💕🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕
✍#دلنوشته ی حاج مهدی سلحشور درباره ی #شهید_مصطفی_صدرزاده
رمضان گذشته برای من حال و هوای شب های قدر متفاوت با سالهای گذشته بود.
شب های مناجات رنگ و بوی زینبی گرفته بود و در کنار رزمندگان مدافع حرم حس دیگری داشت.مخصوصا اینکه شب های عملیات بود و بچه های لشکر فاطمیون شور و شوق خاصی داشتند. حال و هوائی متفاوت از دیگر روزه داران
البته در بین خود مدافعین حرم برخی یک سر و گردن بالاتر از دیگران بودند، مثل آقا مصطفی
پرجنب و جوش بود و سرزنده ، خوش مشرب و خون گرم و با روحیه بسیار بالا. این عکس را درکنار شهید صدر زاده در شب قبل از عملیات منطقه تدمر گرفتیم.
احساس میکردم در کنار یک شهید دارم عکس میگیرم.
خدا این رو سیاه را هم به قافله شهداء برساند.😭😭😭
10 آبان 94
مهدی سلحشور
#خاطرات_شهید 🕊
🍃@sayedebrahim
🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕
#دلنوشته ای از✍
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹«چه میشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور، مثل شلمچه و فکه، به سمت حلب و دمشق راه بیفتد.
فکرش را بکن،🤔
راه میروی و راوی میگوید اینجا قتلگاه شهیدرسول خلیلی است، 😥
یا اینجا را که میبینی همان جایی است که مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.😞
یا مثلا اینجا همان جایی است که شهیدحیدری نماز جماعت میخواند،🤲
شهید بیضایی بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد، 😔
شهید شهریاری را که میشناسید، همینجا با لهجه آذری برای بچهها مداحی میکرد، 🎤
یا شهید مرادی آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود، 😭
یا شهیدحامدجوانی اینجا عباسوار پرکشید.🕊
خدا بیامرزد شهیداسکندری را همینجا سرش بالای نیزه رفت و شهیدجهادمغنیه در این دشت با یارانش پر کشید.😓
عجب حال و هوایی میشود
کاروان راهیان نور مدافعین حرم،
عجب حال و هوایی...»😇
#خاطرات_شهید 🌷
💕@sayedebrahim💕
#آقا_جان
مابی تو خسته ایم ...
تو بی ما چگونه ای؟؟
یه کانال برای دلتنگ های آقا
برای دلتنگ های ظهور
#پروفایل
#دلنوشته
#رمان و داستان های مذهبی_آموزنده
#مطلب و دلنوشته های جالب در باره امام زمان (ع)
همه در کانال
~دلتنگ یار~
@deltang_yar
اگه اقا رو دوس داری و دلتنگشی عضو شو
@deltang_yar
به نام آنکه 🍃
🦋وجودم ، ز وجودش ، به وجود آمده است🦋
"السلام و علیک یا فاطمه الزهرا "
دوستان#شهدایی❤️
عاشقان#مهدی_فاطمه🦋
مدافعان#چادر مادر خوبی ها✨
دوستداران#اهل_بیت💫
اگر میخوای یک کانال داشته باشی که تمام محتویاتش، مذهبی باشه🍃و تمام ویژگی های یک کانال مذهبی رو دارا باشه🍃
بیا کانال 🌈خادم الزهرا🌈یک جا پر از معنویت☺️
محتویات کانال🦋😍:
#خدا #کربلا_رویای_من #شهدا #خادم_الزهرا #امام_زمان_عج #پروفایل_مذهبی #داستان_کوتاه_مذهبی #خاطره_شهدا #دلنوشته #بیو_مذهبی #طنز_جبهه #عکس_نوشته #چادر #دعای_فرج
+😉رمان عبور از سیم خادار های نفس
🆔 @khademalzahra4
ما خادمان حضرت زهرا "س"منتظر شما هستیم 😍🍃
یہ ڪانال ویژه ے عاشقان شهادت🙂✌️
پسران علوے و دختران زهرایـے💓•••
#معرفےشهدا🕊
#دلنوشته🗒•°
#پروفایل_شهدایـے📲
#به_وقت_مدافعان_حریم🌷•••
ڪدوم شهید؟😱😍
شهــــیدے کہ با ذڪرے کہ گفت کلے حاجت داده😢
🛑حاجت دارے؟بسم الله...
بہ محفل #داداشحسیݧ خوش اومدی↓
http://eitaa.com/joinchat/3336437777Cb45ff4382c
حاجت دارا جانمونن♥👆
مَحـــروق
الان سال ۱۴۱۰عہ
زندگیت چطوریہ؟
چقدر خوشحالے؟
تو چہ خونه ایۍ هستے؟
خوب فڪر ڪن به اینا ببین نتیجہ ڪارای الانت اون موقع چے میشہ🍂🌿
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#والپیـــپر 😍🌿
#دلـنوشتہ 🍎🦋
#پـࢪوفایـل_هاے_دختࢪونہ 🍭☘
#ڪاࢪدستے_هاے_خوشگݪ🎀🎈
#ڪتاب_توصیہ_اے📚🎁
#ایده_نقآشے🤹♀🎨
هشتگ هاے ڪآݩلموݩ😎👆
خلاصہ بـگم دنـیآے دختࢪونہ هـست اینجـا🌸🌈
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/joinchat/1168375863Cbda9d50e31
ڪپے بنࢪ ممنو؏🚫
#درنگ
#دلنوشته
دیشب حال خوشی نداشتم گذرم افتاد به خیابان شهدا
🍃 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم
خیابان هر قدمش کوچه ایی داشت
🌾 اولین کوچه
به نام #شهید_همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین ,نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌾 دومین کوچه
شهید #عبدالحسین_برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم...
🌾 به سومین کوچه رسیدم!
شهید #محمد_حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: قرآن و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌾 چهارمین کوچه!
شهید #عبدالحمید_دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
مطالعه کردی؟!
برای بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از ولایت!!؟همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌾 پنجمین کوچه
و شهید #مصطفی_چمران...
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌾 ششمین کوچه و
شهید عباس بابایی...هیبت خاصی داشت...مشغول تدریس بود!مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل...کم آوردم...گذشتم...
🌾 هفتمین کوچه
انگار کانال بود! بله؛
شهید #ابراهیم_هادی...انگار مرکز کنترل دل ها بود!!هم مدارس!هم دانشگاه!هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌾 هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا بودند...شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب...
پرونده های باقیمانده روی زمین!
🌾 دیدم شهدای گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!وساطت فایده نداشت...از حرف تا عمل!فاصله زیاد بود...دیگر پاهایم رمق نداشت!افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!تمام شد...تمام
از کوچه پس کوچه های دنیا!بی شهدا،نمی توان گذشت...
❣ شهدا
گاهی،نگاهی...
شهدا همه را صدا میزنند ؛ اما هرکسی نمیشنود...
👣 قدم قدم....تا..ظهور