eitaa logo
『مـهموم』
155 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام هادی علیه السلام: خوشبختىِ شكرگزارى براى شاكر، بيشتر از خوشبختى او به نعمتى است كه موجب شكر شده است زيرا نعمت متاعى [فانى] است اما شكر ، نعمت و عاقبت است 📗 تحف العقول ص۴۸۳ امروز سه‌شنبه ۱۳ تیر ماه ۱۵ ذی الحجه ۱۴۴۴ ۴ جولای ۲۰۲۳ @MAHMOUM01 🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت اول وقتی دوستم حکایتش رابا چشمان گریان برایم تعریف کرد مشتاق شدم وبا گرفتن آدرس مزار شهید به آنجا رفتم همان شب درخواب دیدم که درحال زیارت درحرم امام رضا(ع) هستم بار دوم که به سر مزارش رفتم مجدداً خواب زیارت را دیدم چون برایم عجیب بود آن را برای خانواده ام تعریف کردم آ نها هم مشتاق شدند وبصورت دسته جمعی به سر مزار شهید رفتیم همان شب یکی ازآن ها درخواب می بیندکه همگی به زیارت امام رضا(ع) مشرف شده اند این ماجرا دهان به دهان دربین فامیل نقل شد و عدّه زیادی به سر مزار شهید آمدند وبرای رفع گرفتاری و مشکلاتشان شهید را واسطه قرار دادند و نذرشان را بنام شهیدعزیز و جدّبزرگوارش کردند وبیشتر آنها اذعان دارند که گرفتاری ومشکلات آنها رفع شده است همسرم گفتندمن هر بار که به سر مزارش می روم مثل همان روزهای اول یا خودم خواب می بینم ویا اطرافیان در خواب می بینند به زیارت امام هشتم (ع) مشرف شده ام @MAHMOUM01 🥀✨🥀
اینم واریزی دوست خوبمون نذرتون قبول🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان🪴
🌼🌿🌼 🌿🌼 🌼 🌸 🍃 📖 با لحنی آروم پرسیدم +: من کارم اشتباه بود؟ جواب داد -: چی؟ کمی بلند تر گفتم +: میگم من کارم اشتباه بود؟ چند ثانیه جوابمو نداد و بلاخره منظورمو فهمید ...دستی به ته ریشش کشید و گفت +: خیالت راحت باشه شما مرتکب هیچ اشتباهی نشدی! من این چیزارو خوب میفهمم در ضمن با این سن کم و شجاعت من افتخار میکنم همچین دختر عمویی دارم! دلم میخواست ازش بپرسم که اونم تو سازمانه یا نه اما هرطور که بود سوالمو ازش پرسیدم! با شنیدن سوالم بهت زده سکوت کرده بود و با شنیدن اسمش که عمو اون رو صدا میزد با یک عذر خواهی ازم دور شدو به سمت ماشین عروس رفت سوالم بدون جواب موند! نگاهم به جمعیتی گره خورد که به سمت ماشین عروس قدم برمیداشتن بچه ها دست میزدن گروه نوازنده فضای شادی رو برای همه رقم زده بودن و خانم ها نقل و نبات روی سر عروس و داماد میپاشیدن سهیلا با تن پوش عروس چادر سفید سر کرده بود سپهر ماشین عروس رو جا به جا کرد همگی وارد خونه عمو شدیم دو صندلی تزئین شده به همراه سفره عقد گوشه ای از خونه قرار داشت سهیلا و همسرش پشت سفره عقد نشستن و با دیدن بابا سلام کردم بابا هرطور بود تا قبل اط خوندن خطبه عقد خودش رو رسوند عاقد که طلبه ای سیّد بود شروع به خوندن خطبه عقد کرد +: انکاح السنتی ... سرکار خانم دوشیزه مکرمه سهیلا علوی فرزنده حاج علی آیا به بنده وکالت میدهید شما را به عقد دائم جناب آقای منصور سماواتی فرزند عزت ا... با مهریه معلومه و یک جلد آینه و شمعدان دربیاورم؟ بنده وکیلم؟ عمه گیتی گفت +: عروس رفته گل بچینه! بی هوا گفتم شهرداری گرفتش! نگاه متعجب همه روم زوم شد با چهره قرمز و چشم غره مامان مواجه شدم سرمو زیر انداختم و همه زدن زیر خنده ... '‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎💚✨' ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰ 🌸 🍃 📖 عاقد برای بار دوم پرسید +: آیا بنده وکیلم؟ زن عمو شاهرخ گفت -: عروس رفته گلاب بیاره! بلاخره برای بار سوم سهیلا بله رو گفت وهمه دست وجیغ و هورا کشیدن سهیلا و منصور که یک سال محرم بودن عقدو عروسیشونو یکی کردن و رفتن اهواز سر خونه زندگیشون! زنعمو اون شب خیلی گریه کرد بعد مراسم همه رفتن خونشون و مامان کیفشو برداشت و بابا ماشینو روشن کرد موقع خدا حافظی رو به روی سپهر ایستادم و گفتم +: جواب سوالمو ندادین ... ولی باشه بازم ممنون! چیزی نگفت و آروم زیر لب خداحافظی کرد! وقتی رسیدیم خونه خسته و کوفته لباس هام رو در آوردم مسواک زدمو خوابیدم با صدای مامان از خواب پریدم که دست هاشو بالا اوردو گقت +: اروم مامان جان! نترس منم پاشو حاضر شو مدرست دیر میشه اسم مدرسه که اومد مو به تنم سیخ شد نفس عمیقی کشیدم و گفتم -: صبح بخیر مادر من! +: علیک سلام...پاشو بچه صبحونتو بخور دستو صورتمو شستم و لباس مدرسمو تن کردم وبرنامه ام و حاضر کردم بابا زود تر از من به محل کارش رفته بود تنهایی صبحونه خوردم و زمان مثل برق و باد میگذشت عجله داشتم با صدای زنگ تلفن خونه مامان جواب داد داشت به یه نفر که پشت خط بود میگفت +: سلا دخترم .... +: باشه الان صبحونشو بخوره میاد! مامان تلفنو گذاشت و رو بهم گفت +: مهتاب بود گفت پیش ایستگاه اتوبوس منتظرته آخرین لقمه رو هم تو دهنم گذاشتم و کولم رو روی شونم انداختم از مامان خداحافظی کردمو کفشامو پوشیدم به سمت ایستگاه پا تند کردم و با دیدن مهتاب از پشت سرش پخ کردکه از ترس جیغ کشید و گارد گرفت وقتی متوجه حضور من شد محکم زد تو سرمو گفت +: خاک تو سرت کنن! نمیگی سکته میکنم! خجالت بکش مثلا ۱۸سالت شده! با این حرفش. یادم افتاد هفته دیگه تولدمه!!! 🌼 🌿🌼 🌼🌿🌼 '‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎💚✨' ᯽⊱@MAHMOUM01⊰᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸عارف بالله آیت الله بهاءالدینی ره: 👈🏻اگر این دو کار را انجام دهید، خیلی پیشرفت خواهید کرد: 📍اول اینکه نماز اول وقت بخوانید... 📍دیگر اینکه دروغ نگویید... 🌙کانال معرفتی @mahmoum01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥💥💥 🌷پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله): ✍هنگامی که قیامت بر پا شود، به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد. 🍀نمازشب نوری است در پیش پای او، و پرده و حایلی است بین او و آتش، حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط است کلیدی برای باز کردن درب بهشت است. 📚 ارشاد القلوب 🌙کانال معرفتی @mahmoum01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا