🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#ماه_مبارک_رمضان
#در_اسارت
#یا_مرگ_یا_خمینی
دستور داده بودند که از اوایل #ماه_رمضان همه بر علیه #امام شعار بدهند.
روز اول #ماه_رمضان فرا رسید؛ اما هیچ کدام از بچه ها حاضر نشد علیه #امام شعار دهند.
به عراقیها گفتیم:
می دانید که #ماه_رمضان است و ما روزه هستیم.
ایرانی ها در ایام #رمضان فحش نمی دهند و توهین نمی کنند.
ما را تهدید به #مرگ کردند و برای ترساندن ما داخل محوطه اقدام به تیراندازی نمودند؛ ولی باز گفتیم:
ما حاضر به شعار دادن نیستیم.
آنها هم بچه ها را داخل آسایشگاه کردند و به مدت #ده_روز در آسایشگاه را باز نکردند و حتی اجازه استفاده از دستشویی و توالت را نیز ندادند.
آسایشگاه بو گرفته بود به طوری که خود نگهبان ها هم نمیتوانستند داخل شوند.
بالاخره بعد از #ده_روز آمدند و گفتند: آیا هنوز شعار نمی دهید؟
ما در جواب گفتیم: نه.
تعدادی جاسوس اسامی کسانی که به بچه ها روحیه می دادند را تحویل عراقی ها دادند.
روز یازدهم که آمدند، #شصت_و_پنج نفر را به عنوان محرکین و مخالفین اردوگاه بلند کرده و به جای دیگری بردند.
من هم یکی از آنها بودم. وقتی ما را از آنجا می بردند شروع به زدن ما به وسیله کابل و چوب و تخته و لگد کردند.
بعد از اینکه همه #شصت_و_پنج نفر کتک خوردند و به حد کافی شکنجه شدند، رهایمان کردند.
ما بعد از رهایی همگی شروع به خواندن #نماز_شکر کردیم.
راوی :
از #آزادگان_سرافراز
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🥀💐🕊🌺🕊🌴🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس
#ماه_مبارک_رمضان
#رزمندگان_اسلام
#دفاع_مقدس
به همراه سه نفر از رزمندگان از پست برگشتیم پادگان و چون پادگان شهید باکری دزفول تازه سازماندهی شده بود، چیزی برای سحری نبود، بعد از کمی جستجو یک پرس غذا لای سفره ای پیدا کردیم و چهار نفری مشغول خوردن شدیم که ناگهان یکی وارد سنگر شد و دید غذای اوست که ما خوردیم ، با خوشرویی کنار ما نشست و به شوخی گفت : اگر ترکیدید مرا هم شفاعت کنید و خودش بدون سحری روزه گرفت که این نشان کوچکی از ایثار رزمندگان در آن زمان بود .
#راوی
#جانباز_معزز
یوسف محمودی
#یاد_باد
#آن_روزگاران