❤️قسمت شصت❤️
.
ایوب به همه محبت می کرد.
ولی گاهی فکر می کردم بین محبتی که به هدی می کند، با پسرها فرق دارد.
بس که قربان صدقه ی هدی می رفت.👩
هدی که می نشست روی پایش ایوب آنقدر میب وسیدش که کلافه می شد، بعدخودش را لوس می کرد و می پرسید:
-بابا ایوب، چند تا بچه داری؟
جوابش را خودش می دانست، دوست داشت از زبان ایوب بشنود:
_من یک بچه دارم و دو تا پسر.
هدی از مدرسه آمده بود.
سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین
ایوب دست هایش را از هم باز کرد:
"سلام #دختر بانمکم، بدو بیا یه بوس بده"
هدی سرش را انداخت بالا
"نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد"
_نخیر، من این طوری دوست دارم، بدو بیا و هدی را گرفت توی بغلش
مقنعه را از سرش برداشت.
چند تار موی افتاد روی صورت هدی
ایوب روی موهای گیس شده اش دست کشید و مرتبشان کرد.
هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد به سینه ی ایوب "خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم را کوتاه کنم."
موهای هدی تازه به کمرش رسیده بود.
ایوب خیلی دوستشان داشت، به سفارش او موهای هدی را میبافتم که اذیت نشوند.
با اخم گفت:
"من نمیگذارم، آخر موهای به این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟ اصلا یک نامه می نویسم به مدرسه، می گویم چون موهای دخترم مرتب است، اجازه نمی دهم کوتاه کند.
فردایش هدی با یک دسته برگه آمد خانه
گفت: معلمش از دستخط ایوب خوشش آمده و خواسته که او اسم بچه های کلاس را برایش توی لیست بنویسد. .
❤️قسمت شصت و یک❤️
.
رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود.
ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی سختگیری می کرد.
چند بار خواست به بچه ها #دیکته بگوید همین که اولین غلط املایشان را دید، کتاب را بست و رفت.
مدرسه ی بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از ایوب دعوت می کرد تا برایشان سخنرانی کند.
#روز_جانباز را قبول نمی کرد، می گفت:
"من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز #حضرت_عباس است که جانش را داد"
از طرف بنیاد، جانبازها را #حج می برند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد همراهشان ببرند.
ایوب فوری اسم آقاجون را داد.
وقتی برگشت گفت: "باید بفرستمت بروی ببینی"
گفتم: "حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی،
بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجاااا تا کجااا" 😊
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
✨ وصلت نورانی
پس از آنكه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عليه السلام سالها به سوگ پارهٔ تن رسول الله یعنی سرور زنان عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها كه شهید راه ولایت و امامت شده بود؛
برادرش عقیل بن ابی طالب عليهما السلام را که آشنا به علم انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن علی عليهما السلام را در کربلا یاری کند.
عقیل علیه السلام، امّ البنین کلابیه علیها السلام را برای حضرت علی علیه السلام برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کلاب، در شجاعت و دلاوری در ميان عرب بی مانند و زبانزد بودند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این انتخاب را پسندید و عقیل علیه السلام را به خواستگاری نزد حزام، پدرِ امّ البنین علیهاالسلام فرستاد. پدر، خشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر شتافت و او نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد.
در خبری آمده است که وقتی پدر به سراغ دختر رفت، دید وی خوابش را برای مادر میگوید: که نشسته بودم و ماه و ستارگان را تماشا میکردم که ناگهان ماه با سه ستاره به دامنِ من آمدند و مادر هم تعبیر میکند که در همین حال پدر رسید و گفت:
برای خواستگاری با امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدهاند، بگو ببینم آیا فرزندت را طوری تربیت کردهای که به درد علی علیه السلام بخورد؟ مادر گفت: من دخترم را خوب تربیت کردهام.
پس پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی طالب علیهماالسلام برقرار شد.
امام علی علیه السلام در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حرمت او کوشید.
گویند همان روزی که پای در خانه مولا علیه السلام گذاشت، حسنین عليهما السلام هر دو بیمار بودند و در بستر افتاده بودند،
امّا عروس تازه ابوطالب علیه السلام به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت،
چنانکه گفته میشود: خود نیز پس از چندی به مولا پیشنهاد داد که به جای فاطمه، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند،
تا حسنین عليهما السلام از ذکر نام اصلی او توسط مولا علیه السلام به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری، آنها را آزار ندهد.
📔 چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام: ج١، ص۵٨ (به نقل از تنقیح المقال: ج٢، ص١٢٨ و زندگانی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام: ص٢١)
#حضرت_عباس #داستان_بلند
#میلاد_حضرت_عباس
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1