#همه_زندگی_من
#قسمت_سی_و_هفت : نور خورشید
سه روز توی بازداشت بودم 😫... بدون اینکه اجازه تماس با بیرون یا حرف زدن با کسی رو داشته باشم ... مرتب افرادی برای بازجویی سراغ من می اومدن ... واقعا لحظات سختی بود ...😭
روز چهارم دوباره رئیس حفاظت شرکت برگشت ... وسایلم رو توی یه پاکت بهم تحویل داد ... 😶
- شما آزادید خانم کوتزینگه ... ولی واقعا شانس آوردید ... حتی هر اختلال قبلی ای می تونست به پای شما حساب بشه ...
- و اگر اون محاسبات و برنامه ها وارد سیستم می شد ممکن بود عواقب جبران ناپذیری داشته باشه ... 😠
وسایلم رو برداشتم و اومدم بیرون 😍... زیاد دور نشده بودم که حس کردم پاهام دیگه حرکت نمی کنه ... باورم نمی شد دوباره داشتم نور خورشید رو می دیدم ... این سه روز به اندازه سه قرن، وحشت و ترس رو تحمل کرده بودم .😟.. تازه می فهمیدم وقتی می گفتن ... در جهنم هر ثانیه اش به اندازه یه قرن عذاب آوره ...😰
همون جا کنار خیابون نشستم ... پاهام حرکت نمی کرد ... نمی دونم چه مدت گذشت ... هنوز تمام بدنم می لرزید ...😐
برگشتم خونه ... مادرم تا در رو باز کرد خودم رو پرت کردم توی بغلش💔 ... اشک امانم نمی داد ... اون هم من رو بغل کرده بود و دلداری می داد ...😭
شب نشده بود که دوباره سر و کله همون مرد پیدا شد ... اومد داخل و روی مبل نشست ... پدرم با عصبانیت بهش نگاه می کرد ... 😡
- این بار دیگه از جون دخترم چی می خواید؟ ...
هنوز نمی تونست درست بایسته ... حتی به کمک عصا پاهاش می لرزید ... همون طور که ایستاده بود و سعی داشت محکم جلوه کنه، بلند گفت ... 😠
- از خونه من برید بیرون آقا ...😤
@sayedebrahim
🌜🌜🌜🌜🌜🌜
#همه_زندگی_من
#قسمت_سی_و_هشت : پیشنهاد
مادرم با ترس داشت به این صحنه نگاه می کرد ...
😕
- آقای کوتزینگه ... چیزی نیست که شما به خاطرش نگران باشید ... بهتره برید و ما رو تنها بگذارید ...
😏
- تا شما اینجا هستید چطور می تونم آروم باشم؟ ... دختر من از آب پاک تر و زلال تره ... هر حرفی دارید جلوی من بزنید...😬
خنده اش گرفت ...😒
- شما پدر فوق العاده ای دارید خانم کوتزینگه ... 😏
و به مبل تکیه داد ...
- من پرونده شما رو کامل بررسی کردم ... از نظر من، گذشته و اینکه چرا به شما اجازه کار داده نمی شد مال گذشته است ... شما انسان درستی هستید ... و یک نابغه اید ... محاسباتی رو که شما توی چند ساعت تصحیح کردید... بررسیش برای اون گروه، سه روز طول کشید ...
😗
کمی خودش رو جلو کشید ... این چیزی بود که من به مافوق هام گفتم ...
- ارزش شما خیلی بیشتر از اینه که به خاطر اون مسائل ... کشور از وجود شخصی مثل شما محروم بشه ...🙄
خنده ام گرفت ... 😅
- یه پیشنهاد دو طرفه است؟ ... یا باید باشم یا کلا ...؟ ... دارید چنین حرفی رو به من می زنید؟ ...😕
- شما حقیقتا زیرک هستید ... از این زندگی خسته نشدید؟...😒
- اگر منظورتون شستن توالت هاست ... نه ... من کشورم و مردمش رو دوست دارم ... اما پیش از اون که یه لهستانی باشم یه مسلمانم 😍...
و توی قلبم گفتم ...
" قبل از اینکه رئیس جمهور لهستان، رهبر من باشه ... رهبر من جای دیگه است ... "😍😭
در اون لحظات ... تازه علت ترس اون مردها رو از دژهای اسلام و ایران درک می کردم ... یک لهستانی در سرزمین خودش ... اما تبدیل به مرز و دیوارهای اون دژ شده بود ....☹️
@sayedebrahim
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#همه_زندگی_من
#قسمت_سی_و_نهم: نجات یوسف
سکوت عمیقی بین ما حاکم شد🤭 ... می تونستم صدای ضربان قلب مادرم رو بشنوم ..😟
- آیا این دو با هم منافات داره؟ ...
- دولتی که بیشترین آزادی و ارتباط رو دو قرن گذشته با یهودی ها داشته ... و محدودیت زیادی رو برای مسلمان ها... جایی برای یه مسلمان توی سیستم اون هست؟ ... 😑
- پیشنهاد من، بیش از اون که سیاسی باشه؛ کاری بود ...😏
محکم توی چشم هاش نگاه کردم ...😑
- یعنی من اشتباه می کنم؟ ...
لبخند کوتاهی زد ...
- برعکس خانم کوتزینگه ... اشتباه نمی کنید ... اما من یه وطن پرست کاتولیکم ... و فقط لهستان، عظمتش، پیشرفت و مردمش برام مهمن ... و اگر این پیشنهاد رو نپذیرید؛ شما رو سرزنش نمی کنم ...
از جاش بلند شد ... رفت سمت پدرم و باهاش دست داد ... 🤝
- از دیدار شما خیلی خوشحال شدم قربان😎 ... شما دختر فوق العاده ای رو تربیت کردید ...
مادرم تا در خروجی بدرقه اش کرد ... از جا بلند شدم و دنبالش رفتم توی حیاط ...
- من به کار کردن توی رشته خودم علاقه دارم 🙂... اما مثل یه آدم عادی ... نه جایی که هر لحظه، در معرض تهمت و سوء ظن باشم ... و نتونم شب با آرامش بخوابم ... و هر روز با خودم بگم، می تونه آخرین روز من باشه ...😔
چند روز بعد، داشتم روی پیشنهادهای کاری فکر می کردم... بعضی هاش واقعا جالب بود ... ولی از طرفی دلهره زیادی هم داشتم ...
😒
زنگ زدم قم ... ازشون خواستم برام استخاره کنن ... بین اونها، گزینه ای خوب بود که از همه کمتر بهش توجه داشتم...
🤔
آیات نجات حضرت یوسف از زندان بود ... ✨
" گفت: از امروز به بعد تو در نزد ما مقام و منزلت ارجمندی داری و تو فردی امین و درستکار میباشی ... "😍
@sayedebrahim
💞💞💞💞💞💞
#همه_زندگی_من
#قسمت_چهل : من واقعا پشیمانم
یا تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ... مورد توجه و احترام همه قرار گرفته بودم ... با تمام وجود زحمت می کشیدم ... 😊
حال پدرم هم بهتر می شد ... دیگه بدون عصا و کمک حرکت می کرد و راه می رفت ... 😃
همه چیز خوب بود تا اینکه از طریق سفارت اعلام کردن ... متین می خواد آرتا رو ازم بگیره ...😱
دوباره ازدواج کرده بود ... تمام این مدت از ترس اینکه روی بچه دست بزاره هیچی نگفته بودم ... 😥
تازه داشت زندگیم سر و سامان می گرفت ... اما حالا ...😫 اشک چشمم بند نمی اومد ... 😭
هر شب، تا صبح بالای سرش می نشستم و بهش نگاه می کردم ... صبح ها با چشم پف کرده و سرخ می رفتم سر کار... 😓
سرپرست تیم، چند مرتبه اومد سراغم ... تعجب کرده بود چرا اون آدم پرانرژی اینقدر گرفته و افسرده شده ... 😒
اون روز حالم خیلی خراب بود ...😞 رفتم مرخصی بگیرم ... علت درخواستم رو پرسید ... 🤔
منم خلاصه ای از دردی رو که تحمل می کردم براش گفتم... نمی دونم، شاید منتظر بودم با کسی حرف بزنم ... 😥
ازم پرسید پشیمون نیستی؟ ... 😮
عمیق، توی فکر فرو رفتم ...🤔 تمام زندگی، از مقابل چشمم عبور کرد ... اسلام آوردنم ... ازدواجم ... فرارم ... وعده های رنگارنگ اون غریبه ها ... کارگری کردنم و ... نمی دونم چقدر طول کشید تا جوابش رو دادم ...😕
- چرا پشیمونم ...😔 اما نه به خاطر اسلام ... 😌نه به خاطر رد کردن تمام چیزها و وعده هایی که بهم داده شد ... من انتخاب اشتباه و عجولانه ای کردم ... 🙁فراموش کردم انسان ها می تونن خوب یا بد باشن ... من اشتباه کردم و انسان بی هویتی رو انتخاب کردم که مسلمان نبود ... انسان ضعیف، بی ارزش و بی هویتی که برای کسب عزت و افتخار اینجا اومده بود ...😰 اونقدر مظاهر و جلوه دنیا چشمش رو پر کرده بود که ارزش های زندگیش رو نمی دید ... 😭کسی که حتی به مردم خودش با دید تحقیر نگاه می کرد ...😖 به اون که فکر می کنم از انتخابم پشیمون میشم ... 😣به پسرم که فکر می کنم شاکر خدا هستم ...😇
🌼♥️🌼♥️🌼♥️
@sayedebrahim
#همه_زندگی_من
#قسمت_چهل_و_یک : درخواست عجیب😲
جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ...😓 رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ... خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ... 😊
چند جلسه دادگاه برگزار شد ... نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ...🙂 به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ... 😯
وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ...😭 اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ... ☺️
به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ... 😇
چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ... 🤨
- به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ... همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ...🤔
منم با خوشحالی گفتم ...😁
- بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ...😍
و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...😄
- خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ...😊
از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ...😒 مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ... یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ... 😦تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ...😤 حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ...
- خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ...☺️ به نظرتون ممکنه؟🙂
🌼♥️🌼♥️🌼♥️
@sayedebrahim
﷽
#خاطرات_شهید 🍃🌸
آقا مصطفی فرمانده پایگاه نوجوانان بسیج مسجدمون بود ، هرکجا که میرفت ما رو هم با خودش میبرد ، راهیان نور ، مشهد ، شمال و....
ما رو دیگه به اسم نوجون های آقا مصطفی میشناختن، از بس که همیشه دورش می چرخیدیم 🤪
آقا مصطفی ۲۰ سالش شده بود
یک شب با بچه ها توی مسجد بودیم که یکی از بچه ها، بدو اومد و گفت:
اقا مصطفی رفته خواستگاری خونه فلانی 😃
ما پاشودیم و رفتیم درب خونه همسر ایشون ، گویا مراسم خواستگاری تموم شده و آقا مصطفی اینا رفتن خونه خودشون و ما دیر رسیدیم ☺️
بعدا، متوجه شدیم که این جلسه فقط یه جلسه اشنایی بوده و هنوز جوابی بین طرفین رد و بدل نشده بود 😅
ما توی کوچه نیم ساعتی منتظر بودیم تا جلسه خواستگاری تموم بشه و آقا مصطفی رو ببینیم 😎😎😎
و....
هرچه منتظر شدیم نیومدن!🤔
یکی از بچه ها زنگ خونه پدر زن آقا مصطفی رو زد گفت ؛ سلام اقا مصطفی این جاست!😆
اون بنده خدا شوکه شد🙄 و گفت یه لحظه صبر کنید ، اومد دم در خونه ولی همین که پدرخانوم آقا مصطفی رو دیدیم شروع کردیم به فرار کردن
خخخخ 🤣🤣
فرداش دیدیم آقامصطفی داره با خنده میاد
بعد بهمون گفت؛
آبرومو بردید ، بزارید حداقل من جواب بله رو بگیرم بعد برید درب خونشون سراغ منو بگیرید .😅
این خاطره رو همیشه خودش با خنده برای دیگران تعریف می کرد.😁😂
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️
💐✨💐✨💐✨💐
@sayedebrahim
🦋🦋(آیه گرافی)🦋🦋
☘وَمَن شَکَرَ فِاِنَّمَا یَشکُرُ لِنَفسِهِ وَمَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیُُّ کَریم🍀
هرکس شکر کند به نفع خود شکر میکند ؛وهرکس کفران نماید (به زیان خویش نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است...❤️
(نمل۴۰)🐜🐜🐜🐜🐜
خدایا تو را سپاس ،.....🙏
سپاس...سپاس
خدایا شکرت که هستی....درکنار من🌷
🌿 @sayedebrahim 🌿
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
❣مـــــــن❣ دست هایم را ...!
به ❣تـــــــو❣ می سپارم ....
تو ❣شــــــانه❣ هایت را به من ....
پایانی زیباتر از این ...!
برای ❣دلـــــــتنگی❣ نیست ....
💑 💑
#تِکستهای عاشِقانه حلال 😍
#شعرهای دِلبَرانه😍
#پروفایل خاص😍
#بیو انگلیسی وترکی😍
#عکس نوشته 😍
عاشقانه های ما اینجاست👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1175257099C98f81f71a5
پیشنهاد #ویژه
ازدستش ندید ☺️☺️☺️
http://eitaa.com/joinchat/1175257099C98f81f71a5
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
🌸یِِه کــاناله #عاشِـــــــقانه_خـــاصه🌸
کــــــه
حــرفای #دل تــــوهم اینجا هــست..🍃🍃🌸🌸
پس معــــــــــــــطلش نکــــن😉
🏃♀🏃♂
http://eitaa.com/joinchat/1175257099C98f81f71a5
هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅
➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖
🏟تصویری از حدیث معروف امیرالمومنین، بر روی سنگ قبر پژوهشگرِ آلمانی، خانم شیمل
🍃 eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
🎊ریاضی (جزوات و نکات ریاضی، آمار و حسابداری)
eitaa.com/joinchat/2914910239C1cc3e81fb2
🎊کانال رسمی لَـبـَّــــیْکَ یـٰا حُسِــــیْن عَلَیْهِ السَّلاٰم
eitaa.com/joinchat/3234267136Ca05c950722
🎊شیک پوش تنها مجله لباس ایتا
eitaa.com/joinchat/1059258404Ccb58df0318
🎊خانه های رنگی
eitaa.com/joinchat/886177846Ce71a88b04e
🎊چْـــٓـای خـْـنده | کلیپ جوک طنز
eitaa.com/joinchat/3268935732C43485616fa
🎊فروش لوازم آرایش اوریفلیم ترکیه
eitaa.com/joinchat/2945056811Cb6b5fcc3b2
🎊شال و روسری نیلوفر
eitaa.com/joinchat/1642856470C191347a8a3
🎊خاطرات همسر شهید علی حسینی به زبان همسرشون
eitaa.com/joinchat/996802605Cd742c87f72
🎊بیایید خود را یار و یاور امام زمان کنیم
eitaa.com/joinchat/1906376727C5118950818
🎊میخوای میون گلا حال دلت عوض بشه گل بخری_سبزی بکاری
eitaa.com/joinchat/631504929Cb5ac01fb83
🎊ارزانسرای فرنیا(ارسال رایگان)
eitaa.com/joinchat/2912288776C94fbe46145
🎊خنده PAK
eitaa.com/joinchat/2669477921Ca1b3168595
🌸چلہ ترڪ گنـاه و چلہ زیارتعاشـورا تا مـــ🌙ــاه عشــ😍ــق اربــ❤️ـاب
روز شمـار تا محـــ🖤ـــرم
eitaa.com/joinchat/1377632268Cc19bd91091
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست شبانه1مرداد؛ @Listi_Baneri_110
⚠️جایگاه #لیست_آخر⚠️
هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅
➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖
📚آیا امام علی(ع) بنیانگذار صندوق پیشنهادات و انتقادات بود؟
🍃 eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
🔻کانالی برای عاشقان شــهداء شهدایی شوید
eitaa.com/joinchat/3871801357Ccd79f867c8
🔻بیایم امام زمانمون رو بهتربشناسیم امام زمانی شوید
eitaa.com/joinchat/3878617101C02ac776efa
🔻خودسازی و صمیمیت با خدا
eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🔻دلتنگ ڪــღــربــلایی بیا اینجا
eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
🔻بیا عجایب چهار گوشه جهان اینجاس
eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
🔻خودسازی با نکته های ناب عرفانی
eitaa.com/joinchat/1524039735C4aa1d04214
🔻خاطرات همسر شهید علی حسینی به زبان همسرشون
eitaa.com/joinchat/996802605Cd742c87f72
🔻شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
eitaa.com/joinchat/359202853C9a7b8e10d0
🔻کانال آشپزی مخملی رایگان با مکوندی نژاد
eitaa.com/joinchat/513998898Ce946efdd0d
🔻پاتوق بچه مذهبیا و بچه هیئتی ها
eitaa.com/joinchat/1126629433Cb2a0f001cc
🔻فروش لوازم آرایش اوریفلیم ترکیه
eitaa.com/joinchat/2945056811Cb6b5fcc3b2
🔻کانال♡دخترونه ♡ پروفایل، عکسنوشته، شیکپوشی
eitaa.com/joinchat/1915355192C7fc2f2529f
🔻میخوای میون گلا حال دلت عوض بشه گل بخری_سبزی بکاری
eitaa.com/joinchat/631504929Cb5ac01fb83
🔻خبر جدید خبر جدید
eitaa.com/joinchat/2848849946C949c528a9a
🔻ترفند هاے خودت و ڪامل ڪن
eitaa.com/joinchat/2411200543C3464d2156a
🔻جوک جوک
eitaa.com/joinchat/2896363553C6b0dad0302
🔻شهیدی که کاشی کار حرم امام حسین علیه السلام بود... شهید امید اکبری
eitaa.com/joinchat/4205248533C9f825403d1
🔻مفاتیح همراه واسرار نماز وذکر روزانه وتقویم نجومی
eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
⭕️🔆روزی یک صفحه قرآن وگزیده ای از تفسیر آن را بخونید👌
💞eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a
رابطه #تقوا و #عبد_بودن👆🤔
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست ویژه2مرداد؛ @Listi_Baneri_110