eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آقا مهدی
💌 شهید 💌 صورَت و پَهلویِ عُشاقِ شُما زَخمی بود.... بَس که بودَند به یادَت شُهدا یازَهرا (س) 🍃🌸هفتمین سالگرد شهادت مدافع حرم شهید زمینه ساز ظهور (عج)، شهید پهلو شکسته 🎙سخنران: شیخ حاج مهدی بنیانیان 🎙مــــداح: حاج حسین یعقوبیان و کربلایی مجید قاسمی 🔰پنجشنبه ۱۳ مهر ماه ساعـت ۱۶ بهشـــت حضرت زهـــرا (س)، قطعه ۲۶، بر سر مزار شهید @mahdihoseini_ir
بله اینجوریاس!!! 😊 @mahdihoseini_ir
(ع): مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنيا بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الاخِرَةَ بِحَقٍّ؛ وَمَنْ طَلَبَ الرِّآسَةَ بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الطّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ؛ وَ مَنْ طَلَبَ المال بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ بَقاؤُهُ لَهُ بِحَقٍّ. حديث هر كه سه چيز را به ناحقّ بخواهد، از سه چيز ديگر بحقّ محروم می‌گردد: هر كه دنيا را به به ناحق بخواهد از آخرت حقيقتاً محروم می‌گردد و هر كه به ناحقّ رياست طلبى كند از اطاعت زيردستان بحقّ محروم می‌شود و هر كه به ناحقّ مالى را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال بحقّ محروم می‌شود. 📚 تحف العقول، ص 335 @mahdihoseini_ir🌹🕊
حاج قاسم که به حاجی بزرگ پیش نیروهایشان معروف بودند، به دفتر آقامهدی در حماء زیاد می‌آمد. من اصرار داشتم که آقامهدی با حاجی عکس بگیرد. مدام می‌گفتم: همه‌ی دوستانت با حاجی عکس می‌گیرند تو چرا عکس نمی‌گیری. من دوست دارم شما با حاجی عکس داشته باشی. آقامهدی می‌گفت: سردار آن‌قدر سرش شلوغِ که من خجالت می‌کشم حتی برای یک دقیقه چنین درخواستی داشته باشم. آن‌قدر اصرار کردم تا اینکه یک روز به حاجی گفته بود: حاج‌آقا خانمم خیلی دوست دارد من با شما عکس بگیرم. حاجی جواب داده بود: هرکسی تابه‌حال با من عکس گرفته، شهید شده است. آقامهدی گفته بود حداقل همسر من خیالش راحت می‌شود که من با شما عکس دارم. | قاب آسمانی حاج مَهدی با نشر مجدد به بهانه ۱۲ مهر، هفتمین سالگرد شهادت آقامهدی...💔 🌱راه حسینی ادامه دارد ... @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهل_و_هشتم 😥تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف
✍️ 😭به هوای حضور حیدر این همه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد : «زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» ▪️همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. ✔️دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. 🚶‍♂همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت : «واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد : «مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 🍂صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد : «پسرعموت رو خودم بریدم!» احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 🔹چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. 💣عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 🌾انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir🕊🌹
هدایت شده از آقا مهدی
💌 شهید 💌 صورَت و پَهلویِ عُشاقِ شُما زَخمی بود.... بَس که بودَند به یادَت شُهدا یازَهرا (س) 🍃🌸هفتمین سالگرد شهادت مدافع حرم شهید زمینه ساز ظهور (عج)، شهید پهلو شکسته 🎙سخنران: شیخ حاج مهدی بنیانیان 🎙مــــداح: حاج حسین یعقوبیان و کربلایی مجید قاسمی 🔰پنجشنبه ۱۳ مهر ماه ساعـت ۱۶ بهشـــت حضرت زهـــرا (س)، قطعه ۲۶، بر سر مزار شهید @mahdihoseini_ir
🕊به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت شهید مهدی حسینی، ختم صلوات و زیارت عاشورا داریم هدیه به آقامهدی و جهت حاجت روایی شما عزیزان🌱 دوستان هر تعداد که تمایل دارند بفرمایند: 🆔 @Ya_zahra_s_71 مهلت ختم تا پایان ماه مهر🌹 تاکنون : 16100 شاخه گل صلوات🕊 112 زیارت عاشورا🕊 🌱حاجت روا بخیر به دعای شهید معزز
(ع): لا نِعْمَةَ اَهْنَاءُ مِنَ الاَْمْنِ هيچ نعمتى گواراتر از نيست. 📚 شرح غررالحكم، ج ۶، ص ۴۳۵ ‌@mahdihoseini_ir
🔴 یکی از ۳ کشور دارای موشک بالستیک در جهان هستیم 🔹سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: موشک بالستیک در اختیار سه کشور جهان است که یکی از آن‌ها ایران است. 🔻جوانان مراقب باشند که اگر از فضای تلاش و جهاد علمی دور شویم، کشور عقب می‌افتد و به همان دوره‌ای می‌رود که یک گلوله هم نمی‌ساختیم و همه‌چیز از خارج می‌آمد. 🔻به یاد دارم که ماکارونی ترکیه‌ای و پنیر بلغاری هم به کشور وارد می‌شد، یعنی در غذا خوردن هم وابسته بودیم. 🔻زمان پهلوی یک درجه‌دار آمریکایی به ایران می‌آمد و اجازه نمی‌داد خود ایرانی‌ها اگر اشکالی در یک سیستمی به وجود آمد، خودش برطرف کند. برای آموزش یک دوربین هدایت آتش توپخانه باید به خارج کشور می‌رفتیم. 🔻امروز ما ماهواره می‌سازیم و آن را به آسمان می‌فرستیم اما فقط ماهواره، موشک و پهپاد نیست که ساخته می‌شود. 🔻 در هر فناوری از آنچه مربوط به کوانتوم، سایبر، هوش مصنوعی، نیتروالکترونیک و حتی بیومکانیک، بیوشیمی و بیوفیزیک است که جزو دانش‌های پیچیده جهان است وارد شدیم و پیشرفت‌های خوبی حاصل شده است. @mahdihoseini_ir
دخترانی که امکان کاسبی خون ندارند بایکوت می‌شوند! مثل که امروز صبح مدال نقره بازی‌های آسیایی را در رشته اسکیت فری‌استایل گرفت و چنین تصویر زیبایی خلق کرد. ✍️ حامد‌/شاهمیری @mahdihoseini_ir
هدایت شده از آقا مهدی
💌 شهید 💌 صورَت و پَهلویِ عُشاقِ شُما زَخمی بود.... بَس که بودَند به یادَت شُهدا یازَهرا (س) 🍃🌸هفتمین سالگرد شهادت مدافع حرم شهید زمینه ساز ظهور (عج)، شهید پهلو شکسته 🎙سخنران: شیخ حاج مهدی بنیانیان 🎙مــــداح: حاج حسین یعقوبیان و کربلایی مجید قاسمی 🔰پنجشنبه ۱۳ مهر ماه ساعـت ۱۶ بهشـــت حضرت زهـــرا (س)، قطعه ۲۶، بر سر مزار شهید @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهل_و_نهم 😭به هوای حضور حیدر این همه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دها
✍️ 🔹چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد : «برو اون پشت! زود باش!» ✔️دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد : «برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» 😓قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. 💣نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد : «میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. 🛢کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. 👝ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. 💣با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد : «از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد : «دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» ✔️انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 👌یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفتمین سالگرد شهادت شهید مهدی حسینی.mp3
9.81M
🎤مداحی و روضه خوانی مراسم هفتمین سالگرد شهادت (۱) ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
۲ - هفتمین سالگرد شهادت شهید مهدی حسینی.mp3
5.95M
🎤مداحی و روضه خوانی مراسم هفتمین سالگرد شهادت (۲) ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
📸 هفتمین سالگرد شهادت ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
📸 هفتمین سالگرد شهادت ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ - هفتمین سالگرد شهادت شهید مهدی حسینی.mp3
14.93M
🎤مداحی و روضه خوانی مراسم هفتمین سالگرد شهادت (۳) ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
۴ - هفتمین سالگرد شهادت شهید مهدی حسینی.mp3
6.35M
🎤مداحی و روضه خوانی مراسم هفتمین سالگرد شهادت (۴) ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ یار عزیز 🌱 @mahdihoseini_ir
خوشبحالِ هـرڪسی ڪه دل بہ مادر دادہ است خوشبحال هـر ڪہ باشد مبتلای فاطمہ (س) . . . مزار شهید پهلو شکسته ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ @mahdihoseini_ir
42.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلالم کن اگه از غم تشنگی تو نمردم.... حسین جانم... 📹 مراسم هفتمین سالگرد شهادت ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ @mahdihoseini_ir
28.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید معزز یار عزیز امروز میزبان مهمانان گرامی اش بود. ۱۴۰۲.۰۷.۱۳ 🎙سوره حمد، استاد عبدالباسط 🌱 @mahdihoseini_ir