#کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت ششم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊
#جریمه
عجیب دورانی بود یک تهران بود و یک طیب خان آوازه شهرت او از تهران هم گذشته بود. بازار میوه با تمام شهرستان ها ارتباط داشت. همین باعث شد که در همه شهرها طیب خان را بشناسند. شهرت ایشان بعد از ماجرای ۲۸مرداد و گرفتن نشان رستاخیز و لقب تاج بخش از دست شاه بیشتر هم شد. یکی از شاگردان طیب می گفت: یک روز صبح مامور شهرداری وارد میدان میوه شد ابتدا به سراغ بارهای ما آمد. شروع کرد گیر دادن به کارها و نحوه چیدن و ... همین طور گیرهای بی مورد داد تا اینکه ما طیب خان را صدا کردیم این مامور که تازه از شهرستان آمده بود طیب خان را نمی شناخت. در مقابل طیب خان دوباره با لحن بسیار بد شروع کرد ایراد گرفتن هر چه که ایشان با زبان خوش با او حرف زد بی فایده بود. یکباره دیدیم طیب خان از کوره در رفت و کشیده محکمی به این مامور حواله کرد مامور پرت شد روی زمین بعد سریع بلند شد و رفت ساعتی بعد با یک پلیس برگشت من داشتم این صحنه را می دیدم مامور به پلیس گفت: ایناهاش، اون آدم گنده که اونجا وایساده. پلیس هم نگاهی به مامور کرد و گفت: مثل اینکه تو از جونت سیر شدی می دونی اون کیه؟ اون طیب خان بزرگ اینجاست. اشاره بکنه کل میدون تعطیل می کنن رییس کلانتری هم از اون حساب می بره. پلیس این حرف را زد و رفت مامور شهرداری کمی به طیب خان نگاه کرد و راهش را کشید و رفت. سر چهار راه استانبول رسید ماشین طیب خان پشت چراغ قرمز ایستاد. یک مامور که ظاهراً از جایی خبر نداشت و تازه به تهران آمده بود سر چهار راه قدم می زد. نمی دانم چی شد که به ماشین طیب خان گیر داد می خواست جریمه بنویسد گفت: مدارک؟ یک نفر جلو آمد و به مامور گفت: سرکار این طیب خان از دوستان شاهنشاه اعلی حضرت هستند. مامور هم که گول چند تا ستاره روی دوشش را خورده بود گفت: مدارک. طیب خان عصبانی شد یک دفعه گاز داد و حرکت کرد تو همان محوطه کوچک چهار راه استانبول با ماشین شروع کرد به چرخ زدن هیچکس جرئت نمی کرد جلو برود نیم ساعت با ماشین دور خودش به صورت دایره می چرخید و راه را بسته بود. با اینکه آن زمان ماشین کم بود اما ترافیک شدیدی در چهار راه ایجاد شد هیچکس حریف طیب خان بود. خلاصه نیم ساعت بعد رییس پلیس تهران آمد رفت جلو و شروع کرد معذرت خواهی و گفت: طیب خان ببخشید بچگی کرد شما رو نمی شناخت. خلاصه بعد از معذرت خواهی رییس پلیس تهران بودکه چهار راه استانبول باز شد برای من جالب بود طیب خان با برخی ماموران دولتی این گونه برخورد می کرد و به تعبیری حال آنها را می گرفت. اما همین انسان وقتی در مقابل یک پیرمرد ریش سفید و با یکی از سادات قرار می گرفت خالصانه از جای خود به خود احترام آنها بلند می شد. طیب خان تاج ایی که می توانست در مقابل انسان های مظلوم افتادگی داشت و در رفع مشکلات آنها تلاش می کرد. این برخوردها بودکه شخصیت طیب خان را برای همه جذاب کرده بود.
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
http://eitaa.com/mahdavieat