eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
420 دنبال‌کننده
3 عکس
29 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۳۰ کجایی ای مادرم شد لحظه‌ی آخرم ببینی افتادنم شکسته بال و پرم ببین مرا تشنگی از نفس انداخته همسرم از زهر کین کار مرا ساخته نمانده در تنم پیچ و تاب بُوَد ذکر لبم آب آب من غریبم من غریبم من غریبم پشت در حجره‌ام کنیزها آمدن به حال جان دادنم خنده کنان کف زدن پشت در حجره تا همسر من خنده کرد در نظرم خنده‌ی حرمله را زنده کرد وای من از مجلس شراب خنده کرد حرمله بر رباب من غریبم من غریبم من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
با سلام و عرض ادب خدمت تمام اعضاء کانال به خاطر اصرار دوستان اشعار محرم زودتر بارگذاری می‌شود تا در دسترس عزیزان قرار بگیرد ومن الله التوفیق یا علی
۳۳۱ من ولی الله اکبر هستم پنجمین حجت داور هستم باقر آل پیمبر هستم از ستم طایر بی پر هستم همه دیدند ز من مهر و وفا باز کردند به من ظلم و جفا گر چه از زهر به خود پیچیدم کس نداند که چه غم ها دیدم از غم کودکی ام پاشیدم همه شب تا به سحر نالیدم گر به هم ریخته اعضایم شد قاتلم،دیده ی بینایم شد طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۲ ایندم آخر خود دیده چو دریا کردم دائما یاد،ز روی گل طاها کردم زهر سوزاند تمام بدنم را،اما یاد از غربت و مظلومی بابا کردم نرود هیچ زمان از نظرم روز دهم از تماشای پدر شیون و غوغا کردم چار ساله به دلم داغ روی داغ ولی ناله بر بی کسی زینب کبرا کردم کربلا سخت ولی سخت تر از آن کوفه چقدر صبر در آن وادی غم ها کردم تا که در طشت سر جد مرا آوردند مردم و زنده شدم تا که تماشا کردم به دلم آنهمه غم بود ولی ابن زیاد تا که حجام خبر کرد،خدایا کردم بعد کوفه به یقین سخت تر از شام نبود مرگ خود را ز خداوند تمنا کردم تا در آن بزم،عدو اسم کنیزی آورد گریه ها بر غم ذریه ی زهرا کردم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۳ ز کودکی غم هجران به چشم خود دیدم هزار غم به بیابان به چشم خود دیدم غروب بود سر جدّ من بریده شدو به نیزه گشت نمایان به چشم خود دیدم چو نعل تازه به زدند، می رفتند به روی پیکر عریان به چشم خود دیدم تن برهنه ی جدّم کشیده شد هر سو به زیر پای سواران به چشم خود دیدم بدن نگو که به مثل خمیری افتاده امان ز سمّ ستوران به چشم خود دیدم چه داغها که به گودال و کوفه بود ولی به شام ظلم فراوان به چشم خود دیدم تمام قافله را دست بسته می بردند به جمع برده فروشان به چشم خود دیدم میان هلهله در مجلس شراب آن روز به طشت قاری قرآن به چشم خود دیدم تمام اهل حرم مثل بید لرزیدند چو خورد چوب به دندان به چشم خود دیدم به دست، چهره ی خود از حرامیان پوشاند سکینه بود پریشان به چشم خود دیدم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۴ پنجمین نور خدای قادرم یادگار کربلا من باقرم من ز طفلی غم روی غم دیده ام زخم زنجیر پدر هم دیده ام دیدم آری نوگلی پژمرده بود نی ز بی آبی که سیلی خورده بود دیدم آری دختری آواره بود گوش او چون گوش عمه پاره بود من به خیمه جسم اکبر دیده ام یک عبا را پر زپیکر دیده ام من خودم دیدم یکی سر می برد یکنفر خلخال دختر می برد کاش می مردم نمیدیدم ولی پشت خیمه نیزه بود ویک علی من خودم دیدم به صدآه وفغان عمه را درمجلس نامحرمان سرخ مویی بود باما درستیز بین ما میگشت دنبال کنیز شامیان پستند و نامرد و بدند عمه را،ازهرطرف سنگش زدند غصه های کودکی مانده به یاد زجر خیلی کودکان را زجر داد دختری که بعد بابا زار شد مثل زهرا،دست بر دیوار شد دختری که تازیانه خورده بود غیر ناخن،جمله اعضایش کبود **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۵ ز کودکی غم و رنج و عذاب را دیدم قد خمیده و قلب کباب را دیدم نرفته از نظرم ظهر روز عاشورا شرار تشنگی و قحط آب را دیدم به روز یازدهم محشری به پا کردند دُر ناب را دیدم یکی به پشت حرم نیزه را فرو می‌برد سرشک دیده و حال رباب را دیدم به اشک دیده‌ی لیلا مدام خندیدند میان راه غم بی حساب را دیدم امان ز مجلس نامحرمان که در آن بزم به دست طفل سه ساله طناب را دیدم نظاره کردم و دیدم یزیدِ مست چه کرد به روی صورت جدّم شراب را دیدم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۶ باقر علم حق تعالایم پنجمین حجت خدا هستم یادگار امام سجادم لاله ی باغ کربلا هستم بس که قدرم رفیع می باشد آمده از نبی سلام به من حرمتم را کسی نمی داند کینه توزی کند به من دشمن زهر دادند اگر به من غم نیست قاتلم خاطرات عاشوراست آنچه دیدم ز زهر بدتر بود وه چه غم ها که در دلم برپاست آنچه دیدم به چار سالگی ام تا ابد من نمی برم از یاد همره عمه روی تل رفتم دیدم از اسب جد من افتاد دیدم از تل یکی جلو آمد گره انداخت بین گیسویش جد ما زنده بود در گودال با لگد زد یکی به پهلویش چه بگویم زبان نمی چرخد یکنفر می برید حنجر را دیگری می دوید و می خندید بین دستش گرفته یک سر را مثل عمه به خاک افتادم هر دو دیده ز خون دل تر شد وای من ده سوار آمده بود.... به روی پیکری که بی سر شد بین گودال صحنه ای رخ داد که به شدت به خویش لرزیدم روی هر نعل تازه و میخش تکه های لباس را دیدم آه از آن لحظه ای که وقت غروب تا شد آزاد آب در آنروز شیر در سینه،شیرخواره نبود دیدم اشک رباب در آنروز آب آزاد شد ولی صد حیف اهل بیت نبی اسیر شدند بعد عباس نامسلمانان بهر اطفال خسته شیر شدند بعد گودال،مردم شامی تن ما را مدام لرزاندند وای بر من که عمه هایم را بین بازار و کوچه چرخاندند **** @mahmud_asadi_shaegh135
1.86M
شب شهادت امام جواد علیه السلام قم المقدسه لواءالزینب سلام الله علیها @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۷ حجّت پنجم از دین خدا منم شهید زنده ی کرب وبلا منم از کودکی رنج و بلا را دیدم گیسو پریشان عمّه ها را دیدم دم غروب ما رو به غم نشوندن و خیمه هامون رو به آتیش کشوندن و خدا می دونه کربلا بد سوختم وقتی یکی سه ساله رو زد سوختم خولی برای غارت اومد سوختم چی بگم ای خدا از درد شهر شام آخه چجور بگم از مجلس حرام شامیا تا غربت ما رو دیدن به حال و روز و اشک ما خندیدن با خنده بزم می گساری چیدن **** @mahmud_asadi_shaegh135