#داستان_تدبری
سوره #ذاریات
جهت تبیین ایه 58
#بخش_اول
بچه ها به نظر شما روزی ما دست خودمونه؟؟
شما چی فکر میکنید؟
🌸🌸🌸🌸
در یک جنگل زیبا، موش کوچولویی به نام "مینی" زندگی میکرد. مینی همیشه نگران بود که آیا فردا هم غذایی برای خوردن خواهد داشت یا نه. هر روز صبح زود از لانهاش بیرون میرفت و تا شب دانهها و تکههای کوچک غذا جمع میکرد.
یک روز صبح که خورشید تازه طلوع کرده بود، مینی با خودش فکر کرد: "اگر غذا پیدا نکنم چه میشود؟ اگر باران بیاید و نتوانم به دنبال غذا بروم، گرسنه میمانم!" این فکرها او را خیلی ناراحت کرده بود.
مینی در حال جستجوی غذا بود که ناگهان کلاغی روی شاخهای نشست و گفت:
"سلام مینی! چرا اینقدر غمگین به نظر میرسی؟"
مینی آهی کشید و گفت: "میترسم روزی برسد که دیگر غذایی پیدا نکنم. برای همین همیشه نگرانم."
کلاغ با صدای مهربانی خندید و گفت: "مینی جان، آیا میدانی خداوند همیشه روزی همهی موجودات را میدهد؟ اگر به او اعتماد کنی، هیچ وقت گرسنه نمیمانی."
مینی کمی فکر کرد و گفت: "اما من هر روز خودم دنبال غذا میروم. اگر من نروم، خدا چطور به من غذا میدهد؟"
کلاغ جواب داد: "تو تلاش خودت را میکنی و خداوند به تلاش تو برکت میدهد. روزی تو در دستان خداست."
همان لحظه...
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان_تدبری
سوره #ذاریات
جهت تبیین ایه 58
#بخش_دوم
بچه ها به نظر شما روزی ما دست خودمونه؟؟
شما چی فکر میکنید؟
🌸🌸🌸🌸
همان لحظه، صدایی از دور شنیده شد. مینی برگشت و دید که سنجاب کوچکی کیسهای پر از دانه را به سمت او میآورد. سنجاب گفت: "سلام مینی! دیروز دانههای زیادی پیدا کردم و با خودم فکر کردم که بهتر است با تو هم شریک شوم."
مینی خیلی خوشحال شد و گفت: "وای! این عالی است! انگار خداوند این دانهها را برای من فرستاده."
کلاغ لبخند زد و گفت: "دیدی، مینی؟ خداوند همیشه روزیات را میدهد، فقط کافی است به او اعتماد کنی."
از آن روز به بعد، مینی دیگر نگران نبود. او فهمید که باید تلاش کند و به خدا اعتماد داشته باشد، چون خداوند همیشه بهترینها را برای او در نظر میگیرد.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3