#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۱۰۱۰
مرا تیغ جفا حاجت روا کرد
سرم را از سر زانو جدا کرد
بیا زهرا ز بویت مست مستم
خدا داند که دلتنگ تو هستم
ز یاد من نرفته ای امیدم
خمیدی پشت در من هم خمیدم
تماشا کن که از پا حیدر افتاد
شبیه تو علی در بستر افتاد
اگر سرتا به پا در شور و شینم
فقط دلواپس حال حسینم
از آن ترسم شود پاره گلویش
از آن ترسم بگیرد شمر مویش
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حضرت_مهدی_ارواحنا_فداه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل
۱۰۱۱
دلم به یاد دو چشم تر تو میسوزد
ز دوریات جگر نوکر تو میسوزد
بیا در این رمضان واسطه برایم باش
که قلب من ز گنه در بر تو میسوزد
ببین که اشک خجالت چکیده بر رخ من
ز شرم بندهی تان محضر تو میسوزد
عزیز فاطمه یابن الحسن بیا برگرد
هنوز در پس در مادر تو میسوزد
قسم به طفل یتیمی که اینچنین میگفت
پدر ببین که گل پرپر تو میسوزد
ز بس که زجر زده تازیانه بر سر من
سر بریده! سر دختر تو میسوزد
تنور با تو چه کرده که ای پدر، انگار
هنوز هم بگمانم سر تو میسوزد
میان راه سپر بود عمه جان زینب
خدا گواست تن خواهر تو میسوزد
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳
(مرا تیغ جفا حاجت روا کرد)
نوحه خوانی حاج مهدی راشدی
شعر شماره ۱۰۱۰
شعر کربلائی #محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_صادق_صلوات_الله_علیه
#غزل_مرثیه
۱۰۱۲
تنها نسوخت از شرر زهر حنجرت
آتش رسید بر جگر و جسم لاغرت
یکبار غرق خون لبت از زهر شد ولی
عمری چکید خون دل از دیدهی ترت
از کوچه های تنگ عبورت فتادو بعد
یادآمد از کبودی رخسار مادرت
گرچه شکسته اند درِ خانه را ولی
دیگر لگد نخورد به پهلوی همسرت
با ترس کودکت وسط شعله میدوید
زخمیِ خارها نشده پای دخترت
با دست بسته مجلس اغیار رفته ای
اما سر بریده نبوده برابرت
از سوز زهر پا به سرت آب شد ولی
شکر خدا که باز بُوَد روی تن، سرت
پیراهن شما که به غارت نرفته است
عریان نمانده جسم تو در پیش خواهرت
شکر خدا که چکمه به جسم شما نخورد
خاکی دگر نگشته دهان مطهرت
شکر خدا که پیکرت آقا به هم نریخت
در زیر نعل اسب نشد نرم پیکرت
دلتنگ آستان بقیعم، خدا کند
شائق شود به لطف نگاه تو زائرت
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
4_5798749807208042920.mp3
14.95M
شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳
(خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد)
روضه خوانی حاج علی پاکدامن
شعر شماره ۴۴۰
شعر کربلائی #محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_صادق_صلوات_الله_علیه
#نوحه
۱۰۱۳
از پا فتاده یارب قرآن ناطق
رسیده بر لب، جانِ امام صادق
من بی قرارم
توان ندارم
از سوز زهر کینه جان میسپارم
****
هر شب دلم را باطعنه ها شکستند
مثل علی دستم را به کوچه بستند
قلب من آزرد
دشمن مرا برد
درکوچه هایی که مادرم زمین خورد
****
شنیده ام مادر پشت در خمیده
علی به روی جسمش عبا کشیده
به غم اسیرم
ز غصه پیرم
بهتر از روضهی مادر بمیرم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_صادق_صلوات_الله_علیه
#شور
۱۰۱۴
چون گل پژمرده ام کجایی ای مادرم
بس که زمین خورده ام کجایی ای مادرم
بیا ببین که مادر خورده گره به کارم
از نفس افتاده ام بیا دمی کنارم
دوباره شد تداعی این لحظات آخر
که دست من رو بستن شبیه دست حیدر
شکر خدا خانه ام اگرچه شد شعله ور
به پهلوی همسرم لگد نخورده دگر
آب شدم من ولی تنم جدا جدا نیست
ببین که پیکر من به زیر دست و پا نیست
یوسف ما را که در برو بیا میزدند
به پیکرش عده ای با نوک پا میزدند
میان کوچه مرا اگرچه چرخانده اند
مثل حسین تنم را که برنگردانده اند
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_صادق_صلوات_الله_علیه
#مرثیه
۱۰۱۵
شکر خدا که پیکرت گرما نخورده
بر پهلوی تو نیزه ای اینجا نخورده
گرچه تو را بردند با پای برهنه
خار مغیلان که دگر بر پا نخورده
هرچند بی عمامه ات بردند اما
پنجه به گیسوی شما اصلا نخورده
هرچه سرت آمد ولی شکر خدا که
حداقل بر صورت تو پا نخورده
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
4_5940764747686217890.mp3
16.26M
از آه خود شرر به دل ماسوا مزن
شوال ۱۴۰۰
روضه خوانی کربلایی رضا شیخی
شعر شماره ۴۴۵
شعر کربلائی #محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مثنوی
۱۰۱۶
از همان کودکی ام غرق بلایا گشتم
وسط کوچه و بازار تماشا گشتم
باز هم هرچه به من شد بخدا دردم نیست
نظر تند به ناموس نمی دانم چیست
شامیان غربت اولاد علی را دیدند
روز ما شام شد از بس که به ما خندیدند
دست بسته زن اگر روی بگیرد سخت است
زیر پا دختر دردانه بمیرد سخت است
دختری زیر سم اسب لگد مال شدو
جمع می کرد تنش عمه و بی حال شدو
در همان کودکی ام غصه فراوان دیدم
دختران را همه بر ناقهی عریان دیدم
دستهارا همه آمادهی سیلی دیدم
تا که همبازی خود با رخ نیلی دیدم
چه بگویم که چها بر دل خونبار گذشت
دختر فاطمه از کوچه و بازار گذشت
دور ناموس خدا هلهله دیدم مُردم
خنده را تا به لب حرمله دیدم مُردم
مثل جدم حسنم غم ز پی غم دیدم
به روی مادر خود سیلی محکم دیدم
مانده بودم که در آن جمع پریشان چکنم
چارساله وسط برده فروشان چکنم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135