هدایت شده از گسترده رایگان مهدی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سلام ،سلام 😉
ما اومدیم با یه عالمه هنر📣😍
🌼عروسکهم گرون شده☹️😏
🍃ولی نگران نباش🙃 اینجا هم میتونی با قیمت مناسب عروسکهای قشنگ بخری😍 هم میتونی یاد بگیری بفروشی و درآمد داشته باشی😉
✨#عروسک_بافی اصلا سخت نیست😳
✨#اگه تا بحال میل و قلاب دستت نگرفتی😅
✨#اگه هیچی از عروسکبافی نمیدونی 😔
✨ #اصلا نگراننباش با این کانال از صفر شروع کن☺️💃
☄ #بافت های شیک مجلسی
☄ #میل، #قلاب، #نمد و #جوراب
☄ #زیورالات
☄ #با فیلم و #عکس و #رفع اشکال
☄ #آموزشها 💯در💯 رایگان
🧶نزاربقیه بافندهها بفهمن اینجا عضوی🙊🤫
✨آروم بزن رولینکو ببین چه مدلای ژورنالی رو رایگان یاد داده👇🧤🧣🧦
http://eitaa.com/joinchat/1987510291Cfe37c96677
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از پلاک
حاج حسین یکتا: یه زمانی مسابقه میدادیم با هم تو #جهاد.
تو زدن به میدون مینِ تا یواشکی لباس بقیه رو شستنُ، تا کار سخته رو از دست دیگران گرفتن که خودمون انجامش بدیم.
صبح تا شب کار سخت بود و شب تا صبح میشد اشک و نماز شب.
با کار سخت توی جنگ دلامون #رقیق میشد.
حالا ماییم و کارای رو زمین مونده که جز با #کار_جهادی جمع نمیشه
ماییم و دلایی که باید #رقیق شه.
#آقا میگه کشور به سامان نمیرسه جز با #کار_جهادی.
کار جهادی یعنی کاری که رو زمین مونده برا منه.
کار جهادی یعنی از موانع عبور کردن. موانع کوچک رو بزرگ ندیدن و موانع بزرگ رو کوچک دیدن.
کار جهادی یعنی خدمت. مسابقه #خدمت_به_خلق کجاس الان؟
کار جهادی یعنی پای کار #امام و #انقلاب پایه باشی.
مثل #عبدالله بدویی تا مستشهدین بین یدیه بشی.
کار جهادی یعمی قدماً و قلماً و مالاً و جاناً و اهلاً بیای تو میدون
اینقدر پای کار و امام و انقلابت وایسی تا بخرنت و ببرنت.
کار جهادی یعنی یه نفس بدویی تا برسی.
کار جهادی یعنی استراحت بعد از شهادت.
@Pelak_channel
instagram.com/pelak.page
XiaoYing_Video_1595697180884_high_quality.mp3
15.38M
📚کتاب صوتی #قراربیقرار🎧
✨نوجوانها را دریابید✨
فصلیازدهم #قسمت_سی_و_یکم
از زبان آقای مهدی پرتویی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@sayedebrahim
هدایت شده از 𝒞𝓇𝒾𝓈𝓉𝒾𝒶𝓃ℴ ℛℴ𝓃𝒶ℓ𝒹ℴ//////🗿🗿ℂ𝕣𝕚𝕤𝕥𝕚𝕒𝕟𝕠 ℝ𝕠𝕟𝕒𝕝𝕕𝕠
استاد ماندگاری
توی جلسات سخنرانیشون
هیئت فدائیان
میگفتن:
هدایت شده از 𝒞𝓇𝒾𝓈𝓉𝒾𝒶𝓃ℴ ℛℴ𝓃𝒶ℓ𝒹ℴ//////🗿🗿ℂ𝕣𝕚𝕤𝕥𝕚𝕒𝕟𝕠 ℝ𝕠𝕟𝕒𝕝𝕕𝕠
لبیک""
یعنی:
من خودمو فروختم بهت...!!!
هدایت شده از 𝒞𝓇𝒾𝓈𝓉𝒾𝒶𝓃ℴ ℛℴ𝓃𝒶ℓ𝒹ℴ//////🗿🗿ℂ𝕣𝕚𝕤𝕥𝕚𝕒𝕟𝕠 ℝ𝕠𝕟𝕒𝕝𝕕𝕠
(لبیک یا حسین)
یعنی
آقاجان دیگه چشمم مال شماست
گوشم برای شماست
کل صورتم برای شماست اربابم...
هدایت شده از 𝒞𝓇𝒾𝓈𝓉𝒾𝒶𝓃ℴ ℛℴ𝓃𝒶ℓ𝒹ℴ//////🗿🗿ℂ𝕣𝕚𝕤𝕥𝕚𝕒𝕟𝕠 ℝ𝕠𝕟𝕒𝕝𝕕𝕠
(لبیک یا حسین)
یعنی زندگی حسینی
یعنی زندگی جهادی:)
رفقا هممون این شبا به آقا لبیک گفتیمآ
.
دیگه ما مال خودمون نیستیمآ
تصمیما و حرفامون ، رفتار و نگاهمون
مال یه نوکر آقاس ؛ نه مال من به شخصه
به قول یکی از استادامون:
مثل آبکش نباشیم که تا وقتی تو آبه پر آبه اما به محض بیرون اومدن از آب خالی میشه؛
ما هم بعضی هامون تا وقتی تو هیئت یا زیارت هستیم حس و حال خوبی داریم اما به محض بیرون اومدن حالمون عوض میشه.:(
ان شاءالله که بتونیم نوکرای خوبی باشیم
یاعلی
@sayedebrahim
XiaoYing_Video_1597514462055_high_quality.mp3
20.79M
📚کتاب صوتی #قراربیقرار🎧
✨قربان صدقهی رهبر میرفت✨
فصل دوازدهم #قسمت_سی_و_دوم
از زبان آقای مهدی مرادی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@sayedebrahim
#قسمت_سی_و_دو : خدای من
کم کم خدا برای من موضوعیت پیدا می کرد 🙂... من اعتقادی به خدا نداشتم ... خدا از دید من، خدای کلیسا بود 😶... خدای انسان های سفید ... مرد سفیدی، که به ما می گفت ... زجر بکش تا درهای آسمان به روی تو باز بشه ... و من هر بار که این جملات رو می شنیدم ... توی دلم می گفتم ... خودت زجر بکش ... اگر راست میگی از آسمون بیا پایین و یه روز رو مثل یه بومی سیاه زندگی کن ..😐. .
زجر کشیدن برای کلیسا یه افتخار محسوب می شد .🙁.. درهای آسمان و تطهیر ... اما به جای حمایت از ما که قشر زجر کشیده بودیم ... از اشراف و ثروتمندان حمایت می کرد ... و اصلا شبیه انسان های زجر کشیده نبودن ...😓
اینجا بود که تازه داستان من و خدا، داشت شکل می گرفت... من شروع به تحقیق کردم .😌.. در جستجوی خدا، هر کتابی که به دستم می رسید؛ می خوندم ... عرفان ها و عقاید مختلف ... اونها رو کنار هم می گذاشتم و تمام ساعت های بی کاریم رو فکر می کردم ... قرآن، آخرین کتابی بود که خوندم ... .😶
مجذوب تک تک اون کلمات شده بودم..❤️. اما چیزی که قلبم رو به حرکت در آورد، دیدن دو تا تصویر بود ... تصویری از حج 🕋... انسان هایی با پارچه های سفید و یه شکل خودشون رو پوشانده بودن ... سفید و سیاه ... با پاهای برهنه دور خانه ای ساده می چرخیدند😍 ... خانه ای که با پارچه سیاهی پوشیده شده بود ... توی اون لباس ها اصلا مشخص نمی شد کی ثروتمنده و کی فقیر ..🙃. این مصداق عملی برابری بود ... و تصویر دوم، تصویری بود که با همون پارچه های سفید ... سیاه و سفید، روی زمین ... و بی تکلف و تفاخر ... کنار هم غذا می خوردن ... .😇
با دیدن این دو تصویر، قلبم از جا کنده شد ... ناخودآگاه با صدای بلند خندیدم ... خنده ای از سر حظ و شادی ... شاید این تصاویر برای یه انسان سفید، ساده بود .🙁.. اما برای من، نعمت محسوب می شد ..😍. برای من که تمام زندگیم به خاطر بومی بودن، سیاه بودن و فقیر بودن ... تحقیر شده بودم ... و برای ساده ترین حقوق انسانیم زجر کشیده بودم ... .😭
نعمت برابری ... خدایی که سفید و سیاه در برابرش، یکسان بودن ... بدون صلیب های طلا و جواهرنشان ... این خدا، قطعا خدای من بود ...🤩
@sayedebrahim 🐚
#قسمت_سی_و_سه : داستان های اساطیر
تحقیقاتم رو در مورد اسلام ادامه دادم .🙃.. شیعه، سنی، وهابی ... هر کدوم چندین فرقه و تفکر ... هر کدوم ادعای حقانیت داشت ...🙁 بعضی ها عقاید مشترک زیادی داشتن اما همدیگه رو کافر می دونستن ... بعضی از عقاید هم زمین تا آسمان با هم فاصله داشت ...☹️ به شدت گیج شده بودم ... نمی تونستم بفهمم چی درسته و باید کدوم رو بپذیرم ... کم کم شک و تردید هم داشت به ذهنم اضافه می شد ... اگر اسلام حقانیت داره پس چرا اینقدر فرقه فرقه است؟ ... از طرفی هجمه تفکرات منفی نسبت به اسلام هم در فضای مجازی روز به روز بیشتر می شد ... .😬😑
خسته شدم ... چراغ رو خاموش کردم و روی تخت ولا شدم ...
- شاید اصلا چیزی به اسم خدا وجود نداره ... شاید دارم الکی دنبال یه توهم و فکر واهی حرکت می کنم ... مگه میشه برای پرستش یه خدا، این همه تفکر و عقیده وجود داشته باشه؟😐 ... شاید تمام اینها ریشه در داستان های اساطیری گذشته داره ... خدایا! اصلا وجود داری؟ ... .
بدون اینکه حواسم باشه ... کاملا ناخودآگاه ... ساعت ها توی تخت داشتم با خدایی حرف می زدم که ... فکر می کردم اصلا وجود نداره ... اما حقیقت این بود ... بعد از خوندن قرآن ... باور وجود خدا در من شکل گرفته بود ...💛
همه چیز رو رها کردم و برگشتم سر زندگی خودم 😬... به خودم گفتم ... کوین بهتره تمام انرژیت رو بگذاری روی زنده موندن ... داری وقتت رو سر هیچی تلف می کنی ... اونهایی که دنبال دین و خدا راه میوفتن ... آدم های ضعیفی هستن که لازم دارن به چیزی اعتقاد داشته باشن 😯... تا توی وقت سختی، بدبختی هاشون رو گردن یکی دیگه بندازن ... و به جای تلاش، منتظر بشن یکی از راه برسه و مشکلات شون رو حل کنه ... فراموشش کن ...😟
و فراموش کردم ... همه چیز رو ... و برگشتم سر زندگی عادیم ... نبرد با دنیای سفید برای بقا ... از یه طرف به مبارزه ام برای دفاع از انسان های مظلوم ادامه می دادم ... از طرف دیگه سعی می کردم بچه های بومی رو تشویق کنم ... گاهی ساعت ها و روزها از زمانم رو وقف می کردم ... بین بچه ها می رفتم و سعی می کردم انگیزه ای برای نجات از بردگی و بدبختی در بین اونها ایجاد کنم😊 ... اونها باید ترس رو کنار می گذاشتن و برای رسیدن به حق شون مبارزه می کردن ... مبارزه تنها راه برای ساختن آینده و نجات از بدبختی بود ...🙃
@sayedebrahim