eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ما هم‌چون کبوتری خونین بال  خود را به می‌کوبد... 🕊 @mahdihoseini_ir
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌷إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ. 🌷جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را بر روی اولیای خاص خود گشوده است. (ع)| نهج البلاغه، خطبه ۲۷📚 ادامه دارد...🚩 @mahdihoseini_ir
💢محکم می‌گفت "این پسر من نیست!" اواخر سال ۹۴ بود که از طریق یکی از دوستان متوجه شدم شهدای زینبیون زیادی برای تشییع و تدفین آورده‌اند و خانواده‌هاشون از پاکستان برای وداع به ایران آمدند. آن زمان تیپ زینبیون برخلاف فاطمیون خیلی شناخته‌شده نبود. به خاطر شرایط امنیتی که بر پاکستان حاکم بود و بعضا شنیده‌ می‌شد که خانواده‌های مدافعان حرم پاکستانی را اذیت کرده‌اند. حس کردم برای زینبیون باید کاری کنم! به روح‌الله محقق که مدیر تولید شبکه‌ی ولایت است، پیشنهاد دادم تا برای ضبط وداع خانواده‌های تیپ زینبیون با شهداشون بریم؛ گفتم شاید بشود از قصه‌هایی که اتفاق می‌افتد، مستندی ساخت. محقق گفت: "اتفاقا ما یک آقای موسوی داریم که خودش برادر شهید مصطفی موسوی از تیپ فاطمیون است و دارد مراسم وداع شهدای فاطمیون را ضبط می‌کند. باهاش هماهنگ شو تا با هم کار رو ضبط کنید." من هم با آقای موسوی هماهنگ کردم و حسابی با هم رفیق شدیم و خاطرات شهادت برادرش رو هم برایم تعریف کرد. خاطراتش خیلی سوزناک بود! با یکی دوتا تصویربردار کار رو در بهشت معصومه سلام‌الله علیها قم شروع کردیم؛ در پنج کیلومتریِ اتوبان قم تهران. مراسم وداع در حسینیه بهشت معصومه بود. دقیق یادم هست که اولین روز کاری عصر چهارشنبه‌ای بود و من برای اولین بار شهید از نزدیک می‌دیدم؛ الان فهمیدم که تاریخ آن روز، ۱۸ فروردین ۹۵ بود. مشغول تصویربرداری از مراسم وداع بودیم که آقای طباطبایی مسئول ایثارگران لشگر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب قم به من گفت: " بیا بریم سردخانه. یک خانواده شهید فاطمیون که پیکرش بعد یکسال برگشته آمدند برای شناسایی شهیدشان." موضوع برایم جالب شد؛ اما دلم پیش شهدای زینبیون بود. چون خیالم راحت بود که تصویربردار دومی هم داشتیم که در حسینیه هست، همراه آقای طباطبایی شدم. وارد سردخانه‌ی بهشت معصومه شدیم که دوستان بسیجی آنجا پیکر شهدا را آماده می‌کردند. آنجا بود که متوجه شدم نام شهید، "مهدی جعفری" است. مشغول تصویربرداری از پیکر شدم که گفتند پدر شهید آمده و کسی که با پدر بر سر پیکر آمد، گفت که ایشان پدر شهید و همرزم شهید هم هستند. آقای رسول جعفری "پدر" آمد و چهره پسر را دید بدون ذره‌ای تردید گفت: این پسر من است. پشت هم می‌گفت خوشا به سعادتش. می‌گفت از ما جلو زد. تعریف کرد بیست سال پیش وقتی از افغانستان آمدیم او را در بغل داشتم؛ نزدیک حرم امام‌رضا علیه‌السلام داشتند شهید تشییع می‌کردند، چشمم که به گنبد امام رضا افتاد گفتم شهادت نصیب ما کن! چهره‌ی شهید عوض شده و رنگ عوض کرده بود؛ ولی جنازه سالم سالم بود... آقای طباطبایی از پدر پرسید قابل شناسایی هست؟ پدر گفت: بله دقیقا آقای طباطبایی گفت: پس برو به خانواده شهید بگو بیایند. پدر رفت و خانواده را که در حسینیه بهشت معصومه بودند با خودش آورد. مادر که صورت پسر را دید شک کرد و نپذیرفت. می‌گفت موهای پسرم این رنگی نبود! به او گفتند: موهاش پس از یک سال تغییر رنگ داده. گفت که پسرم روی ابروش سمت راست یک شکستگی داشت. ولی این شهید روی ابروی سمت چپ یک شکستگی داشت. محکم می‌گفت "این پسر من نیست!" با این شک مادرِ شهید، دو سه ساعت درگیری به وجود آمد. آقای طباطبایی با تماس با مدیر مرکز انتقال شهدا در تهران، متوجه شد که مهدی جعفری را با دی ان ای مادر شهید شناسایی کردند. گویا مهدی زخمی شده و در بیمارستانی در سوریه شهید شده و چون مدارکی نداشتند یکسال در سردخانه نگهداری کردند و برای همین پیکرش سالم مانده است. پدر هم تایید کرد که مهدی زخمی شده بود و بعد از زخمی شدن دیگر کسی خبری از او نداشت. بیمارستان‌های سوریه را گشته بودند اما پیداش نکرده بودند. پدر شهید تمام تلاشش رو کرد تا مادر بپذیرد؛ چون معتقد بود این مهدی است. عکسِ شهیدی که در تلفن همراه دختر شهید بود خیلی کمک کرد، چون ته ریشِ پیکر شهید مهدی جعفری دقیقا نشان می‌داد که خودش است. در نهایت برای مادر اطمینان خاطر شد که پیکر شهید، پیکر مهدی اوست. این گذشت تا آنکه نزدیکی های ایام سال ۹۶ در فضای مجازی متوجه شدم پدر مهدی جعفری در سوریه به شهادت رسیده و شد ! با شنیدن خبر انگار تمام خاطراتم از آن روز برایم زنده شد و گریه امان نمی‌داد... 📝 @mahdihoseini_ir
🌷مراسم پنجمین سالگرد تهران-گلزارشهدا-قطعه26 پنجشنبه مهرماه از ساعت16
شهید؛ باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد... عشقِ شهید؛ عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد... ادامه دارد...🚩 🌱 @mahdihoseini_ir |
میان همه دل ها امان از دل زینب... @mahdihoseini_ir 🥀
🌿طُوبَی لِشِیعَتِنا المُتَمَسّکینَ بِحَبلِنا فی غیبةِ قائِمِنا، الثّابِتینَ عَلَی موالاتِنا و البراءَةِ مِن أعدائِنا، أولئِکَ مِنّا وَ نَحنُ مِنهُم، قَد رَضُوا بِنَا أئمةً، و رَضِینَا بِهِم شیعةَ، فَطُوبَی لَهُم، ثمّ طُوَبی لَهُم هُم وَ اللّهِ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یومَ القیامةِ. 🌿خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما (سلام الله علیه) به رشته ولایت ما چنگ می‌زنند و بر موالات ما ثابت و استوار می‌مانند و در برائت و بیزاری از دشمنان ما پا بر جا و محکم می‌مانند. آنها از مایند و ما از آنهاییم. آنها ما را به امامت برگزیده‌اند و به پیشوایی ما راضی هستند و ما آنها را به عنوان شیعه خود برگزیده‌ایم و به عنوان شیعه خویش پسندیده‌ایم. خوشا به حال آنها. به خدا سوگند آنها در روز قیامت با ما و در کنار ما هستند.     (ع)| اثباة الهداة، ج ۳، ص۴۷۷📚 (عج)🍃 @mahdihoseini_ir
روزی شهید میشی که تو گلزار شهدا بیشتر از شهر رفیق داشته باشی... @mahdihoseini_ir
پیری و مرگ عجب غصِه ی جانفرسایی است تا جوانیم؛ دعا کن! به شهادت برِسیم... ادامه دارد...🚩 چه باخون چه با قلم چه با قدم....💔 @mahdihoseini_ir
خودش همیشه می‌گفت شهادت مِنو بازه! هر طوری که دوست داشته باشی می‌برنت، می‌خرنت! شهید @mahdihoseini_ir