✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال
#تمرین_مهارت_نوشتاری
#هماهنگی_چشم_دست
#تقویت_انگشتان_دست
〰〰〰〰〰〰〰
👫@majaleh_khordsalan
#قصه_شب
🧓 مخترع کوچولو
مادر علی گفت: "زود باش پسرم، دیر میشه". قرار بود علی با مادرش به خانه ی وحید که همسایه ی جدیدشان بود، بروند. چند هفته ای بود که به آن آپارتمان آمده بودند.
مادر علی داخل یک ظرف کمی شیرینی گذاشت و به خانه ی وحید رفتند. علی کنار مادرش نشست، علی و وحید خیلی دوست داشتند هر چه زودتر با هم بازی کند اما کمی خجالت می کشیدند. چند دقیقه بعد، مادر علی گفت:"علی جان، برو با آقا وحید بازی کن دیگه".
علی و وحید از جایشان بلند شدند و با همدیگر به اتاق وحید رفتند. اتاق وحید پر از اسباب بازی های جورواجور بود. علی نمی دانست به کدام نگاه کند و با کدام بازی کنند.
بالاخره تصمیم گرفتند با ماشین ها و خانه سازی یک پارکینگ بزرگ بچینند.
وقتی پارکینگ را چیدند، وحید گفت: " چقدر گرمم شده، بذار پنکه بیارم خنک شیم".
بعد یک پنکه ی اسباب بازی که رنگش آبی و زرد بود را آورد. دکمه اش را زد و آن را جلوی صورتش گرفت و چشمانش را بست و گفت:" آخیش خنک شدم". بعد وحید پنکه را جلوی صورت علی گرفت و گفت:" بیا تو هم خنک شو." علی که خیلی از پنکه خوشش آمده بود، گفت: " چقدر خوب خنک می کنه، می دونی با چند تا باتری کار می کنه؟"
وحید گفت:" نمی دونم، مامان بزرگم خریده".
یکدفعه مادر، علی را صدا کرد:" علی، باید بریم خونه، بعدا باز باهم بازی می کنید".
علی از وحید خداحافظی کرد.
علی وقتی به خانه شان رسید به مادرش گفت: " مامان ، وحید یه پنکه قشنگ داشت، میشه یکی هم برای من بخرید؟"
مادر گفت:" پسرم نمیشه که هر کی هر چی داره، شما هم داشته باشی". علی دیگر چیزی نگفت. چند دقیقه بعد علی از مادرش پرسید:" مامان اون ماشین شارژیم که خراب شده بود کجاست؟" مادر گفت: " با هواپیمات که شکسته بود زیر تخت گذاشتم". بعد زیرچشمی به علی نگاه کرد و گفت:" بگو ببینم چه فکری تو سرت داری؟"
علی گفت:" مامان لطفا هواپیما و ماشین شارژی رو بیارید، باهاشون کار دارم".
علی با کمک مادرش، آرمیچر ماشین شارژی را درآورد. بعد پروانه ی هواپیمایش که شکسته بود را به سر آرمیچر زد. بعد آرمیچر را به یک باتری وصل کرد.
پروانه شروع به چرخیدن کرد. علی بالا و پایین پرید و گفت :" آخ جون کار میکنه". بعد صورتش را جلو برد و گفت:" چه خوب هم خنک میکنه!"
مادر علی را بوسید و گفت : " می بینی چقدر خوبه خودت چیزی را بسازی".
✍ نویسنده: خانم مریم فیروز
〰〰〰〰〰〰〰
👫@majaleh_khordsalan
گنجشکای خونه - @mer30tv.mp3
زمان:
حجم:
4.02M
#قصه_شب
گنجشکای خونه
😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
👫@majaleh_khordsalan
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹نام #انیمیشن: سلام دوست من
🔸داستانی درباره ی پسری 🙎است که با یکی از حیوانات مزرعهشان رفیق میشود و دوست ندارد پدرش آن را بفروشد.
👫@majaleh_khordsalan
سلام صبحتون بخیر👋🏻
امروز زود بیدار شدم رفتم پیاده روی🚶🏻♀
👫@majaleh_khordsalan
روباه را در تصویر بالا پیدا کنید.
#تست_هوش
#روباه
#هوش_و_سرگرمی🧠
جواب تست هوش ساعت18:00ارسال میشه😉
👫@majaleh_khordsalan
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه بازی جذذذاب برای کودکان خلاق شما😍
هدف این بازی: افزایش تمرکز، کار گروهی و هماهنگی بدن و مغز هستش😍😍😍
حتماً ذخیره کنید و سر فرصت با بچه ها اجرا کنید
چهارسال به بالا قابل اجراست این بازی❤️
👫@majaleh_khordsalan
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون بره ناقلا
« سر و صدای تیمی کوچولو »
#پویانمایی
👫@majaleh_khordsalan
863K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اژدها درست کن..🐉 😍
#کاردستی
👫@majaleh_khordsalan
شعر پدر بزرگ
با صورتی مهربون
نشسته روی ایوون
از گل یاس و پونه
پدربزرگ میخونه
میگه برای زری
قصه دیو و پری
قصه سنجاب و ماه
قورباغه توی چاه
حرفاش همیشه حرفه
موهاش به رنگ برفه
دوستش دارم فراوون
با اون لبای خندون
👫@majaleh_khordsalan
#داستان_کودکانه
#یک_قصه_یک_حدیث
🌸خسیس
احسان عمویی خسیس داشت. او بسیار کم خرج میکرد. هیچ چیزی از پولش را نه خرج میکرد و نه به کسی میداد. به همین دلیل هیچ کس او را دوست نمی داشت.
این بینوای خسیس هر چه داشت را با طلا معاوضه میکرد چون میخواست هرچه دارد را در مقابل چشمان خود ببیند. او تمام طلا را در باغچهی خود قایم کرده بود.
هر روز طلاها را از باغچه خارج میکرد و سکه به سکهی آن را میشمرد. سپس دوباره آنها را در همان جا خاک میکرد.
یک روز، او دیگر نتوانست طلاهای خود را بیابد. یک نفر آنها را دزدید.
او از بسیار عصبانی شد.
احسان زمانی که از این اتفاق آگاهی یافت به دیدار عمویش رفت و گفت:
"برای پول گریه نکن. مال تو نبود. اگر این پول مال تو میبود، تو آن را در باغچه قایم نمی کردی و آن را به نفع خود استفاده میکردی. "
🍃پیامبرمان دربارهی خساست می فرماید:
فرد خسیس از خدا، بهشت و دیگر انسانها دور است.
البخیل بعید من الله بعید من الجنه بعید من الناس
👫@majaleh_khordsalan