هدایت شده از تحصیل و طهارت
💠به اندازه یک محقق کتاب میخواند!
💢علی شیرازی(همرزم سردار):
از زمان جنگ که سردار سلیمانی را شناختم، شبانه روز مطالعه میکرد. عاشق کتاب بود. سلیمانیِ فرمانده جنگ که وقت نداشت سرش را بخاراند، به اندازهی یک محقق که کارش مطالعه است کتاب میخواند. در بعضی سفر های سوریه و عراق که خیلی کم میخوابید، از توی کیفش کتاب در میآورد و مشغول خواندن میشد.
سردار سلیمانی قرآن را با تدبر میخواند، تفسیر مطالعه می کرد و یادداشت برمیداشت. نهج البلاغه و صحیفهی سجادیه می خواند. به کتاب های تاریخی، اخلاقی، فقهی و رمان های ایرانی و خارجی هم علاقه داشت.
کتاب هایی میخواند که وقتی به بعضی آقایان اهل مطالعه گفتم، اسمشان را نشنیده بودند.
یکبار مطلبی از کتاب اخلاق آیت الله مصباح نقل کردم. گفت:«کتاب را بیاور، بخوانم». سه جلد است، هر سه جلد را گرفتم و به او دادم. کتاب اول را بیست روزه خواند. وقتی هر سه جلد را تمام کرد. گفت:«کتاب های بعدی آقای مصباح را بده». رفتم قم و چند جلد کتاب مربوط به مباحث اخلاقی ایشان را گرفتم و به سردار سلیمانی دادم. پس از مدتی گفت:«کتاب ها را خواندم و نکته برداری کردم.»
یک دوره کتاب های شهید مطهری را به او دادم. استقبال کرد. گفت:«بیشترش را خواندهام، آنهایی را که نخواندهام میخوانم.»
📚حاج قاسمی که من می شناسم،
صفحات:126،130،131،133.
#انگیزشی
#عشق_کتاب
#حاج_قاسم
•✾•❀﴾@mtganjali﴿❀•✾•
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی
[مولوی]
#شعر
«یادداشتهای یک جوان»...👇
https://eitaa.com/mahdisokhan
لذت بردن را یادمان ندادهاند
از گرما مینالیم، از سرما فرار میکنیم
در جمع از شلوغی کلافه میشویم
و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم
غافل از اینکه زندگی
همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند...
#شب
«یادداشتهای یک جوان»...👇
https://eitaa.com/mahdisokhan
هدایت شده از ماهورا استایل 💎
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در آن راه دویدی...
_فاضل نظری
@Mylibraryyy
هدایت شده از ماهورا استایل 💎
دلا میجوش همچون موجِ دریا
که گر دریا بیــــــــــــارامد بگندد
#مولوی
@Mylibraryyy
هدایت شده از یادداشتهای فلسفی یک جوان
📜 هویت فلسفه و شاکلهٔ اصلی آن، از سه چیز شکل میگیرد:
- واقعیت و حقیقت (موجود بما هو موجود)، موضوع آن است.
- شناخت واقعیت، هدف آن است.
- عقلانیت و خردورزی، ابزار و روش آن است.
👈 به عبارتی، هرگاه اندیشهای با استفاده از [روش عقلی] در پی [شناخت حقیقت و واقعیت] هستی باشد، آن اندیشه، فلسفه است.
«یادداشتهای فلسفی یک جوان»:
https://eitaa.com/mahdifalsafe
۱۸ مرداد ۱۴۰۴:
آیا روزی فرا میرسد که از شرّ «شهر»، «اینترنت»، «تلویزیون»، «موبایل»، «شلوغی»، «سروصدای زائد»، «نور مزاحم»، «تا نیمه شب بیدار ماندن»، «تا لنگ ظهر خوابیدن»، «کسالت»، «تنبلی»، «چاقی» و اساسا از «مدرنیته» رهایی پیدا کنیم و برگردیم به دامان «روستا»، «کتاب»، «نویسندگی»، «دامداری و باغداری و نانپزی»، «صدای پرندگان»، «آرامش جریان رود»، «زیستن مطابق طلوع و غروب خورشید»، «سحرخیزی»، «مناجات شب»، «خلوت»، «نشاط»، «سلامت جسم» و اساسا «سنّت»؟!
#قلم
#شب
«یادداشتهای یک جوان»...👇
https://eitaa.com/mahdisokhan
هدایت شده از یادداشتهای فلسفی یک جوان
📜 دوست عزیز ناشناس، به اطراف خودت نگاه کن. اول خودت را میبینی، بعد درختان و گیاهان را میبینی، شاید پرندگانی و چهارپایانی، افق را بنگر، دریا را میبینی، ماهیها را، قایقها را، خورشید را، ابر را و... این موجودات مختلف، چه رابطهای میانشان جاری است؟ دانستی که وجود، یک معنای واحد دارد. یعنی اکنون وقتی به همهٔ این موجودات، مینگری، علیرغم تفاوتها و فاصلههایی که با هم دارند، اما همگی یک چیز هستند و آن وجود است. پس ما در این عالم، چیزی به جز «وجود» نداریم و این وجود، واحد است و دوتا نیست. تو دوست عزیزم، وجود هستی، و آن خورشید هم وجود است، همین وجود، و نه وجود دیگری. پس چگونه است که تو، تویی و خورشید، خورشید؟
آیا تو و خورشید، از یک سنخ هستید، یعنی هر دو یک سنخ وجود هستید، و صرفا بین شما فاصلهایی حائل شده؟ خب این فاصله چیست؟ چیزی غیر از وجود است؟ یعنی «عدم» است؟ خب عدم که نمیشود باشد؛ عالَم را سراسر، وجود فرا گرفته. پس اگر عدم نیست، چیست؟ یک وجود دیگر است؟ خب این هم که نمیشود، چون دانستیم وجود، یک چیز است و یک حقیقت است.
دوست عزیزم، تو و همهٔ آنچه در اطرافت میبینی، یک وجود هستید. همهٔ عالم، یک وجود است، یک «وجوووووووود» عالم را فرا گرفته و یک حقیقت واحد، در عالم سریان یافته است. این معنای وحدت سریانی وجود است.
#یادداشتهای_فلسفی
#وجود
#وحدت_سریانی_وجود
«یادداشتهای فلسفی یک جوان»:
https://eitaa.com/mahdifalsafe
یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود...
#شعر
#شب
«یادداشتهای یک جوان»...👇
https://eitaa.com/mahdisokhan
🔹کاری که در شعر فردوسی صورت گرفت، ثبت موجودیت و هویت ایران در دفتر دین اسلام بود.
شعر فردوسی شجرهای است که در سایهٔ آن، فرهنگ ایرانی و تاریخ و زبان این قوم، با اسلام بیعت کرده است. [شاهنامه، سند پیوند معنویت فرهنگی ما با دیانت اسلام است.]
یکی از مهمترین جنبههای شاهنامه، زبان آن است. فردوسی در مورد تجربهٔ معنوی خود میگوید: «عجم زنده کردم بدین پارسی» و بدین نحو، حیات دوبارهٔ ایران را ملازم احیاء زبان فارسی میداند. این ملازمه در حقیقت به نسبتی اشاره میکند که میان تفکر و زبان وجود دارد. زبان در یک تفکر عمیق و معنوی، جنبهٔ عارضی ندارد؛ زبان صورت و مجلای تفکر قلبی و تجربهٔ معنوی و شاعرانه است. تجربهای که در شعر فردوسی بیان شده است از لحاظ فرهنگی، یک تجربهٔ اصیل معنوی است و این تجربهٔ اصیل میبایست در ظرفی ریخته میشد که از لوازم ذات این فرهنگ بود.
درست است که تجربهٔ فردوسی، تجربهای است که در آن، فرهنگ ایران با شریعت اسلام پیوند مییابد، و زبان اسلام، یعنی زبان وحی محمدی (ص)، عربی است، و لیکن مولودی که از این پیوند به وجود آمد، «ایران جدید»، یعنی «ایران اسلامی» بود.
پیوندی که فردوسی میان ایران و اسلام برقرار کرد، بیعتی بود که قوم ایرانی با شریعت اسلام کرد، و خطبهٔ این بیعت، به «زبان» فارسی خوانده شد. [پس از این بیعت، زبان فارسی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. این مرحله را میتوان «مقدس شدن زبان فارسی» خواند.] تا قبل از آن، تنها زبانی که برای ایرانیان مقدس بود، زبان عربی بود، اما از قرن پنجم به بعد، زبان فارسی، بتدریج جنبهٔ معنوی و مقدس به خود گرفت.
این پیوند، در تجربهٔ فردوسی تحقق پذیرفت، و در نتیجه زبان فارسی، آمادهٔ درک معانی وحی الهی شد. ادراک این معانی و بیان آنها به زبان فارسی بود که این زبان را به صورت یک زبان مقدس درآورد.
دورانی که ما از آن به عنوان مقدس شدن زبان فارسی یاد کردم، دورانی است که از اوایل قرن پنجم آغاز شده و در طی چند قرن، مراحل تکامل معنوی و تقدس را پشت سر گذاشته و سرانجام در شعر لسانالغیب به اوج خود رسیده است.
🖋«حکمت دینی و تقدس زبان فارسی» / نصرالله پورجوادی
#فلسفه
#شاهنامه
#شعر
#کتاب
«یادداشتهای یک جوان»...👇
https://eitaa.com/mahdisokhan