eitaa logo
امام مهدی منتظر ماست...
11.1هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
133 فایل
آرشیو مهدی شناسی: @mahdishenasi کانال "سیاست مهدوی" ‌‌‌‌: @siyasatemahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از امام مهدی منتظر ماست...
‌✡ آیا ابن‌ملجم یهودی بود؟ 1️⃣ قاتل امیرمؤمنان (ع) یکی از مشهورترین چهره‌های «عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» است. وی از قبیله «حمیر» و از تیره‌های «مراد» است. 2️⃣ اهل و ساکن کوفه بود که همراه با بازمانده خوارج به مکه رفت. 3️⃣ او پس از بیعت مردم با (ع) چندین بار برای بیعت نزد امام آمد، ولی حضرت ایشان را نپذیرفت، برای بار سوم که خدمت امام رسید، حضرت فرمودند: او محاسن مرا با خون پیشانی‌ام خضاب می‌کند. 4️⃣ از 9 نفری بود که در جنگ جان سالم به در برد و به مکه آمد و در جلسه‌ای با حضور گروهی از نقشه قتل امام علی (ع)، معاویه و عمروعاص را کشیدند و در کنار خانه خدا هم‌قسم شدند که به پیمان خود وفادار باشند. او مسئولیت ترور امام علی (ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با همکاری چند تن از خوارج کوفه، چون اشعث بن قیس، وردان بن مجالد و... در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه، حضرت را با شمشیری زهرآگین زخمی کرد که بر اثر آن امام به شهادت رسید. 5️⃣ بررسی تاریخ نشان می‌دهد که ابن ملجم مرادی در سرپرستی زنی قرار داشت. روزی امام علی (ع) از اصل و تبار وی پرسید، ولی او در جواب به ذکر نام پدر کفایت کرد و امام فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده که قاتل من فردی است. http://eitaa.com/joinchat/1943535617C235633b5fa
‌📌تو کوچه یک یهودی جلویش را گرفت. گفت:«من از تو طلبکارم، همین الان باید طلبم را بدهی.» الله گفت: «اول این که از من طلبکار نیستی و همین طوری داری این را می گویی؛ دوم هم این که من همراهم نیست، بگذار رد شوم.» یهودی گفت: «یک قدم هم نمی گذارم جلو بروی.» 📌 رسول الله گفت: «درست نگاهم کن؛ تو از من طلبکار نیستی.» ولی یهودی همین طور یکی به دو می کرد و بعد هم با حضرتش گلاویز شد. کوچه خلوت بود کسی رد نمی شد که بیاید کمک. مردم دیدند پیامبر برای نماز نرسید. آمدند پی اش. دیدند ردای پیغمبر را لوله کرده، دور گردن حضرت پیچانده و طوری می کشد که پوست گردن او قرمز شده. تا آمدند کاری کنند از دور بهشان اشاره کرد که نیایید؛ گفت:«من خودم می دانم با رفیقم چه بکنم.» رفیقش؟ 📌منظورش همین بود که با ردا او را می کشاند. چشمشان افتاد در چشم هم. یهودی گفت: «بهت ایمان آوردم، با این بزرگواری، تو بی تردید، پیغمبری.» http://eitaa.com/joinchat/1943535617C235633b5fa