و شکست برای افکار عمومی جلوه دهد. پیامد این ضعف، ایجاد شکاف ادراکی میان واقعیت‌های کشور و تصویر ذهنی افکار عمومی از آن واقعیت‌ها است. 3⃣ با توجه به وابستگی تحریم و تحریف، ایشان حتی راه‌حل مسائلی چون تحریم را در خلع سلاح جریان تحریف می‌داند؛ یعنی عدم ‌خنثی‌سازی تحریم‌ها در داخل را ناشی از یکسری محاسبات غلط و ذهنیت‌های نادرست می‌دانند که در صورت جهاد تبیین و زدودن آن محاسبات و ذهنیت‌ها، به‌راحتی می‌توان بر تحریم‌ها هم غلبه پیدا کرد؛ زیرا باوجود محاسبات غلط، انگیزه و عزم لازم برای مقابله با تحریم شکل نمی‌گیرد. 4⃣ درنهایت اینکه معظم له با درک عمیق نقشه دشمن و گوشزد راه‌های مواجهه با آن، ضمن افشاگری در قبال جریان تحریف، جهادگران عرصه تبیین را به حفظ و ارتقاء روحیه و انگیزه برای شکستن محاصره تبلیغاتی دشمن و ضرورت امیدآفرینی در برابر سم‌پاشی‌های روانی جریان تحریف متوجه کردند. ✍ مصطفی قربانی http://eitaa.com/mahdavieat
🌱ای جان جهان، عیان تو را باید دید با دیده خون فشان تو را باید دید... 🌱در مسجد سهله از فرج باید گفت در مسجد جمکران تو را باید دید... http://eitaa.com/mahdavieat
باسلام به مخاطبای عزیزم قرار هر روز براتون رمان های کوتاه بزاریم امیدوارم تا اخر همراه باشید😊
۱ 🌸🍃 توی کوچه که میدیدمش ضربان قلبم بالا میرفت و با حالت خاصی نگاهش میکردم جوریکه همه دوستام میدونستن راضیه دختر اکبرخان معروف محله عاشق پسر هیئتی و مذهبی محله که به تازگی اومده بودند محلمون شده،برای همین دوستم راحله میگفت آخه دختر کجای تو به این پسره جواد میخوره.... تو دامن کوتاه میپوشی،تو حجاب درستی نداری،مادرجواد رو دیدی،چادروحجابش رو دیدی دختر؟؟؟... به راحله گفتم ولی چرا وقتی اون پسره منو میبینه نگاهشو پایین میندازه و با شتاب از کنارم رد میشه ولی جلو بقیه دخترها اینجوری نیست..؟ گفت آخه تو حجابت درست و حسابی نیست ولی بقیه دخترهای محله رو‌ببین با حجاب هستن نیازی نداره با عجله از کنارشون رد شه..ولی من میدونستم حسم بهم دروغ نمیگه و جواد هم مثل من حسی بهم داره... جواد و حامد پسرهای حلیمه خانم و حاج علی بودند...از اون خانواده های مذهبی و بااعتقاد... حلیمه خانم همیشه باحجاب و مرتب بود و برای بچه های جبهه موادغذایی و ملزوماتی که لازم داشتند رو توی مسجد بسته بندی میکرد و براشون ارسال میکرد...برخلاف زنهای چادری که وقتی یک دختر بدون چادر میدیدند عصبانی میشدند و با نفرت نگاهم میکردند حلیمه خانم با مهربونی نگاهم میکرد و ازم میخواست تو کار بسته بندی کمکشون کنم... راحله بهم میخندید و میگفت آخه دختر چرا حلیمه خانم باید بیاد خواستگاری من و تو؟؟ یا با مسخره میگفت دوست داری تو زن جواد شو منم زن حامد میشم؟؟میشیم عروسهای حلیمه خانم؟؟...ولی هیچکدوم خبر نداشتیم که دست سرنوشت چی برامون قراره بنویسه. یادمه سال63بود و همه اونروز رفته بودیم مسجد برای بسته بندی موادغذایی برای رزمنده ها...جواد مسئول رسوندن مواد غذایی به ماشین اصلی بود و اونروز هم اومده بود که بسته بندیها رو برداره و ببره... وقتی جواد رفت یکی از خانمهای محله به حلیمه خانم گفت:حلیمه جان چرا برای پسرها آستین بالا نمیزنی ماشاالله هردوشون یه پارچه آقا هستن...خواستگاری هردختری بری نه نمیگن.. دل تو دلم نبود،حلیمه خانم گفت:اگه خدا بخواد دختر براشون در نظر گرفتیم همین روزهاست بریم خواستگاری به فضل خدا... یکی دیگه از خانمها گفت حلیمه جان حتما دختر افتاب مهتاب ندیده براش در نظر داری؟؟ حلیمه خانم به لبخندی بسنده کرد... وای اگر بدونید حال اون لحظه ی من چه حالی بود, احساس خفگی داشتم،همیشه جواد رو‌ مال خودم میدونستم به گزینه ای دیگه فکر نکرده بودم...فورا از سرجام بلند شدم و‌راحله رو‌ با بغض صدا زدم و گفتم بریم خونه... حلیمه خانم با همون لبخند همیشگیش گفت کجا راضیه جان؟هنوز مونده ها...گفتم من فردا امتحان دارم باید زود بریم با اجازه تون... راحله گفت:دختر تو چته نکنه واقعا فکر کرده بودی جواد از دختری مثل تو خوشش میاد... خوب عزیز من چقدر من بهت گفتم دلخوشی الکی به خودت نده به گوشت نرفت که... گفتم راحله لطفا اینقدر حرف نزن سرمو‌ بردی برو‌ خونتون...منم رفتم تو خونه و به مامانم گفتم سردرد دارم منو صدا نزنه...مامانم مشکوک شده بود و هی ازم‌سوال میپرسید ولی من خودمو به خواب زدم و تا صبح گریه کردم...صبح با چشمانی پف کرده راهی مدرسه شدم،توی راه جواد رو‌دیدم که میرفت سمت مسجد...جوریکه بلند بشنوه گفتم خلایق هرچی لایق...طبق معمول مکثی کرد،سرشو پایین انداخت و رفت...راحله دستمو کشید و گفت پاک آبرومونو بردی،حالا پسره چه فکرهایی که با خودش نمیکنه... ادامه دارد.. http://eitaa.com/mahdavieat
https://harfeto.timefriend.net/16546241380348 نظرات انتقادات خود را باما در میان بگذارید😊😊
📝 | هدف آژانس از قطعنامه احتمالی چیست؟ 🍃🌹🍃 🔻 قطعاً اقدام احتمالی آژانس علیه کشورمان در راستای فشارهای مختلفی است که طرف آمریکایی برای عقب‌نشینی ایران در جنگ اراده‌ها و مذاکرات وین وارد می‌کند. 🔹 مجموعه‌ی این اقدامات علیه کشورمان در حوزه‌های مختلف ازجمله دزدیدن نفتکش ایرانی در سواحل یونان تا اقدامات تخریبی و عملیات ترور توسط صهیونیست‌ها، جنگ روانی و برجسته سازی اپوزیسیون ضعیف و بدون پشتوانه که با استفاده از رسانه‌های ضد انقلاب سعی در برجسته نمایی آن‌ها دارند، همه در راستای فشار سیاسی برای عقب بردن ایران است. 🔸قطعاً قطعنامه آژانس مسیری را که نمایش می‌دهد را در پی ندارد؛ زیرا ارجاع به شورای امنیت در نهایت با وتوی چین و روسیه مواجه خواهد شد. 🔺با وجود مکانیسم ماشه نیازی به طی کردن چنین مسیری نیست، اگر طرف غربی از مکانیسم ماشه صحبت نمی‌کند و بر قطعنامه آژانس تاکید دارد، دلیلش این است که به دنبال اقدامات عملی نیست و نیاز دارد که مذاکرات وین را همچنان زنده نگه دارد تا شانس توافق به وجود آید. ✍ مصطفی خوش چشم | | http://eitaa.com/mahdavieat
۲ 🌸🍃گفتم هرفکری میخواد بکنه برام مهم نیست پسره ی بی لیاقت فکر کرده کیه که خودشو برای ما میگیره...همون بهتر بره خواستگاری دختری مثل دختر مش قربون..این حرفها رو میزدم ولی دلم آشوب بود..عصر که از مدرسه برگشتم متوجه نگرانی و اضطراب مادرم شدم.. هنوز آقام نیومده بود،اقام تو بازار حجره ظروف مسی داشت و یکی از بزرگان بازار محسوب میشد...گفتم مامان چیه چرااینقدر پریشونی؟ گفت مادر من باید یه چیزی بهت بگم ولی قول بده عصبانی نشی،به هرحال هردختری توی زندگیش ممکنه هرنوع خواستگاری داشته باشه،گفتم:مامان میگی چی شده یا نه؟ گفت:خانواده حاج علی رو میشناسی؟همونی که پسرهاش خیلی مذهبی هستند آ؟؟؟ گفتم آره،چی شده؟ گفت:صبح مادرشون اومده بود و درباره پسرش جواد حرف میزد،من‌گفتم:آخه حاج خانم کجای دختر من به پسر شما میخوره ولی اون اصرار داشت حتما باهات در میون بذارم مادر عصبانی نشو،عصر به آقات میگم بره با آقاش صحبت کنه و تمومش کنه... اون لحظه احساس کردم دارم پرواز میکنم گفتم مامان این چه حرفیه میزنی؟شما چرا بجای من تصمیم میگیرین؟با تعجب گفت:یعنی چی؟میدونی چقدر بین خانواده ی ما با اونها تفاوته؟بعدشم تو قراره درستو بخونی بری فرنگ پیش خاله ت،قرار نیست شوهر کنی اونم با مردی مثل جواد... گفتم اتفاقا من خیلیم راضی هستم خودم برای زندگیم تصمیم میگیرم،رفتم داخل اتاقم که لباسمو عوض کنم..شب که اقام اومد مادرم باهاش در میون گذاشت،اقام گفت خانواده خوبی هستن،نظر منم‌نظر راضیه است مادرم که زیاد به مذاقش خوش نیومده بود گفت نمیدونستم پدردختری اینقدر عجله ی اومدن خواستگار داشتین وگرنه میدادمت پسر غلومعلی پاسبون که سال پیش اومدن خواستگاریت...ریز ریزمیخندیدم... پنجشبه قرار خواستگاریم گذاشته شد و من از خوشحالی داشتم بال. درمیاوردم ذوق اولین نگاه جواد رو به خودم داشتم،وقتی به این فکر میکردم که پسر هییتی و مذهبی محلمون عاشق من بوده قند توی دلم آب میشد.. سرخوش و شاد بودم و این خبر رو فورا به راحله رسوندم،راحله باورش نمیشد ،کلی برام آرزوی خوشبختی کرد و همپای من خوشحال بود..شب خواستگاری جواد و پدرومادر و عموش اومده بودند خونمون...از لای در جواد رو میدیدم و بیشتر عاشقش میشدم،جواد پسری بسیار محجوب و سربه زیر بود...حاج علی پدر جواد از پدرم اجازه گرفت که ما چند کلامی توی حیاط باهم صحبت کنیم...از استرس دست و پاهام میلرزید مامانم اومد کمکم...و سعی کرد بهم قوت قلب بده...من زودتر از جواد رفتم داخل حیاط و اون پشت سرم میومد...سرمو پایین انداخته بودم پ با گوشه ی شالم بازی میکردم.. جوادصداشو صاف کرد و گفت: خلایق هرچی لایق،من امشب اومدم که بشم لایق دختری که خیلی وقته دلمو برده....واااای اصلا فکر نمیکردم جواد بخواد اینجوری حرف خودمو به روم بیاره،دوست داشتم اون لحظه غرق حوض حیاط بشم... جواد که حالمو فهمید به لبخندی بسنده کرد و گفت:همونطور که میدونید من پسری با اعتقادات خاص خودم هستم،توی زندگی هیچوقت دوست نداشتم اعتقاداتم رو‌به کسی تحمیل کنم،من اگر اومدم خواستگاری شما هرجوری که هستین شما رو پذیرفتم،انشاالله در آینده با هم به کمال میرسیم...من فقط یک صحبتی دارم که لازم میبینم امشب گفته بشه.. من آرزوی جبهه رفتن دارم و از شما انتظار دارم انشاالله در آینده مانع این امر نشین... سرمو بالا آوردم و گفتم یعنی چی؟مگه شما از جونتون سیر شدین؟؟نمیبینید هرروز یک مادر یا یه همسر تو محله داره داغدار میشه؟؟؟ نگاهی بهم انداخت و گفت اگر امثال من نریم جبهه کی میخواد از وطن و ناموسمون دفاع کنه؟؟؟ ادامه دارد http://eitaa.com/mahdavieat
🔴وزیر راه: راننده قطار مقصر بوده است 🔹علت اصلی حادثه قطار مشهد - یزد بیش‌تر از ناحیه راننده قطار بوده اما برای گزارش کامل باید بررسی دقیقی صورت بگیرد. 🔹در وهله نخست بیل مکانیکی به لوکوموتیو و سپس به واگن‌های بعدی برخورد می‌کند. شیشه‌های جلو لوکوموتیو در برخورد با بیل شکسته می‌شود که لوکومتیو‌ران اقدام به کشیدن ترمز می‌نماید که باعث وقوع این حادثه شده است http://eitaa.com/mahdavieat
🔴دستور بازداشت ۶ نفر درپی واژگونی قطار 🔹رئیس دادگستری خراسان جنوبی: دستور بازداشت ۶ نفر که در حادثه واژگونی قطار دخیل بوده‌اند، صادر شده است. 🔹پرداخت خسارت به اولیای دم و مصدومان در اسرع وقت و بدون رسیدگی قضایی انجام می‌شود http://eitaa.com/mahdavieat
❣ 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی. 🌱بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱سلام عزیزجان خواهش ممنونم از،تعریفتون با حمایت ڪردن شما خوبان😊🌹 ۲سلام عزیزجان چشم حتما 😊🌹
۳ 🌸🍃 اونشب بخاطر حرفی که زده بودم خجالت کشیدم و به جواد حق دادم از طرفی فکر کردن به روزی که جواد بخواد از پیشم بره دیوونم میکرد..ولی سعی کردم بهش فکر نکنم...خلاصه اینکه اونشب گذشت من جواد رو تنها یکبار اونهم شب خواستگاری دیده بودم...و یکبار هم برای خرید وسایل عقدی ...قرار عقد و عروسی گذاشته شد...قرار شد مراسم رو بعد از امتحانات من برگزار کنیم...دقیقا یادمه روز عقدمون بود که حلیمه خانم راحله رو برای حامد برادر جواد خواستگاری کرد...وقتی فهمیدم با راحله اینقدر خندیدیدم که صدای خنده هامون تا بیرون از اتاق هم رفته بود.. کی فکرشو میکرد دست تقدیر ما رو جاری هم‌کنه اونهم برای پسرهای حلیمه خانم... عقد راحله و حامد هم یکماه بعد از عقد ما برگزار شد... خطبه ی عقد که خونده شد جواد برای اولین بار دستمو گرفت و‌گفت قول میدم تا جایی که خدا یاریم کنه خوشبختت کنم راضیه... وای اون لحظه از خجالت قرمز شده بودم،بهترین لحظه ی‌ عمرم بود کاش زمان اون لحظه متوقف میشد و دستم برای همیشه توی دستهای جواد میموند... زندگی مشترک ما تو خونه حلیمه خانم شروع شد و من هرروز بیشتر عاشق مردونگی و متانت جواد میشدم،توی خونه داری جوری بهم کمک میکرد که گاهی با خنده بهش میگفتم شما باید دختر میشدی...کم کم با رفتارش کاری کرد که دختر قرتی محله شد باحجابترین دختر محله،جواد هیچوقت منو زور نکرد فقط راه و رسم درست رو نشونم داد...و من با میل و اشتیاق قلبیم چادر رو‌پذیرفتم...سه ماه از ازدواجمون گذشته بود که متوجه شدم باردارم...جواد وقتی خبر بارداریمو شنید سجده شکر به جاآورد و انشگتر عقیقی همون روز از بازار برام خرید و خودش انگشتم انداخت،بعد از اون حتی یکبارم بیرون نیاوردم... http://eitaa.com/mahdavieat
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
حتما گوش کنید بسیار تاثیرگذار می باشد 🔈 📣 جلسه اول * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. * پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه http://eitaa.com/mahdavieat حتما عضو کانال مهدویت بشوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴زن مکرون گفته: زنان محجبه باعث ترس بچه ها می‌شوند تصویر بی حجاب او را در کنار تصویر دختران محجبه اروپایی میبینید. قضاوت با شما😐 کدام ترسناک تره؟!!! 🍃🌹ـــــــــــــــــ http://eitaa.com/mahdavieat