eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.4هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙خـدایـا 🌟هـمیشه دلتنگی ام را 🌙دردریای آغوش توریختم 🌟عجیب ایـن 🌙دریـا مـعجزه میکند 🌟مـهربـانـا 🌙ایـن مـعجزه را 🌟برای عزیزانم مقرر فرما 🌙تـا تـمام غمهایشان 🌟در دریـای 🌙بی کـران آغـوشت 🌟بـه آرامش بـدل شـود 🌙 عزیزان شبتون_آرام✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸آدمی هر صبح به امیدی چشم باز می‌کند امیدی که شب قبل در خود نمی‌دیده این خاصیت نـور است...☀️ چشمتان روشن به اتفاقات خوب ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
⁉️لینک شخصی چیست و چطور عمل مى کند؟ ✅اگر شما در ایتا یک نام کاربری ایجاد کرده باشید، می‌توانید به افراد پیوندی با نام کاربرى خود بصورت eitaa.com/username بدهید. باز کردن این لینک در تلفن آنها، به طور خودکار برنامه ایتا را اجرا و یک گفتگو با شما را باز می‌کند. شما می‌توانید پیوند نام کاربری را با دوستانتان به اشتراک بگذارید. آن را روی کارت ویزیت چاپ کنید یا روی سایتتان بگذارید. با این روش مردم می‌توانند بدون دانستن شماره تلفن‌تان، با شما در ایتا تماس بگیرند. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراهان مه‌گلی🌹🌹🌹 رمان دمشق شهر عشق با همه لحظات سخت و نفس‌گیر و با پایان زیبا تمام شد از امروز رمان زیبای داستان زندگی شهید ایوب بلندی را شروع می‌کنیم با ما همراه باشید🍀🍀🍀
🌹هوالاول والآخروالظاهروالباطن🌹 زندگی شهیدایوب بلندی🌷🕊 . ❤قسمت اول❤ . وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید دلم شور میزد نگرانی ک توی چشم های و زهرا می دیدم  دلشوره ام را بیشتر میکرد به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم و حالا امده بودیم،خانه دوستم صفورا تقصیر خود مامان بود وقتی گفتم دوست دارم با جانباز کنم یک هفته مریض شد! کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند م از تصمیمم باخبر شد،کارش ب قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید وقتی برای دیدنش رفتم با یک ترکه مرا زد و گفت : اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است! چطوری زنده است! فردا با چهار تا بچه نگذاردت! صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا ایوب را دیده بود اورا از برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای پدر و مادرش تعریف کرده بود ک انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را ب هم معرفی کند.. . ❤قسمت دوم❤ . رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم اگر می امد و روبرویم مینشست،انوقت نگاهمان ب هم می افتاد و این را دوست نداشتم همیشه که می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداد این مرد من نیست ایوب امد جلوی در و سلام کرد صورت قشنگی داشت یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،ولی چهار ستون بدنش سالم بود وارد شد کمی دورتر از من و کنارم نشست بسم الله گفت و شروع کرد دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم بحث را عوض کرد _خانم غیاثوند ،حرف های امام برای من خیلی سند است +برای من هم _اگر امام همین حالا فرمان بدهند ک همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم +اگر امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام یقین دارم _شاید روزی برسد ک بنیاد ب کار من جانباز  رسیدگی نکند،حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در کنیم +میدانید برادر بلندی ،من به بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر پای انقلاب می ایستم ک حتی بگیرند و اعداممان کنند...! ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❓سئوال: آيا همين اندازه كه خانمی بداند شوهرش براى بيرون‌رفتن از خانه راضی است، كافیست يا بايد زبانی هم اجازه بگيرد؟ 📚 همه‌ی مراجع: نه، دیگه اجازه زبانی لازم نیست. همین که مى‏داند همسر راضی است، كفايت مى‏‌كند. 📚فاضل، جامع‏‌المسائل، ج۱، س۱۶۳۵؛ بهجت، توضيح‏‌المسائل، متفرقه، م۱۸؛ مكارم، توضيح‏‌المسائل، م۲۰۶۲؛ نورى، استفتائات، ج۲، س۶۸۷؛ دفتر: همه مراجع. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه توصیه ی علمی به دخترخانما موقعی که خواستگار میاد به مادر داماد بگین من فکر کردم شما خواهر بزرگترشین! یعنی تأثیری که این جمله در نتیجه خواستگاری داره، کتاب های قلمچی و گاج و ماهان در قبولی کنکور نداره...!😂😂 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
از ماشین پیدا شدیم و راه افتادیم... کمی باید مسیر رو پیاده می رفتیم... من ساکت بودم... شروع کرد صحبت کردن و یاد آوری خاطرات گذشته! با شوخی می خواست فضا رو عوض کنه ولی هر چی این رفتارهاش بیشتر نمود پیدا میکرد یعنی به من می فهموند: حجم ماموریت کاریش سنگین تره! بدون توجه به صحبتهاش گفتم: محمد کاظم حاشیه نرو! چنده روزه و کجا؟! لبخندی زد و گفت: بذار برم یه ساندویچ سفارشی برات سفارش بدم و بگم برات بپیچه که مزه اش تا آخر عمر یادت نره! و بدون اینکه جواب من رو بده ادامه داد: وااای رضوان یادته اولین بار اینجا چه جوری ساندویچ میخوردی و بعد بلند بلند زد زیر خنده....! قبل از اینکه چیزی بگم سلولهای خاکستری مغزم به سرعت خاطره اون روز رو برام تداعی کردن! و لبخند بی رنگی نشست روی لبم.... اما به سرعت برگشتم به زمان حال و در حالی که می نشستم روی صندلی های چوبیه رو به روی ساندویچی، گفتم: محمد کاظم جواب من رو ندادی؟! گفت: بذار برم سفارش بدم الان میام! و از من فاصله گرفت.... بعد از یه ربع با دو تا ساندویچ سفارشی که داخل سینی بودن برگشت... گفت: بفرما خانمم که دیگه از این مدل ساندویچ ها جایی گیرت نمیاد! لقمه ی اول رو که خورد با اشاره ی چشم بهم گفت: بخور! ساندویچ رو برداشتم گفتم: باشه تو بگو منم میخورم... با اشاره ی سرش گفت: بخور میگم! لقمه ی اول رو که داخل دهنم گذاشتم محمد کاظم لقمه اش رو فرو داد و همونطوری که سرش پایین بود گفت: رضوان نمیخوام برات مقدمه بچینم ایندفعه کمی شرایط پیچیده است... هنوز لقمه ام رو فرو نداده بودم که عصبانی گفتم یعنی من حق ندارم بدونم شوهرم کجا میخواد بره ماموریت!!! نفس عمیقی کشید و گفت: رضوان.... بعد ساکت شد! جونم به لبم رسید گفتم: چیه خوب بگو منو کشتی محمد کاظم! سرش پایین بود گفت: شاید این آخرین باری باشه که... دیدم خیلی منقلب شده و این حالتش برای من زجر آورتر بود نگذاشتم ادامه بده ، حالا نوبت من بود فضا رو عوض کنم پریدم وسط کلامش و گفتم: نگران نباش بادمجون بم آفت نداره! باور کن تا من رو کفن نکنی چیزیت نمیشه! حالا میگی کجا قراره بری و چند وقته؟! گفت: ایندفعه فرق میکنه! دارم میرم اشکلون.... من بیچاره که نمی دونستم اشکلون کجای این عالمه! گفتم: خوب اشکلون کجاست دیگه! نگاهش رو خیره به نگاهم دوخت و ‌گفت: یکی از شهرهای اسرائیل!!! لقمه ی داخل دهنم رو که مثل یک سنگ جلوی راه تنفسیم رو گرفته بود به سختی فرو دادم و با بهت گفتم: کجا؟!!! اینار خودش رو مشغول ساندویچ کرد... با دستم بازوش رو گرفتم با بغض گفتم: محمد کاظم گفتی کجا؟!!! و بعد بریده بریده خودم ادامه دادم: اسرائیل ... دستم رو گرفت و با تن صدای آروم گفت: اسمش یکی از شهرهای اسرائیل ولی در حقیقت من دارم میرم به سمت یه هدف مقدس... به چشم بر هم زدنی صورتم پر از اشک شد ... با عصبانیت گفتم: توی این هدف مقدست زن و بچه هیچ جایی ندارن!!! من و مبینا پس چی! حالا نوبت اون بود این فضای غم بار رو عوض کنه گفت: خودت مگه نگفتی بادمجون بم آفت نداره! همش دو ماه تا چشم بهم بزنی برگشتم! ادامه دارد.... نویسنده: ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
50.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی مریم و میتیل 🇮🇷 قسمت آخر ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
💉 *واکسن چطور آمد؟* 😇 خدا رحم کرد که دانشمندهامون تونستن واکسن تولید کنن ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙خـدایـا 🌟هـمیشه دلتنگی ام را 🌙دردریای آغوش توریختم 🌟عجیب ایـن 🌙دریـا مـعجزه میکند 🌟مـهربـانـا 🌙ایـن مـعجزه را 🌟برای عزیزانم مقرر فرما 🌙تـا تـمام غمهایشان 🌟در دریـای 🌙بی کـران آغـوشت 🌟بـه آرامش بـدل شـود 🌙 عزیزان شبتون_آرام✨
❤️🍃بسم الله الرحمن الرحیم ❤ 🥀 منم ودورےازچشم تو وخون جگرے چہ شود برمن مسڪین بنمایےنظرے 💖 🌿 یا علیڪے بہ سلامم دهے و یاڪہ زلطف نام من هم تو بہ هنگام قنوتت ببرے ❣😊 🌼🍃 🤲 🌱 🌱 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤قسمت سوم❤ این را به اقاجون هم گفته بودم وقتی داشت از مشکلات با جانباز میگفت اقاجون سکوت کرد سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید،توی چشم هایم نگاه کرد و گفت:بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم بعد رو ب مامان کرد و گفت: شهلا انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد  کسی ب شهلا کاری نداشته باشد . ایوب گفت: من عصب دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند اهنی میبندم عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار عملش کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت زده اند ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد نفس عمیقی کشیدم و گفتم : برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما نابینا بشوید چشم های من میشوند چشم های شما ‌‌❤ کمی مکث کرد و ادامه داد: موج انفجار من را گرفته است گاهی به شدت عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید سکوت کنید تا ارام شوم +اگر منظورتان عصبانیت است ک خب من هم عصبی ام _عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم ا.ینها را میگفت ک بترساندم حتما او هم شایعات را شنیده بود ک بعضی از دختر ها برای گرفتن پناهندگی با میکنند و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند . ... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃جمعه‌های دلتنگی💔 ❤️🍃رهبر انقلاب اسلامی: "نام امام زمان (عجّل‌الله‌تعالی‌‌فرجه‌الشریف) و یاد این بزرگوار، دائماً به ما یادآوری می‌کند که طلوع خورشیدِ حق و عدل در پایان این شب ظلمانی، قطعی است." 🍃🌹«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» ✨قرار ما جمعه‌ها ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) ✨ 🍃🌹............................ 🍃🌹 لطفاً روی لینک زیر بزنید 👇و با ذکر تعداد صلوات کلمه را بزنید. https://EitaaBot.ir/counter/d7czt با ارسال این پست به کانالها و گروهها موثر در فرج باشید.🙏🌹 🌱کپی آزاد ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا