eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
784 عکس
92 ویدیو
14 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️محبوبیت یا اقتدار برخی را مقتدر می پسندند و برخی را در صفات پلیس اصل می دانند. اما به نظر می رسد خود این دوگانه هم چندان اصالت نداشته باشد. در حقیقت نیروی انتظامی در کشاکش این دوگانگی از خودبیگانه می شود و در بازی های رسانه ای دور می خورد. مثل کسی که سعی میکند برای رضایت دیگران زندگی کند، این دوگانه پلیس را از عمل به وظایفش باز میدارد. گاهی برای حفظ اقتدار از نیروی خود حمایت و قدردانی میکند. و گاهی هم برای جلب نظر ها آن طرفی غش میکند. مثل چند ماجرای اخیر که در همین آخری اش پلیس با شتابزدگی (و برای حفظ محبوبیت) با دو مامور خود برخورد کرده و در برخی نقل ها خبر از عزل آن دو مامور شنیده شد. و پس از ساعاتی، باز هم با شتابزدگی (برای حفظ ) گفتند که روند برخورد با دو مامور متوقف (یا تکذیب) شد. این دهان بینی تصمیم گیری را برای بدنه ی گسترده ی نیروی انتظامی سخت تر میکند. مخصوصا در شرایطی که سایر دستگاه ها از انجام تکالیف خود در مسائل اجتماعی سر باز زده اند و تمام تقصیرات به گردن پلیس به مثابه دفاع آخر می افتند. اما چه باید کرد؟ به نظرم پلیس به ویژه در برخورد با مفاسد اجتماعی دو چیز را باید در نظر بگیرد: 1- آن چیزی که ضرورت دارد فراغت از دعوای اقتدار و محبوبیت است و توجه به که همان تامین امنیت جانی، مالی و در جامعه است. یا به تعبیری حفظ حدود و احکام اسلامی. 2- مطلب دیگری که ضرورت دارد افزایش آمادگی پلیس برای مقابله با معضلاتی مثل است که برای کشور از کاه کوه می سازد. این یعنی بخشی از بدنه نیروی انتظامی باید دوره های تخصصی روانشناسی برخورد با مفاسد اجتماعی را ببینند و با مشورت از متخصصان تدبیرهای لازم برای به حداقل رساندن آسیب های را اخذ کنند. یعنی پلیسی با تخصص برخورد با ناامنی های اخلاقی. 囧 @segerme
به مناسبت برنامه های روز دختر انتقام👊 میخواستم قبل از رسیدن هفته و ، در مورد برنامه های مناسبتی این ایام مطلبی را بنویسم، فرصت نکردم؛ اما با گذشت این روزها سوژه های مناسبتری برای این موضوع جفت و جور شد. سالهاست که موضوع از سبد مسائل اجتماعی - فرهنگی خارج و به یک موضوع سیاسی بلکه امنیتی بدل شده است. به طور خلاصه میتوانم، دستپاچگی مدیران فرهنگی (اعم از مردم و مسئولین) و عطف جریان مهاجم فرهنگی به را به عنوان دلایل عمده فهرست کنم. اما به نظر می رسد، موضوع در این سالها بیشتر از این که خودش اصل باشد، قرار است پازل مبارزه علیه را تکمیل کند. وگرنه اجبارِ حداقل میزان حجاب در یک حکومت اسلامی بدیهی ست. کما این که حکومت اسلامی در مورد سایر مفاسد اجتماعی ملزم به واکنش است. پس معلوم می شود، مبارزه علیه حجاب اجباری همان مبارزه با جمهوری اسلامی ست در بسته بندی جدید. لذا وقتی جمهوری اسلامی نشانه باشد، حکماً هر گونه انشقاق و افتراق و میان مردم، از آن جایی که موجب تضعیف نظام خواهد شد میتواند خودش هم یک هدف باشد. تحریک های اجتماعی در دستور کار است. مبارزه یا رسانه ای علیه حجاب اجباری که این روزها پرچمش را با دلارهای آمریکایی به دست گرفته از همین قبیل است. قرار است جامعه زنان و مردان را به ورطه دو قطبی دیگری بکشانند. قرار است مخالفین و موافق حجاب ( ِ اجباری) مانند تقابل استقلال و پرسپولیس به جان هم بیفتند. رقص دختر کشف حجاب کرده در شب شهادت امام صادق (ع) جلوی درب مسجد را در این بستر و از این عینک معنا کنید. هر چه مساله ی حجاب بیشتر به ی حجاب تبدیل شود و هر چه در آتش این ماجرا ، هیزم بیشتری ریخته شود، به نفع جریان معاند است. هر چه بیشتر بدحجاب و باحجاب در وضعیت تقابل و نفرت قرار بگیرند، هر چه بیشتر این دوگانه شدت بگیرد و تلقی دشمن انگاریانه طرفین از یکدیگر جدی تر شود، اتفاقاً حل مساله ی هم مشکل تر می شود. حال مع الاسف اقدامات مدیران و دست اندرکاران فرهنگی هم در همین زمین بازی رقم میخورد. اقدامات علیه فحشا را در مبارزه با مسیح علینژاد خلاصه میکنند و برای اثبات پوچی نظر وی، دنبال سند و مدرک برای ابتذال او می گردند. انگار اگر معلوم شود او قبل از ازدواج تجربه بارداری داشته یا فلان سال با فلان نماینده مجلس صیغه بوده، استدلال های (مغالطه های) او هم پاسخ داده خواهد شد. حاشا که بعد از این باید منتظر او جذبش جدیدش باشند. فلذا طبیعی ست که این دست اندرکاران فرهنگی ، برای هفته حجاب و عفاف، منتظر باشند تا همایش بگیرند بلکه با این کار اردوکشی کرده و تعداد چادری ها و مذهبی ها را به رخ بکشانند! سالن همایش هم اگر کوچک باشد تا عده ی زیادی بیرون بمانند چه بهتر! این بزرگواران هم ناخواسته بازیچه شده اند و عرصه خطیر را با میدان جنگ و عرصه ی اشتباه گرفته اند. این اردوکشی ها و لشکرکشی ها ضمن این که به نظر میرسد بیشتر به جهت تخلیه عصبانیت باشد، در آتش نفرت این دوقطبی بیشتر می دمد. چند خانم که شاید حجاب مناسبی هم نداشته باشند در این ها حضور پیدا میکنند؟ در راهپیماییهای حجاب که انگار میخواهند سر به تن دیگر زنان نباشند چند دختر اصطلاحاً بدحجاب شرکت میکند؟ جریان حزب اللهی تصور می کند تمام آنچه که باید با آن مبارزه کند، از تمامی مفاسد فقط حجاب است و آن را هم در مبارزه با اشخاص خلاصه میکند. برای همین فکر میکند اگر خواهر علینژاد را بیاورد و رجز بخواند انتقام خودش را گرفته و حساب بدحجاب ها را کف دستشان گذاشته است. و با دست خود تمام بدحجاب ها را در صف مخالفین جمهوری اسلامی معنا میکند. حال آن که پرداختن به مساله ی حجاب بماهو حجاب بزرگترین اشتباه راهبردی این سی و خرده ای سال ماست. حجاب انعکاس سبک زندگی و نظام عقاید و منظومه ی گرایشهای زن است. برای نجات مردم از آتش سوزی دود را از پنجره بیرون نمیکنند! باید آتش را خاموش کرد. برخورد ناصواب جریان فرهنگی مذهبی کشور که عملاً بازیچه ی جریان مقابل شده را یک طرف بگذارید. اما برخورد رهبری با پدیده دقیقا عکس چنین برخوردی ست . یعنی تقلیل موضوع به یک موضوع ساده ی فرهنگی. رهبری پرداختن به این مسائل رو بنایی را و فرعی میداند و ظاهر نامناسب زن را در کنار همه ی نقایص ظاهر و باطن انسان تصویر میکند. 囧 @segerme
حل مساله حجاب، به آرامش احتیاج دارد.
🔶 حل مساله ، به آرامش احتیاج دارد. راه حل مساله حجاب در ایران امروز هر چه باشد، برای شروع به احتیاج دارد. مسائل تبیینی که آرامش حوصله می طلبد را نباید به عرصه های هیستریک رجزخوانی و میدان رزم و عرصه ی رو کم کنی مبدل کرد. در فضای ، لشگرکشی و مجادله،‌ حق طلبی،‌ انصاف و تعقل و شکل نمیگیرد. من خودم را روبروی تو و تو را دشمن خودم می بینم. مثل دعواهای خیابانی که بی آن که معلوم باشد حق با کیست، یا حتی اگر سوء تفاهم هم شده باشد، هر کس از بچه محلش دفاع میکند. انتقام عده ای خاص بلکه حتی اجیر شده را نمیشود از بدحجاب کوچه و خیابان گرفت. آن هم زنان و دخترانی که در این میانه بلاتکلیفند. نه لزوما طرفدار آنطرفی ها هستند و نه حاضرند ظاهر این طرفی ها انتخاب کنند. وضعیت استقلال پرسپولیسی همان چیزی است که مصیح پی میگیرند. ایجاد و شورش مردم علیه مردم. وضعیتی که در آن دو قطب بیشتر نداریم. یا بدحجاب و معاند و مخالف و نظام یا و چادری طرفدار . شرایطی که بدحجاب ها را همه در یک دسته می بینیم، همه را پول گرفته از سرویس های اطلاعاتی بیگانه تصور میکنیم و یک دایره محدود دور خودمان میکشیم و شعار می دهیم. و این گونه حجاب را جناحی میکنیم. حال آن که صورت بندی ها و برشهای اجتماعی ما در واقعیت چنین نیست. با این همایش ها فقط رگهای ورم کرده خالی را می توان آرام کرد. و گرنه دردی درمان نمیشود. جناجی کردن حجاب به این صورت، یعنی ندید گرفتن جنبه های عقلانی و انسانی آن که موجب عمومی شدن آن می شود. در این نگاه حجاب در اختیار عده ای خاص با مشخصات خاص است که دور هم در یک ورزشگاه و یک همایش جمع می شوند و هر کس بیرون است را بیگانه تصور میکنند. یعنی دستی دستی تمام خانم های بدپوشش را به جناح روبرو هل میدهد. اما خصوصی کردن حجاب اینجا پایان نمی یابد. ایراد دیگر این همایشها این است که با تقلیل روز بزرگ دختر به روز حجاب، ظرفیت فوق العاده هم نشینی و هم زیستی محجبه ها و غیرمحجبه ها را می سوزاند. می شد این احساس که بدحجابها به محجبه ها دارند را در این مناسبت ها کاهش داد. می شد دایره مذهبی ها را تنگ نکرد و فرصت مراوده و مکالمه را از بین نبرد. البته نه انفعال را توجیه نظری میکنم نه موافق مفهوم فانتزی هستم. اما تمام حرف در این است. حجاب عرصه لشگرکشی نیست. چهل سال است که فرصت نشده در کمال آرامش از حجاب صحبت کرد و امروز از غیرعقلانی کردن مفاهیم رنج می بریم در حالی که انقلاب واقعا نیازمند مردم است و با بیرون کردن بدحجاب ها از کشور مشکل حجاب حل نمیشود. 囧 @segerme
👁 بختک معیوب نگری مبارزه با تفکر ِ « جدایی دین از سیاست » و یا به تعبیری بی اعتنایی دین به عرصه زندگی دنیایی آسان نیست. جدایی دین از ساحت زندگی دنیایی، یک شبهه ی جدلی صرف نیست که بتوان با دو کلام مباحثه به راحتی پرونده اش را بست و کنار گذاشت. برخورد نامتعادل و ناصواب با خلقت (توحید) و به تبع آن، زندگی دنیا چند صد ساله ی بشر است. بشریت در این سالیان دراز، خارج از چارچوب نظام اندیشه ای امام هیچ گاه نتوانسته میان دنیا و آخرت جمع کند. گروهی به دنیا تاختند و دریدند و چشم از آخرت فروبستند و برخی توانشان را بی نگاه به دنیا، روانه ی آخرت کردند. هر دو گروه هم گرفتار... این بیماری اما در تار و پود زندگی جوامع به مثابه ی یک ، بی صدا رخنه کرده و به این سادگی دست بردار نمی شود. آن چنان که برخی معتقدین به تلازم دین و دنیا هم خود گرفتار تنافی دین و دنیا هستند و نمیتوانند حضور توحید را در جای جای زندگی فردی و جمعی شان ببینند. توحید به تقریر مکتب امام تمام عالم را پر میکند و پشت در دنیا نمی ماند. در مکتب امام دنیا مسیر آخرت است. بدون دنیا امر اخروی معنا پیدا نمیکند. دنیا در اندیشه امام مهم است. باید توحید را در دنیا محقق کرد و این توحید همچنان مظلوم است. پس، مبارزه اصلی مکتب امام که انقلاب 57 را در پی داشت با همین تفکر معیوب ادامه دارد. 囧 @segerme
حسین یار می طلبد، مرد راه کیست؟ 囧 @segerme
خون گلو ضمانت عهد است با حسین (ع) @segerme
نگاه کن قشنگ پیداست نیمی بلکه همه نهضت به دوش این زن است. زن در رسالتش جهان سازی ست و در جهاد همپای مرد موظف و مسئول است... 🚺 @sanaa_ir
سکولاریزم چگونه در انتخاب شغل موش می دواند؟ (1) فقط جدایی دین از سیاست نیست. بلکه ماموریت سکولاریزم این است که هر امر دینی، قدسی و غیبی را به آن طرف حواله بدهد و دین را در برابر مسائل دعوت یا اجبار به سکوت کند. سکولاریزم فقط محدود کردن امر دین به زندگی فردی نیست. بلکه سکولاریزم دین را در ناحیه ی عبادات و معنویات شخصی زنجیر میکند. هر اندیشه ای را باید هم در مقام نظر بررسی کرد و هم در مقام عمل. توحید را هم عملی میتوان فهمید و هم روی کاغذ. تخطی از توحید نظری شرک آشکار است و سرپیچی از توحید عملی شرک خفی. یعنی می شود در نظر معتقد بود و در عمل مشرکانه زیست. سکولاریزم هم، چنین است. سکولاریزم را میتوانیم در مقام نظر، نفی یا تایید کنیم و همزمان میتوانیم صبح با سکولاریزم از خواب بیدار و شب همخوابش بشویم. سکولاریزم یعنی فراغت دین از ساحت زندگی دنیایی بشر. یعنی خالق تو در ریز و درشت زندگی ات با تمام تصمیم ها و انتخاب هایی که داری حق دخالتی ندارد. و اساساً نمیتواند دخالتی هم داشته باشد. سکولاریزم یعنی عبودیت را در عبادات ظاهری محصور دانستن و امور دیگر مانند تحصیل، ازدواج، شغل، روابط اجتماعی و بسیاری دیگر را خارج از دایره توحید تصویر کردن. یعنی عبد خدا بودن در برخی امور و نبودن در برخی امور. و این شرک خفی ست. چگونه میتوان نظر و رای خالق را در مورد انتخاب شغل جویا شد؟ هرچند پاسخ روشن است اما در جای دیگر بحث خواهم کرد. اما عجالتا زندگی توحیدی یعنی توحید را در تمام رگهای زندگی جاری کردن. و حتما فرق دارد انتخاب شغل کسی که توحید را می شناسد و میخواهد در یک جامعه اسلامی توحیدی زندگی کند با کسی که سر و گوشش این جاها نمی جنبد. 囧 @segerme
عشق بپایان رسید خون تو پایان نداشت... @segerme
آیا در انگاره ی انقلاب اسلامی الگوی اتم و اکمل زن امروز معرفی شود؟ 囧 @segerme
🔸 از قحطی الگو رنج می بریم یا سطحی نگری؟ (1) اخبار نتایج نهایی این روزها داغ است و تحلیل ها که عمدتاً سویه ی تشویقی دارند، روانه ی بازار اندیشه می شوند. برخی از امیدآفرینی این برنامه تقدیر می کنند، عده ای رکوردشکنی آن را در جذب به سیمای ملی می ستایند، گروهی جذب جنبه های مردمی عصر جدید شده و برخی از گزاره های ارزشی لابلای این برنامه خرسندند. در این میان، قهرمانی عبادی توجه علاقه مندان به مباحث هویت زنان را جلب کرده است. یک زن با رای شش میلیونی رتبه اول پرببیننده ترین و مردمی ترین برنامه این سالهای صدا و سیما شده و این پیامهای متعددی دارد. فاطمه عبادی مثال نقصی پرواضح برای آنان است که در جمهوری اسلامی زن را مهجور و محروم از ظرفیت های اجتماعی می دانند. و اینگونه رشته های تاریکی گستران داخلی و خارجی پنبه شد. به علاوه آنچه از فاطمه عبادی نظرات مردم را جلب کرد تنها دست هنرمند او نبود. بلکه دغدغه های انسانی، اجتماعی و ارزشی همراه با بن مایه های زنانه ی قصه هایش، تصویر ایده آلی برای یک قهرمانی مردمی فراهم کرد. اما با این همه و با نکاتی که در تحلیل های این چند روزه می بینیم، آیا فاطمه عبادی مصداق و الگوی پیشنهادی زن در ادبیات معرفتی انقلاب اسلامی است؟ پاسخ نگارنده منفی است. شاید تصور میکنید احتمالاً بخواهم وضعیت حجاب او در صفحه شخصی اش را علت این پاسخ منفی ذکر کنم؛ خیر، مطلب جای دیگریست. زن در ادبیات انقلاب اسلامی لزوماً زنی نیست که صفات برجسته ی انسانی و ارزشی دارد. به عبارتی از تجمیع حیا، عفت، مهربانی، انسان دوستی، عظمت، کرامت و... نمیتوانیم سیمای زن در اسلام را ترسیم کنیم. و چه بسا بتوان این تقریر از زن را به التقاط به اخلاق سکولار متهم کرد. برای ترسیم الگوی پیشنهادی زن در ادبیات امام و رهبری، باید از وحدت، کثرات را نتیجه کرد. صفات متکثر لزوماً یک وحدت معنایی را بدست نمیدهند. هویت زن در پایگاه معرفتی اسلامی را، روح پر کرده است. و روح توحیدی با جهاد در معیت ولی الله، این همانی دارد. انسان موحد در روی زمین ولی خدا را همراهی و نصرت میکند، و این انگیزه ی نصرت به تمام جزئیات و شئونات زندگی او رنگ می زند. این گونه میتوان از دل یک روح واحد به مثابه یک نخ تسبیح، صفات و ابعاد شخصیتی زن الگویی را ترسیم کرد. زنی که تمام هویتش برقراری توحید در صحنه زندگی دنیایی ست، تبعاً به صفات برجسته ی عظمت، کرامت، عفت و جمیع خصال انسانی و ارزشی را کم و بیش متخلق می شود. پس سوالم را مجدد تکرار میکنم: از قحطی الگو رنج می بریم یا سطحی نگری؟ 🚺 @sanaa_ir
در کانال « نشریه تحلیلی سنا » به مباحث مرتبط با مسائل زنان می پردازم 🌹🌹
🚺🚹امحای هویت زنانه در حماسه سرایی های مردانه ▪️در ادبیات اسلامی، تقسیم خلقت انسان به مرد و زن، رنگ مردانه و رنگ زنانه به صفات انسانی زده و میان این دو تفاوت قائل شده است. اگر از برجستگی ها و فضائل انسانی که میان مرد و زنان از حیث نوع انسانی مشترک است عبور کنیم، سیمای انسان کامل در عالم واقع میان زن و مرد متفاوت است. تا آن جا که این تفاوت گاه به تضاد هم منجر می شود. یعنی برخی صفات ممدوح برای مرد، برای زن مورد مذمت خواهد بود و بالعکس. ▪️لذا اگر بپذیریم کیفیت کمال برای انسان با توجه به جنسیت اشف تفاوت های غیرقابل اجتنابی را سبب می شود، باید در ترسیم قله های انسانی به مثابه های الگوها و مطلوبها، این تمایزات جنیستی را لحاظ کنیم. خطاست اگر یک هویت را در دیگری محو کنیم یا از دریچه یکی به دیگر بنگریم. نگاه مردانه به زنان و نگاه زنانه به مردان هر دو تصویری کاریکاتوری از زن و مرد حاصل می دهد. ▪️کوتاه سخن آن که جنگ آوری، دلیری و خیبرشکنی لزوماً برای حضرت زینب (س) فضیلت محسوب نمی شود. حماسه آفرینی حضرت زینب (س) هم لزوماً متصف شدن به صفات حضرت عباس (ع) نیست. حضرت زینب (س) حماسه اش، جهادش و ایفای نقشش در چارچوب هویتی زنانه است قرائت می شود. زن اگر چه در طول تاریخ بنا به شرایط شمشیر (اسلحه) هم به دست گرفته باشد، لیکن رسالت زن ظاهراً چیزی است و رسالت مرد چیزی دیگر. ▪️برجستگی های شخصیتی زینب (س) در کربلا، صبر عظیم، مبارزه عاطفی، برانگیزش عاطفی تاریخ بشریت، مدیریت جسم و روان خاندان اهل بیت (ع)، پیگیری امتداد خون و قیام اباعبدالله (ع) و تلاش رسانه ای برای تثبیت جایگاه امامت و ولایت است و... . این ها آنقدر اساسی و مهم است که نه تنها خیبرشکنی و جنگ آوری برای یک زن را غیر ضروری رقم می زند، بلکه در امر الگوسازی و تربیت، زنان جامعه را از تلاش برای کسب فضائل مردانه بی نیاز میکند. ▪️نگاه مردانه به هویت زن را بیشتر در ورود زنان به عرصه ی ورزش های رزمی و خشن، فعالیت های نظامی، رقابت با ارزش های در اختیار مردان در قالب های گوناگون اجتماعی میتوان به وضوح مشاهده کرد، که البته در جای خود قابل بررسی است. 🚺 @sanaa_ir
🚗 رالی در جاده خاکی
🚗 رالی در جاده خاکی 🚷بیراه نیست عصر حاضر را، عصر گم گشتگی هویتی زنان نام گذاری کنیم. زن امروز زنانگی اش را گم کرده و بقولی آن چه خود دارد ز بیگانه تمنا میکند. و در این تمنا هم مع الاسف به تاخت می رود. چه کسی فکر میکرد فمینیست هایی که با جامعه پدر سالار، پدر کشتگی دارند، امروز این گونه زن را با عینک های مردانه ببینند؟ امروز ارزش های مردانه همچنان هم بر جوامع ضد مرد غالب است. از دور بازو و سرشانه ها درشت و ورزش های خشن که شاذ مصادیق است گرفته تا عرصه های اجتماعی، شغلی، تحصیلی ، اخلاقی و ... بسیاری موارد دیگر که حتی جامعه ما که ارزش های دینی را از مقابل دیده گذارنده هم نتوانسته از آن مصون بماند. 🚷خبر کوتاه است: "گابی گارسیا برای چهارمین بار قهرمان سنگین وزن زنان شد" و ماجرا به همان اندازه غمناک است که خنده دار؛ در کامنتها به طنز میخوانیم : " عجب مردی!!! ". و این به خوبی این چهره ی نچسب و غیر عادی را توصیف کرده است. 🚷زن قطع نظر این که بتواند ادای مرد را در بیاورد یا خیر پرسش این است که آیا زن مطلوب کاملاً شبیه است به یک مرد مطلوب؟ و یا باید مسیر کمال را از یک جایی به بعد به دو شاهراه تصویر کرد؟ 🚷زن امروز در اندیشه های مدرن، در یک مسابقه ی بی جا با مردان است. عقب ماندن از هر امری که مردان در آن خودی نشان داده اند، در زنان یک ننگ به شمار میرود. و این ننگ و خودتحقیری تا روزی ادامه می یابد که زن یا زنانی پیدا شوند که به بهانه باز پس گیری حقوق اجتماعی خود، زنانگی شان را در ازای اثبات " زن هم میتواند " بفروشند. و این گونه جامعه به دو جنس مردها و شبه مردها تقسیم خواهد شد. لذا بدیهی است نهاد خانواده در این تقریر از انسان، چالش هایی جدی را در متحمل شود. 🚷اما جامعه غربی در مسیر آزمون و خطای خود، یک روز از تکبرش در برابر وحی پشیمان خواهد شد. 🚺 @Sanaa_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ما کجا و زندگی غربی کجا؟ 🔴 انسان مدرن با دیگران، فقط میخواهد از ناحیه منافع مادی پیوند ‌بخورد و افسار روابط اجتماعی در دستان مفهوم منفعت و لذت است. از انسان در دنیای مدرن همین یک کالبد دنیایی باقی مانده و احتیاجاتش و خیر و صواب آنجاست که این منافع جسمانی تضمین و تامین بشود. 🔴 امر قدسی خانواده هم در انگاره های مدرن، نمی تواند کلاهش را محکم نگه دارد و بازسازی و البته تحریف میشود. روابط خانوادگی در جامعه سودمحور به مثابه برشی کوچک از نظام روابط اجتماعی مادی، بر مدار مادیت و سود مادی میگردد. کالا و مصرف اینجا به مثابه ارباب رخ می نماید و انسان این طور به مثابه رعیت و غلام، بله و چشم می گویند. ضامن پیوند خانوادگی و گرمابخش کانون خانواده هم در جامعه مدرن، کالا و مصرف است. با این قرائت می شود فهمید که چطور یک زوج اروپایی در رستوران، غذا را دُنگی نوش جان می کنند. 🔴 اما مطلبی که میخواهم به آن اشاره کنم این است: چیزی که در این آگهی می بینیم نشان می دهد فرهنگ تا چه اندازه عمیق و پهن دامنه است. و چگونه لایه های بنیادین فرهنگ میتواند به تمام ساحت ها و جزییات و المان های فرهنگی رنگ بپاشد. ما در فرهنگ مادی غرب غوطه وریم. یعنی عالم را، زندگی را، شغل را، خوب را، دوست داشتنی را، و خیلی چیزها را با جهان بینی غربی می فهمیم و در این منجلاب بلندی ریش و سیاهی چادر برای ما طرفی نخواهد بست. قلب آلوده، خون کثیف پمپاژ میکند. (واضح است که استناد نگارنده تنها به همین یک آگهی نیست.) 囧 @segerme
روایت غلام، چوپان حومه مشهدی که برای زوار موکب میزنه و میگه امسال هم موکب زدم و هم گله آوردم، و خدا کنه بتونم هر دو رو انجام بدم رو ترجیح میدم به دوربین اختصاصی بازیگرها و مجری ها و معروف ترها و کلا تر ها در زیارت اربعین... این موضوع که مردم منفعل و تماشاچی هستند و باید بشینن مردم ترها رو تماشا کنند، این دیدگاه که مردم باید کنار خیابون وایسن و برای عده ای خاص از مردم (اگه نگیم سلبریتی ها) کف و سوت بزنن، این رویکرد که مردم به جای این که زندگی کنن باید زندگی معروف ترها رو تماشا کنن، حرکت به سمت جامعه طبقاتی است. همین که اربعین رفتنِ (اونم با هواپیما!) برخی از مردم از بقیه مردم اربعین تره، تشویق مردم به نگاه کردن و دست زیر چونه گذاشتن نه فعالیت و کنشگری. وقتی صحبت از جامعه یکدست و شکستن نظام های طبقاتی با ارزش های دنیایی میشه دیگه بین مهناز افشار و خانم فضه حسینی تفاوتی از این جهت نیست. دیگه فرقی نمی کنه دوربین داره زندگی شخصی سید بشیر رو روایت میکنه یا برای فلان بازیگر که هر از گاه پرت و پلا هم میگه، رو صندلی دورهمی یا خندوانه رپورتاژ میره. این خطا دو چندان میشه وقتی که بستر خطا اربعینی است تمرین ساخت جامعه بی طبقه حول محور امام معصوم و تمرین و تجربه جمعیِ زندگی ایمانیه. باید مردمی که دارن یک حقیقت جمعی رو خلق میکنن رو روایت کرد. باید دوربین رو متمرکز کرد روی اون چهارپیرزن شیرازی که بدون مرد بلند شدن تا کربلا رفتن (اونم نه با هواپیما) . باید دوربین رو برد روبروی کسایی که رفتن میرجاوه برای زوار پاکستانی موکب برپا کردن. و خیلی زوایا و جنبه های دیگه.... مگر این که بگیم اینجوری مردم بیشتر پای صدا و سیما میشینن که همه چیو بشوره ببره 囧 @segerme
و اما الفرهنگ یک سال گذشته به همسرم برای کار در مجموعه تربیتی پیشنهاد شد. می گویم کار و نمی گویم فعالیت یا خدمت، چون حقوق می دادند. یک میلیون تومان برای چهار روز کار تربیتی در ماه! مخاطب و متربی هم فرزندان مسوولین وزارت مگو بودند. امکانات تربیتی ویژه یا همان قصه ی برای فرزندان از ما بهتران. تکرار میکنم. یک سال گذشته، ۴ روز در ماه، یک میلیون تومان... خب قبول که نکردیم. به همسرم هم گفتم این پول که برکت ندارد... امید کار تربیتی به این ماجرا ندارم هیچ.. کار تربیتی هم پولی نیست اساسا... احساس کلفتی تربیتی و مربی خصوصی دارم. یک احساس چندش!! یک مشکل اساسی اینجاست. از همین جا هم به روضه مدارس فرهنگ گریز بزنم. مشکل قائل شدن است. تفاوت قائل شدن میان برخی و برخی دیگر. تفاوت در امکانات. تفاوت در احتمال موفقیت. تفاوت در محیط. تفاوت میزان در مواجهه با مشکلات آموزش و پرورش و جامعه... تفاوت هم یعنی همین که امسال در دانشکده ما، فقط یک دانشجو از مدارس غیر خاص وارد دانشگاه شد... ایده ی مدارس جای خودش قابل بررسی است اما اگر کسی به دنبال تربیت بهتر برای فرزندش میگردد، همین ماجرای تفاوت خودش بزرگترین اثر ضدتربیتی است... الباقی مسائل حاشیه ای ست. این که فریدالدین خودش در کدام مدرسه بوده، این که از صحبت های خانم ماهروزاده برداشت درستی شده یا خیر، این که دبیرستان فرهنگ با چند دانش آموزی که هر سال مشکل مالی دارند مماشات کرده یا نه، این که واقعا تیپ و قیافه و زندگی این بچه ها است یا نه... ، این که در فلان روستا چند مدرسه دایر کرده .. راستش من دور از جون حداد یاد قاچاقچی هایی می افتم که برای این که نانشان حلال شود حسینیه می سازند .. برخی در دفاع از فرهنگ، دست به دامن چه روضه خواندن هایی که نمی شوند.... موضوع این است که این بچه ها اقلیتی هستند در شرایطی خاص که نه سیستانی ها بلکه خیلی تهرانی ها هم از آن بهره مند نیستند. خوراکی را دریافت می کنند که بسیاری از آن محرومند. این طور که یک عده که از قضا موظف بودند و هستند ایران را بهشت کنند، نکردند که هیچ، الان دارند گلیم خودشان را از آب می کشند. ما و اطرافیانمان و بقیه که مثل ماست سالم بماند... گورِ بابای... ‌ ‌ ‌... به شیخی خبر رساندند در کوچه شما آتش سوزی شده.. نگران شد و پرسید خانه ما که چیزی نشده.. گفتند نه؟. گفت پس الحمدلله... ‌ ‌ ‌ (عکس تعجبی است) 囧 @Segerme