همسر شهید سیاهکالی مرادی:
فوق العاده به مادرش احترام می گذاشت.
خودم حس می کنم عاملی که آقا حمید را لایق شهادت کرد،همین است!
مثلا یکبار که ایشان تصادف کرده بودند و حتی برایشان میسر نبود که از بسترشان تکان بخورد،مادرشان که تماس می گرفت به نشانه احترام وضعیت خود را تغییر می داد!(اگر خوابیده بود می نشست یا اگر نشسته بود،می ایستاد...)
به حمید می گفتم مادرتان که شما را نمیبیند چرا مینشینی یا می ایستی؟
و او می گفت:
مادر مرا نمی بیند؛ ولی خدا که مرا می بیند...))
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴کاردستی نخل🌴
🔰شماره: 66
🔰وسایل مورد نیاز :
✂️قیچی
🔖پنج عدد کاغذ a4رنگی
💈چسب مایع
📏خط کش
✏️مداد
⚡️لوله مقوایی
🌷توضیحات مربوط به ساخت این کاردستی زیبا مرحله به مرحله در فیلم نمایش داده شده است🌷
#ویژه_نامه_ماه_صفر
#کاردستی
http://eitaa.com/mahdavieat
#مولای_مهربانم ♥️
تو را میجویم فراتر از انتظار
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم کدامیک از ما
غایب است...
ولی در آخر به این نتیجه میرسم ؛
که غایب من هستم!
زیرا تو همیشه بوده ای؛
ولی چشمان من تو را نمی بینند!!!
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
#صبحت_بخیرهمه_داروندارم
http://eitaa.com/mahdavieat
👈 نام #واکسن ایرانی #برکت در لیست واکسنهایی قرار گرفت که تزریق آن مجوز ورود شرکت کنندگان به اجلاس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل به میزبانی انگلیس و ایتالیا در گلاسکو هست.
#ایران_قوی
http://eitaa.com/mahdavieat
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘
🎥#ببینید| گوشهای از تلاشهای بسیجیان و پاسداران عاشورایی در مرکز واکسیناسیون عمومی خودرویی سپاه عاشورا
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#طرح_شهید_سلیمانی
http://eitaa.com/mahdavieat
🌹🍃همگام با شهدا: به شهید برونسی پیشنهاد کرده بودیم مسئولیت فرمانده تیپ را قبول کند و هرچه اصرار کردیم ایشان قبول نکردند، یک روزی آمد گفت مسئولیت تیپ را قبول می کنم.
♦️دلیلش را پرسیدم گفت:
🌹🍃دیشب خواب امام زمان ارواحنافداه را دیدم ایشان گفتند این مسئولیت را قبول کن شما می توانید.
❤️ شهید عبدالحسین برونسی ❤️
#شهیدانه
http://eitaa.com/mahdavieat
✍هدف از انتشار جزییات ترور شهید فخریزاده چیست؟ - قسمت دوم
🔻هدف اسرائیل از انتشار این خبر
🔸وضعیت در مناطق اشغالی از کنترل دولت خارجشده است، بیماری کرونا امان مسئولان این پادگان تروریستی را بریده و سطح انتقادات از نفتالی بنت در بالاترین سطح خود قرار دارد، رژیم صهیونیستی با فشار مقاومت به عقب راندهشده و آنها هر شب کابوس موشکباران میبینند.
🔸در چنین وضعیتی اسرائیل تنهاتر از گذشته و بدون آمریکاییها باید امنیت خودش را حفظ کند. انتشار گزارش سفارشی اخیر توسط موساد بیشتر شبیه یک آگهی تبلیغاتی برای یک کمپانی ورشکسته به منظور پیدا کردن مشتری برای چند کالای بنجل است.
🔸مقامات امنیتی اسرائیل تلاش می کنند تا این پیام منتشر شود که بعد از خروج آمریکاییها از منطقه همچنان ماشین جنگی سر پا مانده و آنها از امروز به بعد برای اشاعه تروریسم و انتشار جزییات آن محدودیتی قائل نیستند. رژیم صهیونیستی چون یک گراز وحشی قبل از شکار با گرد و خاک به پا کردن برای همه خط و نشان می کشد.
🔻طراحی دشمن
🔸فشار دشمن برای نرمال کردن ایران و تسلیم در برابر زیادهخواهی غرب در دو فاز پیش میرود. فاز اول این برنامه ادراکی و روانی با توسل به انتشار گزارشهایی اغلب غلو شده است، فاز دوم آن محدود ضرباتی است که آمریکاییها با توسل به برخی عناصر خودفروخته، مزدور و نیز جوخه ترور رژیم صهیونیستی به مقاومت مردمی در منطقه زده است، پیام هر دو فاز عملیات آن است که میتوانیم آتش جنگ را تا داخل ایران بکشانیم. در هر دو صحنه طراحیشده دشمن در سالهای اخیر شکستهای سنگینی خورده و به عقب راندهشده است.
🔸البته انتشار گزارشی تکراری از یک جنایت ناگوار در شمال تهران با قصد فشار به ایران برای ما درسهایی نیز در خود دارد.
🔸 اقدامات امنیت بخش مردان میدان منجر به افزایش قدرت نرم و سخت ایران شد و بازیگری جمهوری اسلامی در مناسبات منطقهای و جهانی را تقویت کرد.
🔸در طرف دیگر دیپلماسی تعامل، سهل اندیشی و اشتباه محاسباتی، گرفتار آمدن در فریب استراتژیک آمریکا و اسرائیل را فراهم ساخت.
🔸 از میدان تا دیپلماسی، در دهه نود شاهد دو نگرش و دوجهان بینی متفاوت بودیم. نگرش انقلابی و جهانبینی توحیدی در برابر نگرش غیرانقلابی و جهانبینی نئولیبرال، اکنون این اختلاف سطح از میان برداشتهشده است.
🔸مقامات امنیتی در کاخ سفید پس از فرار مفتضحانه از افغانستان بهخوبی میدانند که خانه عنکبوت سستتر از همیشه در آستانه فروپاشی است، محاسبات دشمن پس از شهادت شهید سلیمانی با درخشش مردم در خیابانهای بغداد، دمشق؛ نجف؛ بیروت، صنعا و تهران به همریخت.
🔸آنها بهخوبی میدانند که یک ضربه به مقاومت تبدیل به «ابر رویدادی» دشوار علیه آنها خواهد شد. این واقعه بسیار عظیم، همزمان تحولی شگرف و رستاخیزی غیرقابلتصور در تمامی روندهای محیط داخلی، منطقهای و فرا منطقهای ایجاد خواهد کرد.
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️ پاسخ سخت سپاه به تروریستها/ انهدام ۴ مقر گروهکهای ضدانقلاب در شمال عراق/ همه مواضع، مراکز فرماندهی و زاغه مهمات آنها نابود شد
جانشین قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
🔻چهار مقرّ گروهکهای ضدانقلاب در پاسخ به تحرکات این گروهها در جدار مرزی کشورمان با شمال عراق با گلولههای هوشمند مورد اصابت قرار گرفته و منهدم شد.
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل آخر ..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
اطرافيان مهدي، صداي او را ميشنيدند كه زير لب مـيگفـت: ايهـا المؤمنـون، النظافت من الايمان. خدايا، ما را ببخش. دست مهدي با يك قوطي فلزي از ميان تودة زباله ها بيرون آمد. چشم بست، لب گزيد، به طرف بچههـا چرخيـد، قـوطي را بـالا بـرد و گفـت: چـرا كفـران نعمـت ميكنيد؟ چرا كوتاهي ميكنيد؟ مگر اين قوطي خرما خراب شده كه ميان زبالـههـا افتاده؟ صولت، مردد جلو رفت و گفت: آقا مهدي، نصف خرمـاي ايـن قـوطيهـا كرمـو شده. قابل خوردن نيست. خب، نصفش خرابه... بقيه اش چي؟ مهدي، قوطي خرما را به صولت داد و گفت: اين قوطي را بگـذار كنـار، لازمـش دارم. شناور پاكيزه شد. مهدي نشست كنار منبع آب و دسـت و صـورتش را شسـت و گفت: اگر ما بدانيم اين غذاها و وسايل چه طور به دست ما ميرسد... اگـر بفهمـيم اينها را بيوهزنـان، مـردم مستضـعف و خـانواده شـهدا از روزي و شـكم كودكانشـان ميزنند و به جبهه ميفرستند، هيچ وقت اين طور اسراف نميكنيم. رو به صولت كرد و گفت: «قوطي خرما را بياور. بعد رو به قدير گفت: اينجا روغن و آرد و تخممرغ پيدا ميشود؟ قدير با تعجب گفت: «فكر كنم... بله، داريم قابلمه و روغن هم لازم دارم. زود باش! چند لحظه بعد، مهدي به طرف سنگر رو بازي رفت. داخل سـنگر، چنـد رديـف آجر سياه و دود زده بالا آمده بود. مهدي چندتكه ني خشك آتش زد و بعد خرمـا و آرد را سرخ كـرد و تخـممـرغهـا را روي آن شـكاند. همـه مـات و متحيـر نگـاهش ميكردند. مهدي، دستپختش را به هم زد و گفت: «هر كدام تكهاي نان بياوريد.دقايقي بعد، آنها روي شناور نشسته بودند و لقمه ها را با ولع ميجويدند. مهـدي خنده خنده گفت: ميبينيد چه خداي مهرباني داريم؟ ما مدتي بـه خـاطر رضـايت خدا كار كرديم... علاوه بر اجر آن دنيا، در اين دنيا هم پاداش گرفتيم. صولت با تعجب گفت: كدام پاداش؟ االله بنده سي متوجه نشدي؟ پس اين غذا چيست؟ خداي مهربان نگذاشت عرق تنمان خشك شود و خيلي زود پاداشمان را داد. صولت، اول با حيرت به نان و خرما و بعد به قدير و ديگران نگاه كرد. همـه مثـل او جا خورده بودند. نرمهبادي جان گرفت و نيزار به رقص درآمد. آفتاب نورِ سرخش را از هور و نيزار برمـيچيـد. صـدايي جـز خـش خـش نيـزار نميآمد. اسماعيل به هور چشم دوخته بود؛ انگار به يك تابلوي نقاشي نگاه ميكـرد. اما اين تابلو يك چيز كم داشت؛ يك بلم! اسماعيل، منتظر آن بلم و سوارانش بود. احمد آمد، كنارش نشست و گفت: «تـو چيزي ميبيني؟ اسماعيل، نوميدانه سر تكان داد. احمد گفـت: نگـاه كـن. آقـا مهـدي هـم دارد نگران ميشود. ميبايست تا حالا ميآمدند. اسماعيل آهسته و جويده جويده گفت: نكند گير عراقيها افتاده باشند؟ زبانت را گاز بگير. اين چه حرفي است؟ مهدي به آن دو نزديك شد و گفت: بچـههـا، برويـد اسـتراحت كنيـد. خسـته شديد. اسماعيل گفت: نه، آقا مهدي... ما خسته نيستيم. چند دقيقه بعد، اسماعيل چشم تنگ كرد. كمكم پردة سياهي بـر هـور كشـيده ميشد. نرمه بادي وزيدن گرفت و نيزار را خم و راست كرد. آب موج برميداشت و آهسته به ساحل ميخورد. اسماعيل، شادمان بلنـد شـد و گفت: دارم ميبينمشان. دارند ميآيند. احمد، ببين. با انگشت به سياهي كه از دور به سويشان مـيآمـد، اشـاره كـرد. مهـدي، كلـت منورش را مسلح كرد و به سوي آسـمان شـليك كـرد. منـور نـارنجي رنگـي بـالاي سرشان روشن شد. سرعت بلم زيادتر شـد. احمـد خنديـد و گفـت: خـدا را شـكر، خودشان هستند. اسماعيل بالا و پايين پريد، دست تكان داد و با آخرين تـوان فريـاد زد: حميـد، حميد... آهاي اصلان... ما اينجاييم.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
📚داستان کوتاه
پدری برای از بین بردن بداخلاقی و زود عصبانی نشدن فرزندش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و به او گفت: هر موقع عصبانی شدی یک میخ به دیوار روبرو بکوب!
روز اول پسرک ۳۰ میخ به دیوار کوبید و روزها و هفتههای بعد توانست با کمتر کردن عصبانیت خود میخهای کمتری به دیوار بکوبد.
پسرک کم کم آموخت که عصبانی نشدن از فرو کردن این میخ ها به دیوار سخت آسانتر است و به این ترتیب پسرک این عادت خود را ترک کرد و شادمانه به پدر خود گفت که سربلند بیرون آمده.
این بار پدر به او یادآوری کرد حالا به ازای هر روزی که عصبانی نشود یکی از میخها را از دیوار خارج کند، روزها گذشت تا بالاخره یک روز پسرک به پدرش رو کرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است.
پدر دست او را گرفت و به آن طرف دیوار برد و به او گفت حالا به سوراخهایی که در دیوار به وجود آوردهای نگاه کن! این دیوار دیگر هیچ وقت دیوار قبلی نمیشود.
وقتی عصبانی میشويد حرفهايی را میزنيد كه پس از آرامش پشيمان میشويد كه در حالت خوشبينانه از طرف مقابل معذرتخواهی میكنيد اما تاثير حرفهايی كه در حالت عصبانيت زدهايد مانند فرو كردن چاقویی بر بدن طرف مقابل است، مهم نیست چند مرتبه به شخص روبرو خواهید گفت معذرت میخواهم مهم این است که زخم چاقو بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.
http://eitaa.com/mahdavieat