eitaa logo
مهدویون
68 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
515 فایل
ارتباط با ادمین @Mahdavion_110
مشاهده در ایتا
دانلود
_دختر روح الله خاطره ای از شهید صدیقه رودباری شهمیرزادی روزهای بچگی ، چه روزهایی بود. روزهای خواب و غفلت و در سایه ی شوم دیوها استراحت کردن براستی چه روزهایی بود. از صبح تا ظهر و از ظهر تا شب .... و تا صبح در آرزوهای خام بودن و دوباره تکرار مکررات. آسمان رنگ خیلی آشنایی به خودش گرفته ، رنگ غروبهای تابستونهای قشنگ که بوی عطر گل توی فضای خونه می پیچید و مادر چای دم می کرد.... می دونم می تونم دوباره آن روزها را داشته باشم. اما نمی خوام . من باید برم قدم توی یک دنیای تازه بذارم. توی یک دنیایی که منو سیر کنه توی دنیای علم و جنگ توی دنیایی که همش عشق و امید باشد آره یک همچنین دنیایی ایده آل منه نمی دونم بهش می رسم یا نه!
SedayeEnghelab-Dastan1093.mp3
5.7M
📢 شماره۷۰۵ 💠داستان 💠سربلند ✍مریم علیپور 🎙ظاهراً قرار نبود بحث‌ها تمام بشود. مادر برای چندمین بار تکرار کرد: «داداش جان! شما چرا فکر می‌کنی من نمی‌خوام پیش مامان بمونم و دارم از زیر بار مسئولیت شونه خالی می‌کنم؟ خدا شاهده که دلم برای مامان و حال و روزش کبابه، اما چه کنم! خودت که بهتر از روزگار من خبر داری. شیفت‌های بیمارستان یه طرف، خونه و زندگی هم یه طرف!» دایی از گوشه اتاق مامان بزرگ گفت: «می‌دونم خواهر من! اما اگه تو خودت تو این شهری و نمی‌تونی پیش مامان بمونی، پس من چی بگم که یه شهر دیگه‌ام، آبجی بزرگ‌مونم که دستش بند بچه مریضشه، باز شرایط تو بهتره، یه مدت شبا تنهاش نذار تا ببینم تکلیف چیه...» رسول در روبیکا👇 https://rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 https://eitaa.com/rasul313 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
SedayeEnghelab-Dastan1115 آهنگ زنگ.mp3
6.71M
📢 شماره۸۶۶ 💠داستان 💠طوفان 💠این یک داستان واقعی است، با اسامی واقعی... قبول نمی‌کردند. هر چی توضیح داد، قبول نکردند. مگر برای حکم خراب‌کاری «ماهر» دفاعیاتش را پذیرفتند، که بقیه توضیحات را بپذیرند؟ مدارک مستندی وجود داشت؟ نه! همین‌که صهیونیستی کشته شده بود، همین‌که ماهر شلون در آن حوالی دیده شده بود، کفایت می‌کرد. حالا نتیجه چه بود؟ رسول در روبیکا👇 https://rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 https://eitaa.com/rasul313 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•