بسم الله الرحمن الرحیم
.
📍داستان کوتاه برادرم بود | قسمت اول
.
-در زندگی افراد کمی این اتفاق می افتد که شخصی همچون برادر بزرگتر یا حتی شبیه یک فرشته دستمان را بگیرد و از زمین بلند کند.
.
-من علی ام،
اهل کشور سوریه و علوی.ما علوی ها برای حفظ جانمان به شمال سوریه کوچ کردیم و با کُرد های سوریه زندگی کردیم.
برای حفظ جانمان شیعه بودن را مخفی کردیم و خیلی آسیب های اعتقادی دیدیم. تا حدی که بانوان ما حجاب درستی ندارند و اکثر ما نماز و روزه و بقیه احکام الهی را انجام نمیدهیم.
.
-بیست ساله بودم که سوریه، کشور زیبا و عزیزم ظهور داعش را در خود دید.من همچون جوانان دیگر برای دفاع از کشور قیام کرده و روبه روی دشمن تکفیری سینه سپر کردیم.
.
-فرماندهان نظامی زیادی داشتم،عراقی،سوری.چون در معاونت های زیادی فعالیت کردم از عملیات تا نیروی انسانی از اطلاعات تا پشتیبانی.
اما برادر من سید مهدی جور دیگری بود.اهل آسمان بود.انگار بعد از دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله آمده بود تا من را نجات دهد.
این صحبت های من گرچه نمیتواند بگوید سید مهدی که بود اما از فداکاری های او میگویم...
.
📎ادامه دارد ...
(این مقدمه اولین قسمت از داستان کوتاه برادرم بود تقدیم نگاهتان شد)
.
#داستان_کوتاه #شهید #شهدا #شهادت
#شهید_مهدی_حسینی #شهیدمهدی_حسینی
#آقامهدی #سوریه #علوی #نجف
#امام_حسین ع #یازهرا س #یارقیه س
#تمنای_بی_خزان
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
آقا مهدی
بسم الله الرحمن الرحیم . 📍داستان کوتاه برادرم بود | قسمت اول . -در زندگی افراد کمی این اتفاق می افتد
بسم الله الرحمن الرحیم
.
📍داستان کوتاه برادرم بود | قسمت دوم
.
معرفی ام کردند به یک شهر دیگر. حماة، تقریبا مرکز لجستیک جنگ بود. شنیده بودم فرمانده اش ایرانی است.
با نامه معرفی رسیدم به بلدیة. نامه را به نگهبان نشان دادم، نگاهی به من کرد: قبلا تو حلب دیدمت چرا اینجا امدی الان؟
جواب درست و حسابی به او ندادم وارد شدم به سمت دفتر فرماندهی حرکت کردم.
.
درب را زدم و اجازه ورود خواستم. مَردی تقریبا ۴۰ ساله با ریش های حنایی و با لبخند زیبا سلامم کرد. حدس میزدم سید مهدی است.
-سید مهدی نامه معرفی ام آوردم. از حلب می آیم.
نامه را گرفت.
حدسم درست بود.
گفت دنبالم بیا. وارد یک اتاق دیگر شدیم.
+ابوسعید نیروی جدیدی که میخواستی. کار را برایش توضیح بده که خیلی وقت نداریم.
.
سید مهدی ایرانی بود که تقریبا ۳۰۰ نیروی اجرایی و ۵۰ نیروی اداری داشت که همگی عرب بودند.
عرب از عرب حرف شنوی ندارد. نمیدانم چطور سید مهدی ۳۵۰ نیروی عرب را مدیریت میکرد.
.
تمام سعی ام این بود که بدون حاشیه کار کنم و تا حدی هم موفق بودم. سید مهدی صدایم زد.
+علی به دفترم بیا.
وارد دفترش شدم.
+بنشین، راحت باش.
شروع کرد به صحبت:
+علی از خودت بگو؟
-چه بگویم سید مهدی؟
+کجا کار میکردی؟ کارت چه بود؟ پدر و مادرت کجان؟
- ۲۴ ساله و شیعه. علوی مذهب. و قبل از جنگ کار خاصی نداشتم بعضی مواقع با ماشین پدرم مسافرکشی میکردم. علاقه ورود به ارتش را داشتم که جنگ شد. پدر و مادر هم الان در دمشق هستند.
شروع کرد به حرف زدن. من باب اعتقادم.
میدانم چرا این حرف ها را زد. من به نماز جماعت نمی رفتم و نشانه ای از اسلام در من نبود. حرف هایش عجیب به دلم نشست. بماند که چه گفت و چه شنیدم.
.
شب بود. باید با سید صحبت میکردم. چراغ دفتر روشن بود. از پنجره دیدم بیدار است، روی زمین نشسته بود و چیزی یادداشت میکرد. درب زدم و اجازه ورود خواستم.
سلام و احوال پرسی کردیم.
معذرت خواهی کردم بابت اینکه بد موقع کارش دارم.
-صحبتی دارم با شما فرمانده.
از جا بلند شد، دفتر را روی میز گذاشت.
+چایی میخوری؟
-بله حتما ممنونم.
استرس داشتم، نمیداستم چطور بیان کنم خواسته ام را.
اصلا چرا به سید؟ چرا باید سید را پناه خودم ببینم؟
.
📎ادامه دارد ...
(دومین قسمت از داستان کوتاه برادرم بود تقدیم نگاهتان شد)
.
#داستان_کوتاه #شهید #شهدا #شهادت
#شهید_مهدی_حسینی #شهیدمهدی_حسینی
#آقامهدی #سوریه #علوی #نجف
#امام_حسین ع #یازهرا س #یارقیه س
#تمنای_بی_خزان
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
#پیامبر_اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم):
یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَینٍ باکِیَةٌ یَومَ القِیامَةِ إلاّ عَینٌ بَکَت عَلی مُصابِ الحُسَینِ
ای فاطمه! همه چشم ها در روز قیامت گریان است جز چشمی که بر مصیبت های حسین بگرید.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳
#محرم🏴
#امام_حسین(ع)🏴
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1403 - Shab 01 - H-Ashouraeian - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان:
حجم:
8.22M
🔉 روضه | سلام ای ماه مُحرم
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
🏴#امام_حسین(ع)
#محرم
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
#امام_حسين(عليهالسلام):
لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه َ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ
بر هيچ چشم مؤمنى روا نيست كه ببيند نافرمانى خدا مىشود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد.
📚 الأمالى، طوسى، ص ۵۵
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
یارقیه (س)
شب سوم #محرم
این طفل به قدری به اباعبدالله علاقهمند بود و پدر بزرگوارش را دوست داشت که اظهار علاقههای او در تاریخ به شدت منعکس شده است. برای اباعبدالله از نظر الهی یک امتحان بسیار بزرگی بود وقتی که احساس میکرد که باید از طفلی که اینقدر برای او عزیز است و اینقدر آن طفل او را دوست میدارد جدا بشود. در یکی از وداعها اباعبدالله آمدند و این طفل گریه میکرد، اشعاری به حضرت نسبت دادهاند :
سَیطولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی
مِنْک الْبُکاءُ اذِ الْحَمامُ دَعانی
لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِک حَسْرَةً
مادامَ مِنِّی الرّوحُ فی جُثْمانی
فَاذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلی بِالَّذی
تَأْتینَهُ یا خیرَةَ النِّسْوانِ (۱)
فرمود: دخترکم! فعلًا گریه نکن، تو بعدها گریههای طولانی داری، فرصتهای زیادی برای گریه داری. تا من زنده هستم تو گریه نکن، گریهات را بگذار برای بعد از رفتن من.
😭بعد فرمود: «لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِک حَسْرَةً» مگر نمیدانی که این دانههای اشک تو آتش به دل پدرت میزند. مادامی که روح در بدن من هست مرا با این اشکها آتش نزن، وقتی من کشته شدم آن وقت اختیار با توست، هرچه دلت میخواهد گریه کن.
#استاد_شهید_مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۵، ص۳۳
۱) ینابیع المودّة، ج۲/ ص ۱۷۲
#امام_حسین(ع)
@mahdihoseini_ir
#امام_حسين(عليهالسلام):
مَنْ دَمَعَتْ عَيْناهُ فينا دَمْعَةً بِقَطْرَةٍ اَعْطاهُ اللّه ُ تَعالى الْجَـنَّةَ
كسى كه چشمانش قطرهاى اشك براى ما بريزد، خــداوند بهشت را بـه او عطا خواهـد كـرد.
📚 ينابيع المودة، ص ۲۲۸
#محرم🏴
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
#امام_باقر(عليهالسلام):
لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في زِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقا
اگر مردم میدانستند در زيارت مزار #امام_حسين (عليهالسلام) چه فضيلتى است، از شوق آن میمُردند.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۲
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
🌱
جناب قاسم برادری دارد به نام عبدالله. امام حسن ده سال قبل از #امام_حسین شهید شد، مسموم شد و از دنیا رفت. سن این طفل را هم ده سال نوشتهاند؛ یعنی وقتی که پدر بزرگوارش از دنیا رفته، او تازه به دنیا آمده و شاید بعد از آن بوده است. به هر حال از پدر چیزی یادش نبود. و در خانه اباعبدالله بزرگ شده بود و اباعبدالله برای او، هم عمو بود و هم به منزله پدر.
اباعبدالله به عمه این طفل، به خواهر بزرگوارش زینب سپرده بود که مراقب این بچهها بالخصوص باشند. این پسر بچهها مرتب تلاش میکردند که خودشان را به وسط معرکه برسانند ولی مانع میشدند. نمیدانم در آن لحظات آخر که اباعبدالله در گودال قتلگاه افتاده بودند، چطور شد که یکمرتبه این طفل ده ساله از خیمه بیرون زد و تا زینب (سلام الله علیها) دوید که او را بگیرد، خودش را از دست زینب رها کرد و گفت:
«وَاللهِ لا افارِقُ عَمّی» به خدا قسم من از عمویم جدا نمیشوم.
😭😭😭😭
به سرعت خودش را به اباعبدالله رساند در حالی که ایشان در همان قتلگاه بودند و قدرت حرکت برایشان خیلی کم بود. این طفل آمد و آمد تا خودش را به دامن عموی بزرگوار انداخت. اباعبدالله او را در دامن گرفت. او شروع کرد به صحبت کردن با عمو. در همان حال یکی از دشمنان آمد برای اینکه ضربتی به اباعبدالله بزند. این بچه دید که کسی آمده به قصد کشتن اباعبدالله؛ شروع کرد به بدگویی کردن: ای پسر زناکار! تو آمدهای عموی مرا بکشی؟ به خدا قسم من نمیگذارم.
او که شمشیرش را بلند کرد، این طفل دست خودش را سپر قرار داد. در نتیجه بعد از فرودآمدن شمشیر، دستش به پوست آویخته شد. در این موقع فریاد زد: یا عمّاه! عمو جان! دیدی با من چه کردند؟!.
😭😭😭😭
شب_پنجم #محرم
#شب_عبدالله_ابن_حسن
استاد #شهید_مرتضی_مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، ص۳۷۰
@mahdihoseini_ir
#امام_حسین(علیهالسلام):
خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتِعٍ: اَلْعَقْلُ، وَ الدّینُ وَ الاَدَبُ، وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ
پنج چیز است که در هرکسى نباشد، خیر زیادى در او نیست:
◻️ عقل
◻️ دین
◻️ ادب
◻️ حیـا
◻️ خوشخویى.
📚 حیاة الامام الحسین (ع)، ج ۱، ص۱۸۱
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
#پیامبر_اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم):
یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ اِلاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَینِ فَاِنِّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنّةِ
فاطمه جان!
روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده میشود.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳
#امام_حسين
#محرم🏴
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
سید مجید بنی فاطمهenc_1629275149605810658974.mp3
زمان:
حجم:
6M
نشسته پدری بر سر خاک پسر
گرفته به برش سینه چاک پسر
تقدیم به پدر شهیدان گلگون کفن
به خصوص پدر آقامهدی
#امام_حسين(ع)
#شهید_مهدی_حسینی
@mahdihoseini_ir