#السّلام_علیک_بنت_رباب_س "خِیره النّسوانِ "عالم دختری ده ساله بود... هم صفت با ذاتِ خاتم(ص) دختری ده ساله بود... بر جمالی ازلی از ذاتِ حق مجذوب و محو،،، هم چو زینب امِّ ماتم دختری ده ساله بود... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ ●خیره النسوان: امام حسین ع روز عاشورا حضرت سکینه س را با این نام صدا زدند(موسی مقرم عبدالرزاق سید السکینه البنته الامام الشهید ابی عبدالله علیه السلام ص۴۳ ●مصرع سوم:اشاره دارد به"امّا سکینه فغالب علیها الاستغراق مع الله"از زبان امام حسین ع(موسی المقرم ص۴۳) ۱۶۵

#روز_جهانی_زنان_خانه_دار_مبارک #طنزانه😄 دلبرم گاهی از این خانه فراری میشود😡 گرم صدکارِ مهم و اضطراری میشود😾 غُرغُرست و جیغ و فریادِ من و این بچّه ها😱 من که میدانم چرا اینگونه کاری میشود😼 (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ▪▪▪▪▪▪▪ ●به دلیل وفات حضرت سکینه (س) امروز منتشرشد🙏 ۱۶۶

#مرگ_بر_آمریکا آن روز که در سایه یِ اسلام دم از مار گرفتیم، از هر طرفی پاسخِ کوبنده ز جبّار گرفتیم.... امروز ولی موشکِ ما صید کند سینه یِ پهباد، با سیطره بر قلبِ جهان چهره یِ سالار گرفتیم... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۶۷

#آمریکا_و_صهیونیست_شیاطین_اکبر_در_جهانند #باز_نشر گاهی برای حق کسی باید تبر گردد بهرستمدیده ترین مردم سپر گردد شیعه اگر فریاد مظلومیتی بشنید برخیزد و اسباب ویرانی شر گردد لرزان ترین خانه ز تار عنکبوت اکنون حتی به فریاد من و تو ، پاره در گردد غزه، عراق و سوریه ، لبنان، یمن، بحرین گاهی به این فریاد و مشت ما، ظفر گردد برخیز و بالا بر عجم این پرچم غیرت فتح و فرج در وحدت حق ، مستقر گردد (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۶۸_

▪️شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد. مداح: حاج مهدی رسولی @mahdiyegoodarzi

#السّلام_علیک_یا_غریب_آل_محمد_ص ای آسمان از غربتش با سازِ دل محزون ببار؛ از ماتمش در هم بکش رخساره را...گلگون ببار؛ امشب رها گردد حسن(ع)...از کُنجِ زندان پر زند، چون یوسُفش باران خون، با دیده ای مجنون ببار... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzo ۱۶۹

#یا_حسن_بن_علی_العسکری_ع_ادرکنی #مقتل_از_زبان_ابوسهل_از_اصحاب_امام_یازدهم_ع از دستِ لرزانش قدح می خورد بر دندان و لب، این چندمین روزست در بستر که می سوزد زِ تب... از کامِ خشکش خون چکد بر پیرُهن، بر شانه اش، چشمانِ دلتنگش به در...کو همسرش؟هم خانه اش؟ گاهی که غالب میشود دردش، رخش گلگون شود، چشمان چون خورشید شان از سوزِ زهرش خون شود... دیدم که اشک از دیده اش بر دامنش کابین گرفت، از ذکرِ مادر مادرش دیوار و در آذین گرفت... دستش به پهلو بود و بر لب ذکر یا زهرا، ولی!! بر شانه اش دیدم زِ غربت داشت کوهی چون علی(ع)... با زخمِ لب رفتم به گودالی ز خون...تا کربلا، با بی قراری از عطش می زد حُسین(ع)ش را صدا؛ دیدم که قبل از رفتنش تر کرد فرزندش لبش، با ساغرش دادش وضو...هم گفت سِر،،،هم مطلبش؛ آغوشِ آقا زاده را بویی بهشتی پر که کرد، دیدم رها شد از جفا، دنیا غمش را ندبه کرد.... (مهدیه_گودرزی) @ mahdiyegoodarzi ۱۷۰