🇮🇷💐
💐
✅ یک خبر، یک تحلیل(۲۳)
💢 موضوع: هيئت انقلابی در زمانه کرونا
🍃🌻🍃
🔻بار دیگر محرم حسینی فرارسید و محبان اهلبیت عصمت و طهارت لباس سیاه بر تن کرده و اقامه عزا نمودهاند! بیش از چهارده قرن است که قلبها برای حسین (ع) میتپد و چشمها میگرید و این حرارت حب حسین (ع) است که روزافزون در حال بسط و اوجگیری است و امروز نیز جهان و جهانیان همچنان نیازمند توسل و تمسک به حسین و راه حسین علیهالسلام هستند!
🌀 گزاره های تحلیلی:
1⃣ اولین نکته در باب برگزاری مجالس عزاداری حسینی، توجه به جهتگيري کلی و روح حاکم بر هيئات مذهبي است که انتظار آن است در راستاي اقامه امر سیدالشهدا(ع) و مبتني بر اهداف و آرمانهاي نهضت حسيني باشد. متأسفانه در سالهاي اخير، جريانهايي انحرافي تلاش کردهاند تا هيئات مذهبي را از روح و جوهره خود جدا سازند. اين جريان که توسط حکيم فرزانه انقلاب اسلامي به جريان «تشيع انگليسي» شهرت يافته است، الگويي از هيئت داري را ارائه ميکند که ميتوان آن را «هيئت سکولار» ناميد. در هيئت سکولار قرائتي از نهضت امام حسين(ع) ارائه ميگردد که در آن نسبتي بين اسلام و سياست وجود ندارد و اين در حالي است که رکن اساسي نهضت حسيني مبارزه با قدرت فاسد و حاکميت ناخلفي بود که بهزور بر جايگاه صالحان و انبياء و اولياء الهي تکيه زده بود. امروز چگونه ميتوان از اباعبداللهالحسين(ع) ياد کرد، بدون آنکه دغدغه مظلوماني را داشت که در سوريه و عراق و يمن و فلسطين و افغانستان و ... مظلومانه به خاک و خون میغلتند؟! چگونه ميتوان در رساي مظلوميت خاندان اهلبیت(ع) گريست و بنیامیه را لعنت کرد و از ديگر سو از لعن و نفرين يزيديان زمان پرهيز کرد؟!
2⃣ ملاحظه بعدی، توجه به ماجرایی است که این روزها کشورمان درگیر آن شده است! اوضاع کشور این روزها خوب نیست! و آمار کرونا سیاهترین روزها را نشان میدهد! متأسفانه اوجگیری کرونا با فترت عبور از دولت دوازدهم به سیزدهم همراه شده و این خلأ بیدولتی، بستر را برای جولان کرونا بیشتر کرده است! در این شرایط بدون شک برگزاری مجالس و محافل حسینی بدون توجه جدی به پروتکلهای اعلامشده، اقدام ناصوابی است که موجب وهن دین شده و رضایت اباعبدالله (ع) را به همراه نخواهد داشت! عزاداران حسینی باید پیشگام مراقبت و صیانت از سلامت جامعه بوده و در این مسیر الگو و اسوه دیگران قرار گیرند و اجازه ندهند فرصتطلبانی که به دنبال هجمه به شعائر اسلامی هستند، مجالس حسینی را عامل شیوع کرونا معرفی نمایند!
✍ مهدی سعیدی
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
#شب_دوم
#حسینیه_زمانه
🏴برای حسینی نوحه گریم که
سرمشق آزاده گان جهان است.🏴
🔰 برای امامی که برای آزادی انسان خون دل خورد و خون داد.
برای اویی که همچون جدّش هدفش برداشتن بار سنگین زنجیرهای اسارت طاغوتیان و قید و بند هواپرستی و شیطان پرستی از دوش انسان بود.
(ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم ١٥٧ سوره اعراف)
#روضه شب دوم:ورودیه کربلا
◼️در چنین روزهایی کاروان امام حسین علیه السلام با انبوهی از یاران وارد کربلا شد.
بچه ها با ناز و احترام و مهربانی از روی شتران به آغوش عمو عباس و علی اکبر می پریدند.
⚫️خانم زینب و سایر خانم ها هم بدور از چشم نامحرم با نهایت احترام و شکوه پیاده می شدند.
اما امان از اون وقتی که خانم زینب فهمید:
این زمین بوی جدایی می دهد ...
خواهرم این جا اسیرت می کنند
در همین ده روز پیرت می کنند...
صلی الله علیک یا مظلوم
✍محمد تقی احمدی پرتو
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️هیئت مجازی |شب دوم....ورود کاروان به کربلا
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت ششم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
مرد، تنها دستش را گذاشت پشت سرش و منتظر ماند. دژبان كه همچنان لولـة اسلحه را به سوي او نشانه رفته بود، گفت: روي دو پا بنشين. مرد نشست. حالا آن قدركلاغ پر برو تا يادت بماند اينجا نبايد بيخيال شد. جواني كه ساك سرمهاي داشت، يك قدم جلو آمد و دهـانش را بـراي گفـتن حرفي باز كرد اما اولي كه بلند قد بود، دستش را گرفت و او را به سوي خـودش كشيد. دژبان داد زد: «همين جور برو تا من بگويم بسه. مرد كه خسته بود،پنجاه قدم آن طرفتر تعـادلش را از دسـت داد. دژبـان كـه متوجه شده بود، داد زد: «از همان جا برگرد. مرد برگشت و روبه آنها كلاغ پر آمد.دو جوان خود را در سـاية نفربـر پنهـان كردند.دژبان از گوشة چشم، آنها را ميپاييد. مرد رسيد و او دسـتور داد برخيـزد. مرد با فشاري بر زانوها چهرهاش را درهم برد و ايستاد. صورت خاك گرفتهاش از عبور قطرههاي عرق،پر از شيارهاي باريك، خيس شده بود و نفس نفـس مـيزد. دژبان گفت: حالا بمانيد تا مسئولتان را پيدا كنم، گفتيد از كدام دسته ايد؟ دو جوان خود را از پناه نفربر بيرون كشيدند. اولي از همـان جـا بلنـد گفـت: سلام برادر خرازي، رسيدن بخير. و انگشتهاي كشيدهاش را براي دست دادن پيش آورد.مرد،رو به آنها چرخيد و خندان برايشان آغوش گشود. دژبان جوان همان جا ايستاده بـود، رنـگ پريـده و مبهـوت و انگـار چيـزي نميشنيد. دومي برگة مرخصي را پيش آورد و توضيح داد، مرد در جيب هايش دنبال چيزي گشت، اولي خودكار سياه رنگي را دو دستي پيش آورد و مرد آن را گرفت و پشت برگه چيزي نوشت و امضا كرد و بعد رو به دژبان گفت: «دفعة ديگر برگه را فراموش نميكنم، قول ميدهم. حالا اجازه ميدهي رد شوم؟ تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. باد، آستين خالياش را همراه دانههاي درشت شن به صورتش كوبيـد. آسـتين بيحس را با غيظ از صورت كنار زد و روي زانوهايش نشست و ناليد. صـدايش در دشت گم شد. احساس كرد پايانِ دنيا رسيده است و او بعد از مرگ همة آدمها سرگردان روي زمين مانده است... خواسته بود راه خونريزي چشم جواد را ببندد، اما نتوانسته بود. شعلههـا را بـا همان يك دست خاموش كرده بود اما نميتوانست آن بدن سـوخته را جابـه جـا كند. حاج هدايت و آن سه بسيجي خستهاي را كه داشتند به طرفش ميآمدنـد تـا خسته نباشيد بگويند، همه را... . با هر نالهاي به سويشان دويده بود. بالاي سرشان نشسته بود. دست گذاشته بود روي رگهاي گردنشان و حس كرده بود كه زندهاند. فكر كرد با كشيدنشان روي زمين ميتواند آنها را تا جاده برساند امـا نمـيشـد، خطرناك بود. جز هدايت و كاظم همه زنده بودند، با فاصلة كمي از مرگ. و او از كنار يكي تا بالاي سر ديگري پر ميكشيد، مثلِ پروانهاي ميانِ چراغـاني.سـرانجام خسـته و ناتوان و خشمگين از اين ناتواني،زانو زده بود روي خاك و به خود سركوفت زده بود: تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. هواپيما كه رفت، هنوز صداي وحشتناك انفجار در سرش مثل جيغـي بلنـد و پايانناپذير ادامه داشت. صدايي كه همه چيز را ميبلعيد؛ ديدن، شـنيدن و حتّـي فكر كردن را. موج انفجار مثل ضربة دستي سنگين او را روي تلي از خاك پرت كرده بود و هنوز عضلاتش لرزشي بياختيار داشت و پاهايش هيچ به فرمانش نبودند. گـرد و خاك كه فرو نشست، از ميان هياهويي كه در سـرش بـود، صـداي جيـغ تيـز و بريدهاي را تشخيص داد؛ شعله اي بود كه ميدويد. برخاست و دويد. پاهايش مثل دو تكه سرب سنگين بودنـد، رسـيد. خـود را روي او انداخت و با بدنش شعله ها را پوشاند. روي خاك غلتيد و مرد سـوخته را روي خاك غلتاند. آتش خاموش شد. مرد را بـه پشـت گردانـد. دسـتش را روي شاهرگ مرد گذاشت. زنده بود. فرياد زد: آهاي، بياييد كمـك! ايـن هنـوز زنـده است. هيچ صدايي نيامد. چشم گرداند؛ رانندة لودر افتـاده بـود و قـوطي كمپـوتش ريخته بود كنار پايش روي خاك. چند قدم دورتر، بالاي خاكريز، جواد... حركت بيارادة پاهايش خاك را ميخراشيد و دستهايش چيزي را در هوا چنگ ميزد. برخاست. از سينة خاكريز بالا رفت. تعادلش را از دسـت داد. زمـين خـورد. هنوز گيج انفجار بود... دوباره بلند شد؛ به جواد رسيد كه تنش پر از زخمهاي ريز بود. چفيهاش را از گردن باز كرد. پايش را سراند زير گردنِ جواد و تنهـا دسـتش را، از زير سرِ او رد كرد. دانست كه بايد او را هر چه زودتر به جايي برساند. امروز وقتي براي سركشي آمده بود، سراغش را از رانندة لودر گرفته بـود كـه داشت با نوك سرنيزه قوطي كمپوت را باز ميكرد.
#ادامه_دارد
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینی ام
http://eitaa.com/mahdavieat
♦️ و هنوز باید با آب طلا نوشت؛
در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد، ابن زیاد هم سینه میزند..
#محرم
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#نسل_حسینی
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤
#حسینیه_زمانه
🌹🍃مستقیمترین راه برای حال خوب
👤استاد پناهیان
#محرم
#امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 واکنش ظریف به عکس توهینآمیز سفارت روسیه
وزیر خارجه:
🔻 امروز عکسی فوقالعاده نامناسب مشاهده کردم. لازم است یادآور شوم که اوت ۲۰۲۱، نه اوت ۱۹۴۱ است و نه دسامبر ۱۹۴۳. مردم ایران نشان دادهاند که سرنوشت آنها هرگز نمیتواند برآمده از تصمیمات سفارتخانههای خارجی باشد.
تصویری که سفارت روسیه منتشر کرده، یادآور کنفرانس تهران با حضور استالین، چرچیل و روزولت در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال ایرن است
http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷💐
💐
✅ یک خبر، یک تحلیل(۲۴)
💢 موضوع: منطق تماس ایران با طالبان
🍃🌻🍃
🔻یکی از سرفصلهای مهم رسانههای فارسیزبان و بیگانه در خصوص تحولات داخلی افغانستان که بعضاً به افکار عمومی داخل نیز رسوخ کرده، تمرکز روی این موضوع است که جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت از طالبان و با یکسان پنداری آن با گروههای تکفیری و تروریستی مانند داعش، القاعده و غیره، در حال تطهیر سوابق و پیشینه این گروه است.
🌀 گزاره تحلیلی:
1⃣ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات داخلی افغانستان، منطقی و با در نظر گرفتن تمام ملاحظات سیاسی، امنیتی و غیره است. تهران بهعنوان صادقترین بازیگر تحولات افغانستان، خواستار برقراری امنیت و ثبات در این کشور است و برای نیل به این منظور، تعامل و تماس با تمام گروههای داخلی ازجمله دولت مرکزی و طالبان را در دستور کار قرار داده است؛ تشکیل یک دولت وفاق ملی و با مشارکت گروههای مختلف سیاسی در افغانستان، گزینه مطلوب و مورد حمایت تهران است.
2⃣ جمهوری اسلامی ایران همسو با «منافع و امنیت ملی» خود و همچنین ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان، تنها به برقراری «تماس» با طالبان که با هماهنگی و اطلاع دولت مرکزی افغانستان است، بسنده کرده است. تهران در عین بیاعتمادی به طالبان، نه دنبال ائتلاف و پیمان با این گروه است و نه جنگ و درگیری با آن. جمهوری اسلامی بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد که هماینک تمام آن در اختیار طالبان است. لذا نمیتواند و نباید نسبت به آنچه در افغانستان میگذرد، بیتفاوت باشد.
3⃣ اینکه برخی جمهوری اسلامی را متهم به مشروعیت بخشی به طالبان میکنند، آدرس غلط دادن است و از منطق درستی برخوردار نیست. ریشههای قبحزدایی از طالبان و مشروعیتبخشی به آن را نه در تهران، بلکه باید در گفتگوهای این گروه با آمریکا در دوحه جستجو کرد؛ درواقع این آمریکاییها بودند که در وهله اول به طالبان یک مشروعیت نیمبند دادند و با آن پشت یک میز به گفتگو نشستند.
💠 نکته پایانی:
🔺 همجواری ایران با کشور افغانستان با ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک که همواره مصدر قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و مهمتر از همه مشکلات امنیتی بوده است، ایران را وادار میکند که در یک پکیج کامل به مسئله افغانستان بنگرد تا امنیت ملی خود را در سختترین شرایط، حفظ نماید.
✍حمید خوشآیند
#یک_خبر_یک_تحلیل
#روشنگری
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴دستگاهها برای رایگان شدن آزمایش کرونا فعالیت کنند
❣ رهبر معظم انقلاب:
✅در اول جریان کرونا آزمایش های بیماریابی عمومی رایج شد و این بسیار کار خوبی بود، این کار بایستی انجام بگیرد، یعنی به معنای حقیقی بیفتند، هم شبکهی بهداشت، هم کمک بسیج، در این زمینه فعالیت کنند و بتوانند آزمایش تشخیص بیماری را به صورت رایگان، به صورت وسیع برای همه فراهم کنند.
💯💯امروز برای همه فراهم نیست، مشکلاتی هست، هزینههایی هم برای افراد دارد، برای بعضی هزینههای سنگینی هم دارد. جوری باشد که همهی مردم بتوانند بیماریابی و آزمایش های مربوط به تشخیص بیماری برای همه باشد. این البته بیمهها باید کمک کنند، دولت هم باید کمک کند که این قضیه پیش برود و انجام بگیرد.
#کرونا
#رعایت_شیوهنامههای_بهداشتی
http://eitaa.com/mahdavieat
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فیلم کامل پیام تلویزیونی رهبر انقلاب درباره وضعیت بیماری کرونا
:
http://eitaa.com/mahdavieat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
🔹دختر اِنّا فَتَحنا🔹
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
قصۀ کربوبلا را دختری تغییر داد
کاخها ویرانه شد، ویرانهاش شد بارگاه
چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید
سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه
دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است
چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه
دختر اِنّا فَتَحنا اشک میریزد ولی
گریههای او ندارد رنگ زاری هیچگاه
بر سرش میریخت خاک از بامها، میسوختند
دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه
بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هماند
او به زینب یا که زینب میبَرَد بر او پناه
تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت
شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه
چون زبانش بند میآمد خجالت میکشید
با سرِ بابا سخن میگفت، اما با نگاه
آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین
رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه
ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط
خیزران وقتی که خوردی زیر لب میگفتم آه
جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی
عمه میجنگید با دستان بسته، بیسلاح
اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
این امانت دار را شرمندهتر از این مخواه
بعد از این هرجا که رفتی با تو میآیم پدر
پای من زخمیست اما روبهراهم روبهراه...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت هفتم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
چشم گرداند تا ماشيني را كه با آن آمده بود پيدا كند و جواد را از آنجا ببـرد، اما از ماشين، فقط مشتي آهن سوخته برجا مانده بود كه شعلههـاي آتـش، از هـر گوشة آن زبانه ميكشيد. مي ِ ان آهن پارهها حجم سياهي را ديد. گفت: كاظم! دويد به آن سو. اما حالا ديگر خيلي دير شده بود. ميدانسـت خـود اوسـت. كاظم را كمي پيش از بمباران پشت فرمان ديده بود. كنار ماشـين، حـاج هـدايت افتاده بود. توان فرياد زدن نداشت. دهانش خشك شده بود. حـاج هـدايت، چـراغ سـاز لشكر بود. با پتوي كوچك پشت سنگرش كه انبار فانوسـها و چراغهـاي شكسـته بود. آنجا پناهگاه حسين براي فرار از شلوغيهاي ناگزير بـود. آنجـا مـيتوانسـت آسوده در تنهايياش بنشيند، فكر كند، كتاب بخواند يا بخوابد. ياد صدرا افتاد كه حاج هدايت دستش را گرفته بود و آورده بود كنار ماشين و گفته بود: اين آقا بـا شما كار دارد اما رويش نميشود بيايد جلو. و صدرا جلو آمده بود: سلام، برادر خرازي. نامه را به سويش دراز كرده بود... دلشورة عجيبي به جانش افتاد. با هراس ماشين را دور زد. كمي دورتر صـدرا را شناخت؛ از بلوطي روشنِ موهايش. با صورت بر خاك افتاده بود.تمام طول راه تا به او برسد،آهسته و پي در پي تكرار ميكرد: او كه نه، ميدانم او نيست، نبايد باشد... سرانجام وقتي برش گرداند و دهان و بينياش را از خاك خونآلوده پاك كرد، ديد خود اوست. با صدايي كه روي هر كلمه ميشكست، گفت: اين يكي ديگـر نه، خدايا، اين امانت بود... و سر صدرا را بغل گرفت و چشمهايش را بست. گلهاي اسليمي حاشية كاغـذ نامه پشت پلكهايش قد كشيدند. گلهايي فيـروزهاي و طلايـي بـا نقـشِ مرغهـاي افسانهاي كه ميان شاخهها بال گشوده بودند و به سوي آسمان كاغذيشان پـرواز ميكردند.خط، ظريف و پخته بود و خوانا. آخر هر سطر، كلمات رو به بالا كشيده ميشدند و حرف آخرشان ميان پيچ و خم اسليميها گم ميشد. شنيدم آمده بوديد اصفهان و سري هم به ما نزديد. اگر چه مصاحبت پيرزنـي تنها چندان خوشايند نيست اما بعد از شمسالدين كه هميشه همراه شما مـيآمـد، دلم با ديدن شما شاد ميشد... صدرالدين پسر كوچك من است، تنها فرزند بـاقي ماندهام. آيا خواهش زيادي است كه بخواهم او را در كنار خود نگه داريـد؟او را به شما ميسپارم. خواهش ميكنم هر جا ميرويد، او را با خودتـان ببريـد. البتـه نميخواهم دست و دلتان براي به كار گرفتنش بلرزد اما مواظبش باشيد، او هنـوز خيلي جوان است... صدرا گفت: «نامه را مادرم برايتان نوشته است. حسين نگاهش كرد. صورتش صاف بود، بي هيچ خطي در پيشاني يا در كنـارة گونه ها و چشمهايش با آن دو مردمك درشت عسلي رنگ. تا وقتي حسين نامه را خواند و آهسته تا كرد، به او دوخته شده بود... نامه را در جيب راستش گذاشت و گفت: «قبول، ولي امروز نه! بايد به خاكريز تازهاي سر ميزد كه نزديكترين نقطه به عراقيها بـود. صـدرا اصرار كرد و چشمهايش از اندوه قهوه اي شـده بـود. دسـت آخـر گفـت: «فكـر ميكردم سفارش مادرم را قبول ميكنيد. آن قدر چانه زد و سماجت كرد تا حسين تسليم شد: خيلي خُب، بيا بالا آقـا صدرالدين. صدرا روي صندلي عقب، كنار حاج هدايت نشست.كـاظم ماشـين را روشـن كرد. صدرا سرش را جلو آورد و جوري كه از ميان سر وصـداي ماشـين شـنيده شود،گفت:«آشناها به من ميگويند صدرا،برادر حسين. و او جواب داده بود همه به من ميگويند حسين؛ چه آشنا باشند، چه غريبه. و لبخند زده بود. حسين پلكهايش را گشود؛ صدرا به او نگاه ميكرد. خواست چيزي بگويد امـا خون از ميان دندانهاي شكستهاش جوشيد و به سرفه افتاد. حسـين بلنـد شـد و دويد به طرف جاده. پايينتر ماشين گل مالي شدهاي ايستاده بود. سبك شد. فرياد زد: «اين جا مجروح داريم. بجنب برادر.» نفسزنان به ماشين رسيد. سرِ راننده روي فرمان بود. در را بـاز كـرد. هيكـل راننده، يخ و بيجان از ماشـين افتـاد پـايين و خـون از سـوراخ كـوچكي روي شقيقهاش شُره كرده بود. با دشواري او را كشيد كنار جاده. خواست بنشيند پشت فرمان اما دريافت بيفايده است. نميتوانست بچهها را بتنهايي و با يك دست بلند كند و توي ماشين جا دهد. پس دوباره در امتداد جادة خالي دويـد. بـه تقـاطعي رسيد كه ساعتي پيش از آن پيچيده بودند سوي خاكريز تازه. باز دويد. سـرانجام ساية سياهرنگي از دور پيدا شد. دست تكان داد و دويد. كمي بعد هيأت ماشـيني استتار شده در ميان جاده جان گرفت. ايستاد وسط جاده تا راه ماشين را سد كند. راننده ترمز كرد. از پنجره سـر بيـرون آورد و بـا عصـبانيت گفـت: چـرا راه را بسته اي؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
4_470456741780259152.mp3
16.55M
🔸 « زیارت عاشورا »
🎙️ با صدای: حسین حقیقی
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
میدونيد ضرب المثل«سرش بره قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟
.
.
🖤روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
🖤این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
🖤پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
🖤دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین "
🖤ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤 السَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین
i
http://eitaa.com/mahdavieat
#شعر_عاشورایی
#حرّ_ریاحی علیهالسلام
🔹به اذن عشق🔹
دلم پرواز میخواهد، رها در باد خواهم شد
چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد
به رویم راهها را یک به یک با دست خود بستم
نمیدانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟
اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟
اگر من را نبخشد دوست، دشمنشاد خواهم شد
ترکهای بیابان راوی دلشورههای من
بخندد آسمان، با خندهاش آباد خواهم شد
سرود سروها عمری نوازش داده روحم را
دلم میگفت با آزادهها همزاد خواهم شد
به اذن عشق نامم در دل تاریخ میماند
میان توبههای توبهکاران یاد خواهم شد
تجلی میکند آیات حق در برق شمشیرم
در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد
بگو با حنجر خونین رقم خوردهست تقدیرم
بگو مثل کسی که پای تو سر داد، خواهم شد
کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی...
و من آن لالهای که از تو دور افتاد، خواهم شد
#محرم
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
202030_1966090010.mp3
37.06M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📝 موضوع: حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
⚫️🥀⚫️🥀⚫️🥀
اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله
اللهمَّ العنهم جمیعاً🤲
السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی
سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم
السلامُ علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
❣❣❣❣❣
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
ایران اقتدارش را
شکوهش را
عظمتش را
نه از قهرمان هایش
بلکه از مردمی دارد که تمام قد قدردان قهرمان هایشان هستند...
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسینیه_زمانه
🎥 رهبر معظم انقلاب: اثر همه سببها دست خداست؛ در عزاداریها برای رفع بیماری دعا کنید.
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat