#برگی_از_خاطرات
🍃#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟»
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
#حاج_قاسم
روزی برای تحویل یک امانتی به شهر٫٫تبنین٫٫رفته بودیم.در راه برگشت،صدای اذان آمد.
احمد گفت:کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟
گفتم:۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و همانجا نماز میخوانیم.
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معناداری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰دقیقه ی دیگر زنده باشم!و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم. دوست دارم نمازم با نماز امام زمان(عج)و در همان وقت به سوی خدا برود.
🍃#شهید_احمد_مشلب
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــخه در جزیرهی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون میآید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون...
🍃#شهیدحمید_باکری
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
ما جمعه تا جمعه زبونی و سرسری تو رو یاد میکنیم اما تو ، هفته ای دوبار برای ما گریه میکنی .
حلال کن امت ِبی معرفتت رو آقای غریب .
#امام_زمان 💛
#ماه_رمضان
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
بیاکہبیتو،قنوتشاخہها
اجابتےجزغروبتلخِخزانندارد
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨﷽✨
🌼همه بدهکاران خود را بخشید!
✍رفیقی داشتم که لات بود اما اهل نماز و روزه هم بود. یک آدم خیلی معمولی بود که من را دوست داشت، اما من او را به اندازه او دوست نداشتم. وضعش نسبتا خوب بود. وقتی از دنیا رفت به دیدن فرزندش رفتم. گفتم: بابا وصیتی هم کرده است؟گفت: آری! یک وصیت نوشته بود که بعد از مُردنش از صندوقش درآوردیم. در آن نوشته بود:
در گوشه صندوقم حدود سیصد چکِ برگشتی دارم، از من جنس خریدهاند و چک دادهاند، اما پولش را ندادهاند. جنازه من را که دفن کردید و برگشتید تمام چکها را به وسط حیاط بیاورید، روی آن نفت بریزید و آنها را آتش بزنید. من احتمال میدهم اینهایی که از من جنس خریدهاند و چک دادهاند و چکهای آنها پول نشده، مالِ مردمخور نبودهاند. سختیهای اقتصادی جوری بوده که نتوانستهاند پول من را بدهند!
به اینها انسانهای قرآنی میگویند، نه به من، کجای من قرآنی است؟ من صد تومان از مردم طلب داشته باشم با ضرب و زور دادگستری و قاضی و زندان پولم را میگیرم!
📚سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از کانال بزم قدسیان، نقل خاطره از
استاد حسین انصاریان
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨