eitaa logo
محرم دل
279 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
﷽ میخوای بدونی مطالبِ کانال مَحرمِ دل، راجع به چیه و کیا دارن داخلش محتوا بارگذاری می کنند؟ یه سر کوچولو بزن به این لینک 👇 https://eitaa.com/mahram_e_del/1096 🌸امید که قبول اُفتد🌸 راه ارتباط با ادمین ها: ⛭ @Mahramedel@mj62moradi ایجاد:۹۶/۱۰/۱۷
مشاهده در ایتا
دانلود
قال علی بن الحسین علیهماالسلام: اَلْقَتْلُ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتُنَا الشَّهادَةُ ●عرض تسلیت به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و مقام معظم رهبری و امت اسلام لعنت الله علیهم 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
واحد خواهران هیات محبین الزینب علیهاالسلام تقدیم می کند: به مناسبت شهادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها، نمایشی با عنوان " بانوی بی نشان" برگزار می شود. زمان: یکشنبه ۲۶ آذر ماه ساعت ۱۹ مکان: خیابان پیروزی. خیابان شکوفه. خیابان درودیان. کوچه شهید ابوالقاسمی. کوچه ستاره. حسینیه بیت الرقیه علیهاالسلام این برنامه مخصوص بانوان می باشد. @ghalbesaboor2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام تلاشِ مادر سادات بر این بود، تا مردم، بواسطه ماندن در راه و در رکاب و کنار امیرالمومنین علی علیه السلام، بیدار و عاقبت بخیر شوند ... اگر امت و مردم بیدار بیدار نشوند، هیچ پیامبر و امام معصومی موفق به برپایی حکومت عدل و تشکیل جامعه توحیدی نخواهد شد. 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید بتوان گفت یکی از نشانه های حرکت دنیا به سمت ظهور منجی، گرایش مردمِ عالم به دین مبین است. علیرغم همه دشمنی ها و تلاش برای خاموش نمودن نور خدا، اما اراده حقتعالی بر بیداری قرار گرفته است. البته نکته مهم این است که ما کجای این جریان قرار داریم؟ سمتِ جبهه حق یا خدای ناکرده باطل! تلاش برای تحقق و برپایی کدام جبهه داریم!؟ 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
روزهایی می شود که حالت خراب است. دلت یک نگاه، یک توجه، یک محبت مضاعف می خواهد‌؛ که ناگهان می رسد آن چیزی که باید برسد. چه چیزی دلنشین تر از دیدن جمال محبوب... بگویم؛ آقا، بگویم؛ رهبر، بگویم؛ حضرت ماه، یا بهتر است بگویم؛ سایه ی سر... برگه های ملاقات به دستمان رسید. به نام هر چهار نفرمان! زهرا که بال درآورد. حسنا ذوق کرد که اسمش روی یک برگه ی جداست. ما هم که... نگویم از حالمان! دست به کار شدیم و نامه ای برای آقاجانمان به زبان و قلم زهرا جان نوشتیم. بوسه ها و محبت ها و ارادت هایمان را داخلش گذاشتیم و چسبی به درش زدیم تا برسد به دست دلدار! وقتی جمال زیبا و نورانیش را دیدیم روحمان جلا گرفت. کف دست بچه ها نوشته بودم:"جانم فدای رهبر" و سربندهایشان را بسته بودم. حسنا می خواند:"جانم برای رهبر" و دست کوچکش را در هوا می چرخاند و نوک پنجه ی پاهایش می ایستاد تا آقا ببیند. زهرا چشم از آقا برنمی داشت و مدام گزارش حرکات آقا را به من می داد. می گفت:"مامان! انگار دارم خواب می‌ بینم" زیبایی حالشان برایم دلچسب بود. با خودمان فکر کردیم، امروز جمعه بود و شوق دیدارِ نایب امام زمانمان را داشتیم، به امید روزی که لایق دیدارِ یار شویم و چشمان بی رمق ما، به جمال نورانی ولی الله الاعظم روشن شود و ... آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش به وقت جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲ 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
خلا‌صه فدک در تاریخ.mp3
35.89M
🌀 پادکست «انقلاب فاطمی» کاربردی برای همه عزیزان 🎧 خلاصه کتاب «فدک در تاریخ» 🖋 تألیف آیت الله شهید سید محمدباقر صدر 🎙 عطا یاوری ♨️ آنچه خواهید شنید: 🔻معرفی نویسنده و ماجرای کتاب 🔻ماجرای فدک و وضعیت مالکیت آن 🔻ابعاد عاطفی، سیاسی و تاریخی سقیفه 🔻ماهیت واقعی فدک 🔻مخالفین سقیفه و سرنوشت‌شان 🔻چرا علی علیه السلام دست به قیام مسلحانه نزد؟ @Manahejj_Radio 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
مادرش به مروتی زنگ زد و به او گفت مسعود بیمار است. چند ساعت بعد، مسعود بیدار شد. مادرش را کنارش دید که دستمال روی پیشانی اش گذاشت. "تو رنگ آبی دوس داری؟" مادر نگاهش کرد. "این پیرهن رو کی خریدی؟" مادر پیراهن را در دست گرفت. "مروت لا مروت". "تو حق نداری از مردم بد بگی". مسعود بلند شد:"بد بگم؟ تو رفتی با او یارو؟ حالم از ریختش بهم میخوره". مادر با عصبانیت نگاهش کرد:"فکر کردی با پولی که تو میاوردی میشد زندگی کرد؟ ترشی که فروش نداشت. آشغالم که پولی توش نبود. مروتی مرد خوبیه. خیلی این مدت بهمون رسیده. لازم نکرده واس من غیرتی شی". رگ گردنش متورم شد:"میگفتی بیشتر کار می کردم. نذاشتی. تو نذاشتی. اگه میذاشتی من اون کارهامو میساختم. اونهایی که از بابا یاد گرفته بودم". مادرش لبخند تلخی زد:"اونها اگه نون داشت که الان ارث بابات رو داشتی میخوردی". مسعود نگاهش را از مادرش برداشت:"نمیفهممت مامان. تو اینطوری نبودی. چی شد انقدر پولی شدی؟" مادر به سمت در زیرزمین رفت:"از وقتی که واسه مریضی خواهرت پول میخواستم. از وقتی که واسه مدرسه ی بچه ها پول میخواستم. از وقتی که با خواهر برادرات میرفتیم بیرون و خوراکی های رنگارنگ میخواستن. از وقتی که عید می شد و لباسهاتون رو تمیز میکردم و شماها لباس نو میخواستید. بازم بگم؟" مسعود فریاد زد:"من دیگه پیش اون نمیرم. به لا مروت بگو" چیزهایی را که درست کرده بود در یک کیف ریخت. از خانه بیرون رفت. صدای مادرش را شنید که صدایش می کرد ولی توجهی نکرد. جلوی متروی تئاتر شهر نشست. یک مقوای کوچک جلویش گذاشت. دو گلدان کوچک روی آن چید. چند نفر دورش جمع شدند. فروشنده های ثابت آنجا به سمتش آمدند:"بچه! مجوز گرفتی نشستی واسه فروش؟" مسعود که تب داشت و توان حرف زدن برایش نمانده بود، بی آنکه چیزی بگوید بلند شد و رفت. از پشت سرش دختری صدایش کرد:"من او گلدونو میخوام. اینم پولش." و یک تراول ۱۰۰ تومانی به مسعود داد. مسعود هنوز در شوک بود که دختر گفت:"بازم داری؟" مسعود به کوچه ای خلوت رفت. یک انگشتر رز به دختر داد. "چیز دیگه ندارم." ته دلش ترسید دختر وسایل را ببرد. دختر پول انگشتر را داد و رفت. چند محله ی دیگر را هم چرخید. هر جا که بقیه بساط کرده بودند، اجازه ی کار به او ندادند. کنار جوی نشست. ادامه دارد... 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدود ۷۰ روز از درگیریهای می گذرد. یعنی ۱۰ هفته، ۱۴۸۰ ساعت، ۱۰۰۸۰۰ دقیقه، ۶۰۴۸۰۰۰ ثانیه! ۱۰۰۸۰۰ دقیقه درد، صدای انفجار، موشک، صدای مهیب ریختن خانه، صدای جیغ و ، و تنهایی کودک و خالی ماندن آغوش یک و نگاه پرحسرت یک به خونی فرزند و و و و و ... طاقتش را داری بگویم؟ ... اجازه بدهید تصحیحش کنم. ۷۰ سال از جنگ غزه می گذرد. یعنی ۸۴۰ ماه؛ ۳۶۵۰ هفته، ۲۵۵۵۰ روز، ۶۱۳۲۰۰ ساعت، ۳۶۷۹۲۰۰۰ دقیقه، بگذار از ثانیه اش بگذرم. می دانم حوصله ی خواندن عددهایش را نداری. ... وقتی رقم ها بزرگتر می شود انگار شدت جراحات بیشتر می شود. دردها بیشتر احساس می شود. اگر عدد بشود ۳۶۷۹۲۰۰۰ باز هم همین گونه راحت میگذری؟! ... همان گونه که راحت اخبار فاجعه ی را می شنویم و رد می شویم! ... در این دو ماه یا بهتر است بگویم ۱۰۰۸۰۰ دقیقه دقت کردی به زندگیت؟ به روزهایت؟ به دقیقه ها و ثانیه هایت؟ به اینکه چگونه ۱۰۰۸۰۰ دقیقه را گذراندی؟ به اینکه زیبایی لحظاتت را با که شریک بودی؟ به همسرت، فرزندانت، خانواده ات دقت کردی؟ یا ثانیه پشت ثانیه، دقیقه پشت دقیقه گذشت و گذشت و آرامش برایت عادی شد؟! ... نمی گویم ۱۰۰۸۰۰ دقیقه خود را جای یک فلسطینی بگذار! می گویم ۱ دقیقه یعنی ۶۰ ثانیه خود را جای او بگذار! ... حالا برگرد به خانه ات... به وطنت... ... خانه ات سالم، خانواده ات شاد، وطنت آباد، دوستانت تندرست هستند! ... باز بیا با من همراه شو! برویم فلسطین! ... ۷۰ روز یعنی ۱۰۰۸۰۰ دقیقه یا نه! تصحیح می کنم؛ ۳۶۷۹۲۰۰۰ دقیقه استقامت، ، هم بستگی، توکل، عشق به وطن، یکی بودن... و این یعنی زندگی! ... دو نوع نگاه به یک داستان! ... بیایید قدر داشته هایمان را بدانیم و نوع نگاهمان را عوض کنیم تا بتوانیم مسیر درست را انتخاب کنیم. ✍ 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb