eitaa logo
منتـــ💚ـــظران،ظهورنزدیکه🤲🏻
10.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
9.1هزار ویدیو
129 فایل
السلام علیک یاابا صالح المهدی ادرکنی🌹 ثواب تمام اعمالمان نذرظهورآقابقیه الله العظم«عج»✨ کپی باذکرصلوات مجازاست ادمین کانال👈🏼 @menaso مدیر تبلیغات👇🏻 eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye کانال تبلیغات 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی فریدوند سعید صالح تاش تقریباً سال ۱۳۵۴ بود. صبح یک روز جمعه مشغول بازی بودیم سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند ما از بچه های غرب تهرانیم، ابراهیم کیه!؟ بعد :گفتند بیا بازی سر ۲۰۰ تومان دقایقی بعد بازی شروع شد. ابراهیم و آنها سه نفر بودند، ولی به ابراهیم باختند. همان روز به یکی از محله های جنوب شهر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بازی خوبی بود و خیلی سریع بردیم موقع پرداخت پول، ابراهیم فهمید بستیم بـ آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور کنند. یکدفعه ابراهیم گفت : آقا یکی بیاد تکی با من بازی کنه. اگه برنده شد ما پول نمی گیریم. یکی از آنها جلو آمد و شروع به بازی کرد. ابراهیم خیلی ضعیف بازی .کرد آنقدر ضعیف که حریفش برنده شد! همه آنها خوشحال از آنجا رفتند من هم که خیلی عصبانی بودم به ابراهیم گفتم آقا ابرام چرا اینجوری بازی کردی؟! با تعجب نگاهم کرد و گفت: میخواستم ضایع نشن همه اینها روی هم صد تومن تو جیبشون نبود! هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی میکرد. آنچنان به توپ ضربه میزد که هیچکس نمی توانست آن را جمع کند! https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد. شب با ابراهیم رفته بودیم مسجد بعد از نماز، حاج آقا احکام می گفت. تا اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت: پیامبر اله می فرماید: عليه هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد در راه باطل و حوادث سخت از دست میدهد». و نیز فرموده اند: «کسی که لقمه ای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمیشود». ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش میکرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و :گفت من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندی برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعریف کرد و گفت: البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم! حاج آقا هم :گفت از این به بعد مواظب باش ورزش بکن اما شرط بندی نکن. هفته بعد دوباره همان افراد آمدند این دفعه با چند یار قوی تر، بعد گفتند: این دفعه بازی سر هزار تومان ابراهیم گفت: من بازی میکنم اما شرط بندی نمی کنم. آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک کردن ابراهیم و گفتند: ترسیده، می دونه میبازه یکی دیگه گفت: پول نداره و.... ابراهیم برگشت و گفت شرط بندی حرومه من هم اگه می دونستم هفته های قبل با شما بازی نمیکردم پول شما رو هم دادم به فقیر، اگر دوست دارید، بدون شرط بندی بازی می کنیم. که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد. * دوستش می گفت با اینکه بعد از آن ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که ۱ - مواعظ العددیه ص ۲۵ ) ۲ - (الحكم الظاهره ج ۱ ص (۳۱۷ شرط بندی نکنید اما یکبار با بچه های محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم آخرای بازی بود که ابراهیم آمد. به خاطر شرط بندی خیلی از دست ما عصبانی شد. از طرفی ما چنین مبلغی نداشتیم که پرداخت کنیم. وقتی بازی تمام شد ابراهیم جلو آمد و توپ را گرفت بعد گفت کسی هست بیاد تک به تک بزنیم؟ از بچه های نازی آباد کسی بود به نام حق که عضو تیم ملی و کاپیتان تیم برق بود با غرور خاصی جلو آمد و گفت: سرچی!؟ ابراهیم گفت اگه باختی از این بچه ها پول نگیری. او هم قبول کرد. ابراهیم به قدری خوب بازی کرد که همه ما تعجب کردیم. او با اختلاف زیاد حریفش را شکست داد اما بعد از آن حسابی با ما دعوا کرد! * ابراهیم به جز والیبال در بسیاری از رشته های ورزشی مهارت داشت در کوهنوردی یک ورزشکار کامل بود تقریباً از سه سال قبل از پیروزی انقلاب تا ایام انقلاب هر هفته صبح های جمعه با چند نفر از بچه های زورخانه می رفتند تجریش نماز صبح را در امامزاده صالح میخواندند بعد هم به حالت دویدن از کوه بالا می رفتند آنجا صبحانه می خوردند و بر می گشتند. فراموش نمیکنم ابراهیم مشغول تمرینات کشتی بود و می خواست پاهایش را قوی کند از میدان در بند یکی از بچه ها را روی کول خود گذاشت و تا نزدیک آبشار دوقلو بالا برد! این کوهنوردی در منطقه دربند و کولکچال تا ایام پیروزی انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهیم فوتبال را هم خیلی خوب بازی میکرد در پینگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راکت بازی میکرد و کسی حریفش نبود. https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10