eitaa logo
مَحـــروق
66 دنبال‌کننده
1هزار عکس
239 ویدیو
23 فایل
و کسی که در آتش عشق بسوزد را محروق گویند....🌿 محروق دگر جز محبوب نمی بیند و جز معشوق نمی خواهد و ما آفریده شده ایم تا در آتش عشق خدا مَحروق شویم⚘ میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/16445110906354
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
👧 : این روزا که همش تو خونه ایم 😢 خیلی حوصله مون سر میره ☹️ بیکار و علاف نه میشه کلاسی رفت نه کاری بلدیم که انجام بدیم 😩 خسسسسته شدم 😤 👱‍♀ : سلام عزیزم من مربی خلاقیتم :) خودم برات کلاس میذارم ... هزینه هم واقعا کم میگیرم 🙃 کلی وسایل دکوری گل سازی نمد دوزی عروسک سازی نقاشی ( اسون ولی حرفه ای ) و کلی چیزای دیگه 😎 👧: وای واقعا 😍😍😍😍😍😍؟؟؟؟ 👱‍♀ : اره عزیزم فقط هم برای شما دخترای گلم هست . 👧: خب برای ثبت نام چیکار کنم ؟ 👱‍♀: بیا اینجا خودم بهت میگم 👇 برای ثبت نام 👇 @Banoye_Moztar_313
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
دختر گلم 🎈 قول میدم جایی بهتر از از این حا پیدا نکنی😎 اونم با این قیمت کم 😃 بدو بیا پیوی تا بهت بگم برا ثبت نام باید چیکار کنی 😘 @Banoye_Moztar_313
چهل_و_ پنج : جشن تولد -بعد از بریدن کیک، 🍰 پدرم بهش رو کرد و گفت ... - ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه ...😅 با دلخوری به پدرم نگاه کردم 😔... اون هم یه طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد .😳.. مگه اشتباه می کنم؟ ... ⁉️ لروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت😁 ... - منم همین طور .😌.. هر چند هنوز نتونستم کاملا شراب رو ترک کنم ... اما اگر بخورم، حتی یه جرعه ... نماز صبحم قضا میشه ...😞 هر دوی ما با تعجب برگرشتیم سمتش 😳... من از اینکه هنوز شراب می خورد ..🙁. و پدرم از اینکه فهمید اونم مسلمانه ..🤨. و بعد با حالتی بهم زل زد که ترجیح دادم از پنجره بیرون رو نگاه کنم ... 😬 موقع بدرقه تا دم در دنبالش رفتم ... خیلی سعی کردم چیزی نگم اما داشتم منفجر می شدم ... 😤🤯 - شما هنوز شراب می خورید؟ ...😠 با چنان حالتی گفت، من عاشق شرابم که ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب ...😵 - البته همون موقع هم زیاد نمی خوردم ... ولی دیگه ...😑 یه مکث کرد و دوباره با هیجان گفت ... - یه ماهه که مسلمان شدم ...😉 دارم ترک می کنم ... سخت هست اما باید انجامش بدم ...☺️ تا با سر تاییدش کردم .😏.. دوباره هیجان زده شد ... - روحانی مرکز اسلامی بهم گفت ذره ذره کمش کنم .👌.. ولی سعی کنم نمازم قطع نشه و اول وقت بخونم ... گفت اگه این کار رو بکنم مشکل شراب خوردنم درست میشه ... 🍷🚫 راست می گفت ... لروی هیتروش، کمتر دو ماه بعد، کاملا شراب رو ترک کرده بود ...🙃 🍃 ‌@sayedebrahim 🍃
چهل _و _شش : خواستگاری - پدرم هر چند از مسلمان بودن لروی اصلا راضی نبود .😕.. اما ازش خوشش می اومد ..😌. و این رو با همون سبک همیشگی و به جالب ترین شیوه ممکن گفت ... به اسم دیدن آرتا، ما رو برای شام دعوت کرد ...🍱🍔🍛 هنوز اولین لقمه از گلوم پایین نرفته بود که یهو گفت ...😧 - تو بالاخره کی می خوای ازدواج کنی؟ ...😬 چنان لقمه توی گلوم پرید که نزدیک بود خفه بشم .🤢.. پشت سر هم سرفه می کردم ...😵 - حالا اینقدر هم خوشحالی شدن نداره که داری خفه میشی ...😶 چشم هام داشت از حدقه می زد بیرون ...😳😓👀 - ازدواج؟ ... با کی؟ ... 😰 - لروی ... هر چند با دیدن شما دو تا دلم برای خودم می سوزه اما حاضرم براتون مجلس عروسی بگیرم ...😑 هنوز نفسم کامل بالا نیومده بود .😏.. با ایما و اشاره به پدرم گفتم آرتا سر میز نشسته .😕.. اما بدتر شد ... پدرم رو کرد به آرتا ...🤐🤦‍♀ - تو موافقی مادرت ازدواج کنه؟ ...⁉️ با ناراحتی گفتم ... 😔 - پدر ... 😓 مکث کردم و ادامه دادم ... - حالا چرا در مورد ازدواج من صحبت می کنید؟ .🤔.. من قصد ازدواج ندارم 😑... خبری هم نیست ...😒 - لروی اومد با من صحبت کرد ... و تو رو ازم خواستگاری کرد.🤨.. گفت یه سال پیش هم خودش بهت پیشنهاد داده و در جریانی ... و تو هم یه احمقی ...😠🤬😒 💐🦋 _ ‌@sayedebrahim _🦋💐
💠 امام علی علیه السلام 🔹 أَعْظَمَ اَلنِّعْمَةِ اَلْعَافِيَةُ فَاغْتَنِمُوهَا لِلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ 🔸 بزرگترین نعمت، عافیت و تندرستی است. آن را برای دنیا و آخرت خود غنیمت بشمارید. 📗 تحف العقول ج1 🌊 @sayedebrahim 🌊
: تو یه احمقی همون طور که سعی می کردم خودم رو کنترل کنم و زیر چشمی به آرتا نگاه می کردم ... با شنیدن کلمه احمق، جا خوردم ... - آقای هیتروش گفت من یه احمقم؟ ...🧐 - نه ... اون نجیب تر از این بود بگه ... من دارم میگم تو یه احمقی ... فقط یه احمق به چنین جوان با شخصیتی جواب منفی میده ... و بعد رو کرد به آرتا و گفت ... - مگه نه پسرم؟ ... تا اومدم چیزی بگم ... آرتا با خوشحالی گفت ... - من خیلی لروی رو دوست دارم ... اون خیلی دوست خوبیه... روز پدر هم به جای پدربزرگ اومد مدرسه ...😄 دیگه نمی فهمیدم باید از چی تعجب کنم ... اونقدر جملات عجیب پشت سر هم می شنیدم که ... - آرتا!! ... آقای هیتروش، روز پدر اومد ... ولی قرار بود که ...😳 - من پدربزرگشم ... نه پدرش ... اون روز روزیه که بچه ها پدر و شغل اونها رو معرفی می کنن ... روز پیرمردهای بازنشسته که نبود ... 😊 دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداشتم ... مادرم می خندید ... پدرم غذاش رو می خورد ... و آرتا با هیجان از اون روز و کارهایی که لروی براش کرده بود تعریف می کرد ...❤️ اینکه چطور با حرف زدن های جالبش، کاری کرده بود که بچه های کلاس برای اون و آرتا دست بزنن ... و من، فقط نگاه می کردم ... 😊 حرف زدن های آرتا که تموم شد ... پدرم همون طور که سرش پایین بود گفت ... - خوب، جوابت چیه؟ ...🤔 _______________ ... ___❤️________ @sayedebrahim
: نام های مبارک من بیشتر از هر چیز نگران آرتا بودم ... ولی لروی چنان محبت اون رو به دست آورده بود و باهاش برخورد کرده بود که در مدت این دو سال ... آرتا کاملا اون رو به عنوان یه دوست و یه پدر پذیرفته بود ... 😌هر چند، احساس خودم هم نسبت به لروی همین طور بود ... 😊 مهریه من، یه سفر کربلا شد ... و ما به همراه خانواده هامون برای عقد به آلمان رفتیم ... مرکز اسلامی امام علی "علیه السلام" ... 💞 مراسم کوچک و ساده ای بود ... عکاس مون دختر نوجوان مسلمانی بود که با ذوق برای ما لوکیشین های عکاسی درست می کرد ... 😇هر چند باز هم اخم های پدرم، حتی در برابر دوربین و توی تمام عکس های یادگاری هم باز نشد ...  ما پای عقدنامه رو با اسم های اسلامی مون امضا کردیم ... هر چند به حرمت نام هایی که خانواده روی ما گذاشته بود... اونها رو عوض نکردیم ... اما زندگی مشترک ما، با نام علی و فاطیما امضا شد ... با نام اونها و توسل به نام های مبارک اونها ...😍 ________________ ... 📖@sayedebrahim 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
➖💞🌱🌸°. • ▫️ گالری‌عڪسھای‌متنوع‌وجذاب ▫️مجموعھ‌یِ‌متون‌انگیزشےوشاد https://eitaa.com/rastaii ▫️بیوھای‌کوتاھ‌فارسےوانگلیسے ▫️دلنوشتھ‌های‌تسکین‌دھندھ :) https://eitaa.com/rastaii • . 〖ڪلیک‌رنجھ‌کنید 🧡🐼~〗
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
: سر هفت شیعه، بهشت را واجب می کند اکثر مسلمانان کشور من، سنی هستن و به علت رابطه بسیار نزدیکی که دولت ما با عربستان داره ، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ...😰 عربستان و تفکراتش نفوذ بسیار زیادی در بین مردم و علی الخصوص جوان ها پیدا کرده تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، وهابی هستند .😔 من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات سیاسی و وهابی بزرگ شدم ... و مهمترین این تفکرات ..."بذر تنفر از شیعیان و علی الخصوص ایران بود" ..😢 من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ... و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام، به جای رفتن به دانشگاه، تصمیم گرفتم به عربستان برم .. .😓 می خواستم اونجا به صورت تخصصی روی شیعه و ایران مطالعه کنم تا دشمنانم رو بهتر بشناسم و بتونم همه شون رو نابود کنم ... "😖 کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " ..😞 تصمیمم روز به روز محکم تر می شد تا جایی که بالاخره شب تولد 16 سالگیم از پدرم خواستم به جای کادوی تولد، بهم اجازه بده تا برای نابودی دشمنان خدا به عربستان برم و ..😳 پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ... و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم .. سفری برای نابودی دشمنان خدا ...😱 پ.ن: از ذکر نام و کشور راوی داستان معذوریم😁 _________________ ... 🍃@sayedebrahim