چقدر حال دلم خوبه وقتی در راه رسیدن به تو دارم خادمی میکنم...
حسین ...عزیزدلم ❤️
چقدر انرژی میگیرم از اینکه میتونم کمی از خستگی زائرای شمارو برطرف کنم!
البته که زائرا هم با دعاهاشون، با گریه کردناشون و با زبون گفتن بهمون که خدا چقدر هوامونو داره😇
یا زمانی که میگفتن دیگه واقعا خسته شده بودیم و نمیتونستیم راه بریم ،هر جا میرفتیم ماساژ مخصوص آقایون بود و....🥀
ولی بعد از ماساژ و رفع خستگی کلی دعای خیر میکردن برای خادما و بانیای خرید دستگاه ماساژور ...
چند نفر گریه میکردنو دستای خادمارو میخواستن ببوسن 😭
و چه حس خوبی بود اینکه بتونی حتی یه ذره از خستگیشون کم کنی و با حال بهتری به بقیه پیاده روی برسن...
خوش به سعادتشون که تو این راه قدم بر میدارن ...👌
و منی که با هر ماساژ زیر لبم میاوردم بمیرم برا خستگی زینب😭
کی اونجا بود کمکت کنه!
حتما خیلی خسته بودی!!
حتما دیگه توان راه رفتن نداشتی ...
و اشک تو چشمام حلقه میزد 😢
بمیرم که اونجا نبودمو کاری نکردم براتون ...
بمیرم که نتونستم رقیه تو بغل بگیرم و نوازش کنم ....😔
خادما خادمی موکب "دمعة الرقیه" گوارای وجودتون❤️
چه اونایی که حضور داشتن و لذت بردن از این فیض عظیم چه عزیزان جامانده که دنبال جور کردن وسایل مورد نیاز و بانی برا موکب بودن💚
حتما این خیر کثیر و دعاهای زائرا در حق شما دستمزد یه سال نوکری ارباب بوده..
#دلنوشته #روزیخور_دربار_حسینیم #موکب_دمعة_الرقیه #کاروان_مهدییاران #کربلا #حرم #اربعین #عمود۵۵۷ #خادمی #شبهای_عاشقی
🆔 @mahdiyaran_khaharan