eitaa logo
منتـــ💚ـــظران،ظهورنزدیکه🤲🏻
10.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
69 فایل
السلام علیک یاابا صالح المهدی ادرکنی🌹 ثواب تمام اعمالمان نذرظهورآقابقیه الله العظم«عج»✨ کپی باذکرصلوات مجازاست ادمین کانال👈🏼 @menaso مدیر تبلیغات👇🏻 eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye کانال تبلیغات 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسف سلامی مثل یک شیر یک تنه به گله ی کفتارها زد👏👏 👌👌یوسف سلامی ، دهنی از براندازان مفلوک سرویس کرد که نگو😁 این همه می گفتید جمعیت همین بود😆 خااااااک برسرررت برعنداز🤮 ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا رومون نمیشه از آلمان برگردیم ایران؟😳 ناگفته‌هایی از آلمان رو از زبان یکی از هموطنان عزیز ایرانی ساکن این کشور بشنوید ... توی این ویدئو تلاش کردیم از چیزهایی بگیم که کمتر گفته و شنیده میشه و بلاگرهای مهاجرتی تمایل دارن اونو سانسور کنن! 🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگم، دلتنگتم مولا💔 ای کاش می دانستم که کجایی😭 دلم هوایت کرده، بگو که چکارکنم😭 🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ✨ ✅ خیلی نزدیکه، از اول هم نزدیک بود 🔰 مرگ اینطوریه، چشماتون را روی هم میزارید، بیدار میشید، میشینید می بینید قیامت شده، میگن چقدر طول کشید، میگید نصف روز یه روز، دور نیست که از اول هم نزدیک بود ما باید... ✅ ما باید بزرگ بشیم تا ظهور را نزدیک ببینیم آن وقت کنار حضرت... ✨انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا✨ ✅اگه آماده باشیم، صدامون میزنن، میگن پاشو امامتان آمد 📌آدمای کوچیک جدا میشن، خوب جدا بشن، کوچیکه نمیتونه با حضرت راه بیاد، هر چی هم حضرت می ایستن راه نمیاد چکارش میشه کرد آدمی که به اندازه دنیاست تو دنیا جا میمونه 🔰 کفش آخرت به اندازه خیلی از امثال بنده گشاده کفش دنیا پامونه... ✅ آنهایی که آماده اند کفن پاره میکنند 📹 " آیت‌الله میرباقری " ✅ توصیفی بسیار زیبا درباره آمدن امام زمان (علیه‌السلام)، و درباره ظهور و منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آه از آرزو به دلی🥺😂 بدبخت تر ازشاهزاده کسی نیست😳😄 💥۲۵ شهریور همون پونصد نفری که امضا برات جمع کردند هم نیومدند همراهیت کنند😂😂 ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥سخنان حاج قاسم سلیمانی درمورد مصی! 💥سردار دل‌ها: "یک دختره ولگردی را، یک زن ولگردی را تلویزیون به تلویزیون می‌چرخانید، امیدتان به اینه؟ اینه همه توان شما؟ اشتباه بزرگی می‌کنید! می‌دانید قدرت ما را در منطقه، می‌دانید توان ما را..." ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 حرف حساب وبجا👇👆 🔅با نامحرم سرد باش تا با همسرت گرم باشی! 💥 عاقبت چشم چرانی... 🔰 ⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور ⏤͟͟͞͞🌺 ╭────────┈➤🦋 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ╰────┈➤🦋 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
RamzZohoor09.mp3
22.31M
موضوع سخنرانی: رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور (قرار چهارشنبه ها) جلسه 9: بندگی خدا و بندگی غیرِِ خدا «عبودیت»، اولین گوهر فطری علت دعوت انبیاء به عبودیت در آغار دعوت ضرورت نهی از بندگیِ غیرِ خدا معنای بندگی و پرستش کردن ایجاد تحول در عالم با آماده بودن فطرت‌ها تشویق و تخویف در تبلیغ دین به بندگی کشاندنِ طاغوت دو وجه مهم در عبد چرا شیرینی عبد بودن، در مناسک حج روضه حضرت عباس ع ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❖▩═●••🍃🌺🍃••●▩═❖ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
🔵حواسم ازش پرت بود،که بابا گفت +فاطمه جان آقا محمد منتظر شماست ها...میخوایم بریم سمتش برگشتم با لبخند به آینه خیره بود. منم مثل خودش تو آینه زل زدم که خندید. از جامون بلند شدیم با ریحانه رفتیم دم در و منتظر شدیم تا بقیه بیان. ___ 🔵یه پیراهن آبی روشن تنش بود محاسنش قشنگ تر از همیشه به نظر میرسید.با محسن دست داد وطرف ماشین ما اومد. به بابام نگاه کرد و: +ببخشید دیر شد آقای موحد! شرمنده!اگه اجازه بدین فردا بریم برای خرید که ان شالله پنجشنبه سمت قم حرکت کنیم بابا جدی گفت: +ان شالله ازشون خداحافظی کرد و سمت من برگشت.با یه لحن قشنگ تر تو چشم هام زل زد وگفت: +دست شما هم درد نکنه سرم و تکون دادم و چیزی نگفتم که گفت +خدانگهدار به زور تونستم لب باز کنم _خداحافظ چند ثانیه بعد بابا استارت زد و ازش دور شدیم،دلم نمیخواست ازش جدا شم.این جدایی و انتظار برام سخت تر از همیشه بود! کاش همراه ما میومد. تو همین هیاهو بودم که صدای گوشیم بلند شد. یه پیامک،از یه شماره ی ناشناس بود. بازش کردم.نوشته بود "رنجور عشق بِه نشود جز به بوی یار :) دوستت دارم! بمون برام،خب؟ " دلم رفت.یه لحظه حس کردم نبض ندارم.نفسم تو سینم حبس شد احساس خفگی میکردم. دیگه مطمئن شده بودم که محمده! چشم هام و بستم تا بتونم جملش و تو ذهنم تجزیه کنم.نفهمیدم چیشد که با لبخند رو لبام براش تایپ کردم "تو همه ی وجود منی" خیلی حالم خوب بود.دلم میخواست از شدت ذوق بمیرم،فقط چشم هام و ببندم و به همین خوبی ها فکر کنم‌ همین اتفاق های ساده وقشنگ...! هیچ وقت فکر نمیکردم سادگی انقدر برام شیرین باشه.تو راه بودیم که،بابا ایستاد.از ماشین پیاده شد. _کجا؟ گفت: +یه دقیقه صبر کنین الان میام یه نفس عمیق کشیدم تو آینه به چشم های مامان نگاه کردم که روم زوم بود.یه لبخند زد و سرش و برگردوند.چند دقیقه گذشته که دوباره پیام اومد "امشب هیئت ببینمت" براش یه "چشم" فرستادم و گوشیم و روی صندلی گذاشتم. لبخندم کنترل نشدنی تر از همیشه شده بود.چشمم و بستم و از سر آسودگی یه نفس عمیق کشیدم. چون جشن بود یه روسری قواره بلند که ترکیبی از رنگ های شاد و روشن داشت سرم کردم و با مدل جدیدی که یاد گرفته بودم بستمش. از آینه فاصله گرفتم تا بهتر خودم رو ببینم روی مانتوی نباتی رنگم که تا بالای زانوم بود دست کشیدم. پاچه ی شلوار کتان 🔵مامان خونه نبود ولی بهش زنگ زدم و بهش خبر دادم که دارم میرم‌ داشتم کفشم و میپوشیدم که با صدای بوق ماشین ،فهمیدم آژانس اومد.گوشیم رو برداشتم و از خونه خارج شدم.چند دقیقه بعد رسیدم. کرایه رو دادم و رفتم تو حسینیه و قسمت خانوم هایه گوشه نشستم‌. گوشیم و برداشتم و به محمد پیامک فرستادم :من اومدم! چنددقیقه بعد جواب داد: تنها ؟ +بله ! جوابی نیومد .گوشیم و کنار گذاشتم. جمعیت خانوم ها بیشتر شده بود تقریبا بیشترشون هم و میشناختن داشتم با لبخند به حلقه ام نگاه میکردم وباهاش ور میرفتم که یه خانومی با مهربونی پرسید : عزیزم شما خانوم آقا محسنی ؟ گفتم :نه منتظر بود جمله ام و کامل کنم جمله ای که میخواستم بگم خیلی برام دلنشین بود ولی برای گفتنش مردد بودم.انگار هنوز باورم نشده بود .دل و زدم به دریا و با لبخندی از سر شوق گفتم :خانم آقا محمدم ،آقای دهقان فرد. خانومه اولش با تعجب نگاه کرد و بعدبا خوشحالی گفت :عزیزدلم! کلی تبریک بهم گفتن وازشون تشکر کردم.مراسم شروع شده بود. چیزی که میخوندن شاد بود وهمه دست میزدن،ولی من بغض کرده بودم.دلم میخواست از ذوق گریه کنم جو خوبی داشتن. خونگرم بودن وهمین باعث میشد ناخودآگاه باهاشون احساس صمیمت کنی. انقدر خندیدیم و به حرف کشیدنم که بغض از سر شوقم هم یادم رفت! مراسم تموم شد.کلی انرژی گرفته بودم.با اینکه محمد و ندیده بودم حس میکردم کنارمه .دلم نمیخواست به خونه برگردم ولی چاره ای نبود . روسریم و روی سرم درست کردم و از تو شیشه گوشیم یه نگاه به صورتم انداختم.از جام بلند شدم و با خانوم ها خداحافظی کردم . همشون رفته بودن وفقط من موندم . میتونستم زنگ بزنم به محمد و بگم دارم میرم ولی دلم میخواست ببینمش. چند دقیقه منتظرموندم زنگ بزنه. وقتی از زنگش نا امید شدم رفتم طرف در و بازش کردم که همزمان محمد هم اومد جلوی در‌. نگاهم به نگاهش گره خورد و این دفعه برعکس دفعه های قبل با دیدن لبخند و نگاه خیره اش واسه زل زدن بهش جرئت پیدا کردم‌ و نگاهم‌و ازش برنداشتم.با صدای سلامش به خودم اومدم و لبخندم رو جمع کردم _سلام یه نگاه کوتاه به داخل حسینه انداخت و گفت :کسی نیست؟ _نه همه رفتن .منم میخواستم برم که... حرفم و قطع کرد و گفت :کجا برین ؟ گیج نگاهش کردم که خندید و گفت : همراه من بیاین . بچه ها میخوان بیان این قسمت و تمیز کنن. کفشم و پوشیدم و دنبالش رفتم ادامه دارد...... نویسندگان: و
🔵تا نگام به اتاقک پر از باند و میکروفن افتاد،تمام اتفاق های اون شب مثل یه فیلم از جلو چشمم رد شد جلوی در مونده بودم که محمد با لبخند گفت :نمیاین داخل؟ کفشم و در آوردم و رفتم داخل. با دقت به اطراف نگاه کردم. اون شب اونقدر هل بودم که متوجه خیلی چیزهانشدم. چندتا دستگاه تنظیم صوت و این چیز ها فضای کوچیک اتاقک و تقریبا پر کرده بود. یه لپ تابم رو یه میز کوچیکی بود که محمد باهاش کار میکرد برگشت سمتم و گفت : من چند دقیقه اینجا کار دارم .اگه عجله دارین الان برسونتمون بعد برگردم !؟ خوشحال شدم از اینکه میتونستم بیشتر کنارش باشم ولی تعارف پروندم و گفتم:نه شما چرا زحمت بکشید من آژانس میگیرم تا کلمه آژانس و شنید جوری برگشت طرفم و نگام کرد که ترجیح دادم بقیه حرفم پیش خودم بمونه .از ترس اینکه فکر کنه عجله دارم و میخوام برم گفتم :عجله ای ندارم. لبخند زد و گفت +خب پس بشینید نگاهش و دنبال کردم و رسیدم به صندلی کوچیکی که کنارش بود نشستم روی صندلی و زل زدم به دست هام که از هیجان یخ شده بودن .داشتم با خودم کلنجار میرفتم که به جای زل زدن به دستام ،تا محمد حواسش نیست به اون نگاه کنم ولی نمیتونستم... خلاصه درگیر جنگ و جدل با افکارم بودم که نگام به شکلات جلوی صورتم افتاد. سرم و آوردم بالا که محمدو با چشم های خندون بالا سرم دیدم نگاهش انقدر قشنگ بود که زمان و مکان و یادم رفت و تو دریای مشکی چشماش غرق شدم. لبخند روی صورتش با دیدن نگاه خیره من بیشتر شده بود حس میکردم اگه یخورده دیگه اینطوری نگام کنه ممکنه ازهیجان سکته کنم. دری که طرف حسینه آقایون بودو باز شد یکی گفت :محم.. با دیدن ما حرفش و قطع کرد یه پسر جوونی بود چشماش از تعجب گرد شده بود سرم و انداختم پایین که گفت : همین امثال شماهان که گند زدن به حیثیت ما.مذهبی نماهای ...پیش مردم یه جورین،تو خلوتتون فقط خداست که میدونه چجورین ؟! حداقل حرمت هیئت و نگه میداشتی آقا محمد! آقاش و با یه لحن خاصی گفته بود. با تعجب به محمد نگاه میکردم که با یه پوزخندبه پسره زل زده بود . پسره اومد تو فاصله نزدیک محمد ایستاد و چندبار زد رو سینه اش و گفت :فقط بلدی واس بقیه لالایی بخونی نه ؟ وقتی سکوت محمد و دید ادامه داد : آره دیگه حق داری خفه شی ، فکر نمیکردی مچت و بگیرم ! ؟ تو بهت بودم که با صدای بلند بهم گفت :برو بیرون خانم اینجا حرمت د اره سکوت محمد اذیتم میکرد از جام بلند شدم و داشتم میرفتم طرف در که... محمد بازوم و گرفت و من و به طرف خودش کشید.به پشت سرم نگاه کردم که با دوتا چشم مشکی پر از خشم محمد روبه رو شدم.رفت سمت پسره،دستش و گذاشت رو سینه اش و به عقب هلش داد و باهم بیرون رفتن. با ناراحتی نشستم روی صندلی و به این فکر کردم که چقدر واسه محمد بد قدمم.‌ همیشه بخاطر من یه مشکلی براش به وجود میاد.با وجود ناراحتیم یه لبخند زدم . چه حس قشنگی بود داشتن یه تکیه گاه محکم! چند دقیقه بعد برگشت چشام به حلقه ی تو دستام بود نمیخواستم دیگه نگاش کنم بی صدا رفت سمت لپ تاپش و بعد چند دقیقه خاموشش کرد و اومد سمت من. مکثش باعث شد سرم و بیارم بالا +ببخشید! شرمنده شدم .بریم؟ از جام پاشدم و _این چه حرفیه! رفت سمت در وپشت سرش رفتم چراغ و خاموش کرد و درو قفل کرد. منتظرش ایستادم .کسی اطرافمون نبود،فقط چند نفر یه گوشه حلقه زده بودن.محمدبراشون دست تکون دادو سمت دیگه ی خیابون رفت‌.منم بدون اینکه چیزی بگم پشتش میرفتم که گفت +این آقا فرهاد یه خورده از قبل باهام مشکل داشت،چون قبلا یه بار بهش یه تذکری دادم،دلش پُر بود ودیگه امشب قاطی کرد. شما به بزرگی خودتون ببخشید از حرفش یه لبخند زدم بازم چیزی نگفتم محمد قدم های تندتری بر میداشت و جلوتر از من بود. رسیدیم به ماشینش. درش و با سوییچ باز کرد و اشاره زد +بفرمایید رفتم سمت در عقب ماشین میخواست بشینه تو ماشین که ایستاد +دلخورین؟چرا چیزی نمیگین؟ دستپاچه گفتم _نه نه دلخور چرا؟ اشاره کرد به در عقب و +پس چرا...؟ سرم رو تکون دادم و در جلو رو باز کردم و نشستم‌ چند ثانیه بعد محمدم نشست از بوی عطرش مست شده بودم برای اولین بار،با این فاصله ی کم، کنارم نشسته بود. دلم میخواست تا صبح همین جا کنارش بشینم. استارت زدو حرکت کرد به خیابون چشم دوختم. ____ 🔵محمد نگاهش به پنجره بود و با انگشتش رو شیشه ماشین میکشید . شکلاتش و از تو جیبم در اوردم و بردم نزدیک دماغش که از ترس چفتِ صندلی شد. برگشت با تعجب بهم خیره شد که گفتم _دستم شکستا،افتخار نمیدین؟شکلات جشنه! شکلات و از دستم گرفت و +ممنونم _خواهش میکنم چیزی نگفتم نزدیک های خیابونشون بودیم که صدای باز کردن شکلاتش اومد.حواسم بهش بود وزیر چشمی نگاش میکردم. کاکائوش و نصف کرد نصفش و گذاشت تو دهنش منتظر شدم نصف دیگشم ادامه دارد نویسندگان: و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد ♡••« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »••♡ 🌺صلےاللہ‌علیک‌یااباصالح‌مهدۍ🌺 سید و مولای ما، دعا کن برای ما 🌺قرار عاشقی🌺 خواندن دعای فرج برای تعجیل در ظهور 🌺بسم الله الرحمن الرحیم اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّهِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ🌺 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🌹 ✨🌹محفل منتظران ظهور درایتا✨🌹 👇https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
ای پاک و نجیب مثل باران، برگرد ای روشنی کلبۀ احزان برگرد... یعقوب امیدش همه پیراهن توست ای یوسف گمگشتۀ کنعان برگرد... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❖▩═●••🍃🌺🍃••●▩═❖ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ سلام پدر مهربانم ، مهدے جان هر روز صبح سلامتان میکنم بسان درختان که به خورشید یا گلها که به نسیم یا پروانه ها که به آسمان ، سلام میکنند. و از تشعشع پاسخ گرمتان غرق شکوفه میشوم اوج میگیرم امیدوار میشوم و پرواز میکنم ... من به امید همین سلام ها هر صبح چشم مےگشایم و دلخوشم به یاد و نام زهرایے شما.... آقا جان تنها امید ادامه‌ے زندگے‌مان تپش‌هاے قلب شماست بے‌قرارے دل‌هاے ما از شوق دیدار شماست آقا بگو كه آمدنت نزدیک است بگو كه به زودے هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید مے‌دهد؛ بگو كه مے‌آیے و مرهم دل‌هاے شكسته و خسته‌ے ما میشوے. در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❖▩═●••🍃🌺🍃••●▩═❖ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت امام حسن عسکری ع صلوات بر ایشان 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹 محفل منتظران ظهور ✨🌹 ‌https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم بهانه‌ای نیست تا پر زنم به سویت گفتـا تـو بال بـگشا راه بهانـه با مـن 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
🌿🌿ادعیه صبحگاهی🌿🌿 سلام به ائمه اطهار علیه السلام eitaa.com/monajatbaparvardagar/61 صوت زیارت آل یاسین eitaa.com/monajatbaparvardagar/55 متن زیارت آل یاسین eitaa.com/monajatbaparvardagar/116 آثارمداومت برخواندن زیارت آل یاسین eitaa.com/monajatbaparvardagar/145 صوت دعای عهد eitaa.com/monajatbaparvardagar/21 متن دعای عهد eitaa.com/monajatbaparvardagar/102 صوت سوره یس eitaa.com/monajatbaparvardagar/25 خلاصه همه دعاها از زبان مولا امیر المومنین eitaa.com/monajatbaparvardagar/79 سوره هایی که خواندنشون در اول صبح سفارش شده eitaa.com/monajatbaparvardagar/119
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت سکینه سلام الله علیها 😭 وفات سکینه خاتون دختر امام حسین علیه السلام راخدمت امام زمان عج و همه شیعیان عالم تسلیت عرض می نماییم😔 ... اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇 محفل منتظران ظهور ✨👇 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ____🍃🖤🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab09Moharram1402[09].mp3
11.03M
🏴منم سکینه دخترت، شناختی؟! 🎙 ... اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇 🖤محفل منتظران ظهور ✨👇 https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10 ____🍃🖤🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رجزخوانی حسین طاهری در حضور رهبر انقلاب 🔹 پرچم مالک و عمار نیوفتد هرگز / علم از دست علمدار نیوفتد هرگز 🕊🥀🍂🍁🥀🕊 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲🤲🤲 باذکر صلواتی شهدارادرشب جمعه یاد کنیم تا آنهامارانزد ارباب یاد کنند🌴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام✋ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 دفاع مقدس حق حیات به گردن کشور دارد ✏️ رهبر انقلاب: سی و چند سال نهادینه شدن فرهنگ مقاومت در کشور ناشی از مقاومت هشت ساله دفاع مقدس است. دفاع مقدس حق حیات دارد به گردن کشور ما. یک عده‌ای خدشه می‌کنند، یک عده‌ای شبهه می‌کنند، یک عده‌ای تحریف می‌کنند، یک عده‌ای درباره‌ی مسائل مختلف دفاع مقدس دروغ صریح می‌گویند. باید در مقابل اینها کسانی که می‌توانند تبیین کنند، باید تبیین کنند. عظمت جهاد مقدس و دفاع مقدس را بایستی ما روز به روز بیشتر بیان کنیم، بگوییم، تبیین کنیم. این جزو وظایف است. ✏️ ‌بخشی از بیانات صبح امروز رهبر انقلاب‌ دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت. ۱۴۰۲/۶/۲۹ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❖▩═●••🍃🖤🍃••●▩═❖ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
امروزروزخسته شدن وناامیدشدن نیست شیب تندراعبورکرده ایم وبه قله نزدیک شده ایم نباید خسته شویم دیداررهبرانقلاب اسلامی با فرماندهان سپاه 🕊🥀🍂🍁🥀🕊 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲🤲🤲 باذکر صلواتی شهدارادرشب جمعه یاد کنیم تا آنهامارانزد ارباب یاد کنند🌴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام✋ https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10