#روز_معلم
#چارپاره
🔹بهترین واژه🔹
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
من چنین واژهای نمییابم
من چنان جملهای نمیجویم
باز هم تشنۀ کلام توام
در تو انگار آسمان جاریست
گر چراغ هدایتت خواندم
این هم از حرفهای تکراریست...
بوی گل میگرفت صحن کلاس
از سخنهای عطرآگینت
در رگم خون تازهای میریخت
واژه واژه کلام شیرینت
حاصل رنج بینهایت توست
هر که منصوب شد به هر ردهای
تو خودت را برای خاطر ما
به همه آب و آتشی زدهای...
هر کجا شور علم میبینم
ردّ پای حضور تو پیداست
هر کجا نامی از معلّم هست
روشنایی، امید هم آنجاست...
جز خدایی که آفرید تو را
آن که قدر تو را شناسد کیست
حرف آخر به هیچ قاموسی
واژهای بهتر از معلّم نیست
📝 #عباس_شاهزیدی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
🌷فرارسیدن #روز_معلم گرامی باد..
پیغمبر اکرم آنکه فخر اُمم است
فرمود معلم چو پدر محترم است
ای آنکه به من درس محبت دادی
لبهای تو را طلا بگیرند، کم است
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ، ولی میدانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
زندگینامهٔ او سطر به سطرش روضهست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزونتر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
✍ #محسن_ناصحی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ...
از او بپرس به عقلم نمیرسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بیکرانهٔ او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشتهست سرش را فقط به شانهٔ او
گذشتهها نگذشتهست باقی است هنوز
زبانه میکشد آتش از آشیانهٔ او
بگو چگونه از این شهر، صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او
نه از غم است که من گریه میکنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...
✍ #اعظم_سعادتمند
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است
قبر امام، تولیتش دست کافر است
حین قدم زدن به امامت سلام کن
کمتر بایست! زائر این خاک عابر است
ما شیعهی حلاوت یک قال صادقیم
نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است
شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست
یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است
فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین"
بانی گریه اوست اگر روضه دایر است
در شیوهی جسارت ابن ربیعها
نسل علی و فاطمهبودن مؤثر است
بانوی پا به ماه ندارد به خانهاش
حداقل از این جهت آسوده خاطر است
هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن
آتشبیارِ شهر مدینه مقصّر است...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت
بردند اگر به بزم عدو نیمهشب مرا
آن جا یزید و چوبِ تر و تشتِ زر نداشت
از کودکانِ لرزه به پیکر فتادهام
یک تن امید دیدن روی پدر نداشت
گویی مدینه رسم شده خانه سوختن
سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت
غم نیست خانهام اگر آتش گرفت، شکر
گر خانه سوخت، فاطمهای پشت در نداشت
✍ #علی_انسانی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
دوباره پای برهنه شبانه آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
کسی نگفت که از راه دور آمده است
کسی نگفت به منصور، نور آمده است
عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟
چقدر خون شده پایت! بگو عصایت کو؟
بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست
چقدر زخم روی دستهای تو پیداست
به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
نگاه تو پُرِ صبر است و سینهات آرام
نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام
سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر
بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت با رسول الله_
"بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد"
تمام پیکرش از تیغ، غرق خون گردید
"عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید"
مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
لبش پُر از ترک و آب را بردند
به روی ناقهی عریان رُباب را بردند...
✍ #حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد
ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد
تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند
كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد
توقع اثري غير آبله نتوان داشت
مسير پاي برهنهت اگر به خار بيفتد
چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و
چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد
اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت
ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد
هنوز هم كه هنوزست جلوههاي تو جاريست
كه آفتاب، محالست در حصار بيفتد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!
غیر مُشتی کبوترِ خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
بغضهایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
روضهخوانها چرا نمیخوانند؟!
گریهها بیصداست آقاجان
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابهپای کبوترانِ شما
کاش میشد که دانهای گیرم
امشب از دستِ مهربان شما
حرفِ گلدسته را نباید زد
تا حسودانِ شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
در مدینه همه طلبکارند!
کاش ایران میآمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
پیر مظلوم بی حرم! اینجا
پسران تو صاحبِ حرمند
کاش ایران میآمدی آقا
مُلک ری قبلهی ولا میشد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا میشد
کاش ایران میآمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حُرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمیدارند...
✍ #وحید_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت؛ #بصیرت؛ #انقلاب_اسلامی؛ #جمهوری_اسلامی_ایران
(فرازهایی از یک #مثنوی)
"بر جبین آسمان، آثار غم شد آشکار
اشک میریزند نم نم ابرهای داغدار
در میان سنگها، آیینهای تنها شده
روضهی تنهاییاش هرگوشهای برپا شده
غرق باران است هرکس جان او لایق شدهست
باز عالم سوگوار حضرت صادق شدهست"
حضرت صادق که جان ما فدای درس او
دانشآموزان او هستیم و پای درس او
"یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند
خانه ی وحی و نبوت را به آتَش میکِشند
باز در چشمم غم مولا مجسم میشود
روضههای مادرش زهرا مجسم میشود
قصهی تلخ هجوم گرگها بر خانهای
ماجرای شعله و بال و پر پروانهای
وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا
زنده شد در خاطر من روضههای کربلا
آنچه پیرش کرده داغ کشتهی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضههاست
روضۀ آن پیکر عریان به روی خاکها
بر سر او زخمها، بر پیکر او چاکها
بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است
داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است
::
حاصل این روضهها تنها نه اشک و آه ماست
خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست"
خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست
تا قیامت راه ما از راه خُفاشان جداست
راه ما: راه علی، راه حسین بن علیست
شاهراه ما درین بیراههها، امر ولیست
مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود
بشنوید این نعرههای مرگ بر آل سعود
مرگ بر لبخندها و بر خیانتهای گرگ
بر جنایتهای آمریکای شیطان بزرگ
بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر
این سوی میدان علمداریست بیدار و دلیر
شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست
شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است
باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم
جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم
دیگر از دست علمداری نمیافتد علم
چشم ناپاک حرامیها نیفتد بر حرم
راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام
جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام
در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد
در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد
با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست
دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟!
راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست
پس بپاخیزید یاران! وقت عاشورای ماست
در میان باد و توفان در میان فتنهها
شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را
شاعران: #سیدمحمدمهدی_شفیعی
#سیدعلیرضا_شفیعی
#جواد_شیخ_الاسلامی
#سعید_تاج_محمدی
#محمد_رضا_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد
✍ #رضا_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#امام_صادق_ع_شهادت
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند
روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند
سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک
آب و آتش باز با هم دست یاری دادهاند
در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی
شبنشینان فلک را بیقراری دادهاند
بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان
آسمان را در عزایش بردباری دادهاند؟
کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد
زین سبب او را ردای سوگواری دادهاند
شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او
دانش و دین را قوام و استواری دادهاند
پیروان مذهب این آفتاب عشق را
معرفت آموختند و رستگاری دادهاند..
شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید
از نمک مرهم برای زخم کاری دادهاند
دل بدین گلشن چه میبندی پس از تاراج گل؟
این چمن را آب از بیاعتباری دادهاند
سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان
عرشیان را رتبۀ خدمتگزاری دادهاند
شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را
در گذرگاه نسیم آیینهداری دادهاند
گر چراغ لالهای روی مزار او نسوخت
لالهها پایان به این چشمانتظاری دادهاند
آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع
هر که را پروانۀ شبزندهداری دادهاند
تا محبان را فراخواند به پابوس امام
اشکهای ما به دل، امیدواری دادهاند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11