فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکاشفه عجیب آیت الله بهجت در حرم امام رضا سلام الله علیه
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره... دنبالش تا پای در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ... چهره
اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاق در ایستاد...
–اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم...
دیگه رسما داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپند روی آتیش ... شب از شدت فشار عصبی خوابم نمی برد...
اون خواب عجیب هم کار خودش رو کرد ... خواب دیدم موجودات سیاه شبح مانند، ریخته بودن سر علی ... هر کدوم یه
تیکه از بدنش رو می کند و می برد...
از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونه مون ... بابام هنوز خونه بود ...
مادرم از حال بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم...
–باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید...
و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمت در ... مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید...
–چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟...
نفس برای حرف زدن نداشتم ... برای اولین بار توی کل عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دست
مادرم کشید بیرون...
–برو...
و من رفتم..
.
#قسمت_سی_هفتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: بیت المال
احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز
بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم...
دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن...
🌷 @majles_e_shohada 🌷
آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی
تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد...
حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر
آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود...
دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده
بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم...
یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم...
–خواهر ... خواهر...
جواب ندادم...
–پرستار ... با توئم پرستار...
دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد...
–کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟...
رسما قاطی کردم...
–آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها...
–فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست...
بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک
هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن...
–بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن...
و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم...
#قسمت_سی_هشتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: و جعلنا
و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم...
🌷 @majles_e_shohada 🌷
🔴 آری! تقصیر خامنهای است...
سلام حضرت آقا
میخواهم برایتان
قصهای تعریف کنم؛
جنگ که شد
همسایهی روبرویی ما
میگفت؛ تقصیر خمینی است!
و پدر که پر کشید
همسایهی آنوری هم
همین عقیده را داشت؛
تقصیر خمینی است!
ما اما
همچنان
خمینی جانمان بود...
و بالکن حسینیهی جماران
قبلهگاهمان
طعنهها
اثر خود را گذاشته بودند
و ما را
بیش از پیش
مست روحالله کرده بودند
و این هم راستش
تقصیر خمینی بود!
آری!
خمینی
همان امامی بود که حتی ۱۲ بهمن هم
نتوانست نفسش را قلقلک دهد؛ «هیچ»!
و همان امامی بود که فتح خرمشهر را
نسبت داد به خدا
و اگر
همهی مردم هم
میگفتند؛ تقصیر خمینی است
باز امام «امام» بود؛
مهربان با مردم
نامهربان با دشمن
و شما هم امامی...
همان خمینی
اما با یک آه بیشتر
عاقبت
«علی» بودن
جرم کمی نیست!
نه!
ما دعوایی با همسایههای خود نداریم
حتی اگر بگویند؛
خمینی هندی بود!
اتفاقا راست میگویند!
خمینی
هم هندی بود
هم ایتالیایی
هم اهل نیجریه
هم متعلق به روستای شهیدآباد مازندران
ادواردو آنیلی
یعنی نسب خمینی در غرب
و شیخ زکزاکی
یعنی شاخهی شجرهی طیبهی امام در قارهی سیاه
و شخص شما
یعنی خود خمینی
تنها تکرار روحالله
و تنها تداعی آن بتشکن بزرگ
مگر نگفتی؛
در یومالله ۹ دی
دست قدرت خدا را ببینید!
مگر نگفتی؛
حتی اگر عکس مرا پاره کردند
آتش زدند
باز هم شما صبر کنید!
آقاجان!
همهی همسایههای ما
که ابراهیم هادی نیستند!
که ابراهیم همت نیستند!
مگر طلائیه
چند نفر مجنون
خط را نگه داشتند؟!
مگر «الی بیتالمقدس»
حاجاحمد متوسلیان
چند نفر نیرو داشت؟!
آ.....ه!
کجایی سردار؟!
أین عمار؟!
آقاجان!
این روزها
دلمان خون است
از دست صبر خودمان...
اما کی نبوده؟!
مگر پدر که پر کشید
نگفتند؛ تقصیر خود خمینی است؟!
ما اما
همان همسایه را هم
دعا کردیم
و هرگز فکر نکردیم
دشمن اصلی ما شده!
پس باز هم
در شناخت دوست و دشمن
دچار اشتباه نمیشویم
آقاجان!
شما به ما یاد دادهای
که در اوج خشم
هنر در صبر است
و گوهر در بصیرت
ما وقت دعوا با همسایهها را نداریم!
دشمن ما کاخ سفید است
نه اقدسخانم
که هم عاشق مصدق است
و هم آن عنتر
که علیه مصدق
کودتا کرد!
هیهات!
ما نردههای خیابان انقلاب نیستیم
که با چند تکان
بشکنیم!
ما بچههای انقلاب هستیم...
فرزندان دیگر شما...
یادگاران خمینی...
وارثان شهدا...
ما هنوز هم انقلابی هستیم
و علیه انقلابیها
نمیتوان انقلاب کرد!
آقاجان!
سوگند به خون فاطمیون
ما اهل کوفه نیستیم
«علی» تنها بماند!
سر یا صبر؟!
کدامش را میخواهی که تقدیم شما کنیم...
✍️ #حسین_قدیانے
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دعای عرفه در مسجد جمکران در شب چهارشنبه ۳۰ مردادماه ۹۷🍃
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🌷 @majles_e_shohada. 🌷
فراز آخر دعای توسل.m4a
6.06M
🍃 فراز آخر دعای توسل در مسجد جمکران در شب چهارشنبه ۳۰ مردادماه ۹۷🍃
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🌷 @majles_e_shohada. 🌷
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک
بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود...
تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می
دادن... آتیش خیلی دقیق بود...
باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو...
تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن
…
چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم...
غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و
پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم...
بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک
هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش
حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید...
چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید...
زمان برای من متوقف شده بود...
سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای
صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام
آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود...
پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در
انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات...
ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام...
#قسمت_سی_نهم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: برمی گردم
🌷 @majles_e_shohada 🌷
وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین
سوت خمپاره ها گم می شد...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو
می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می
کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد...
علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ
کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد...
دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و
زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه...
آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم...
کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم...
–برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت...
و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس...
#قسمت_چهلم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: خون و ناموس
آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سلام رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم
توی بیمارستان تا کمک...
بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از
جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید...
مات و مبهوت بودم...
–بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط...
به زحمت بغضش رو کنترل کرد...
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#دعای_ایام_هفته_حضرت_زهرا_س
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
✨دعای روز سه شنبه :
اََللّهُمَّ اجْعَلْ غَفْلَةَ النّاسِ لَنا ذِکْراً، وَ اجْعَلْ ذِکْرَهُمْ لَنا شُکْرَاً، وَاجْعَلْ صالِحَ ما نَقُولُ بِأَلْسِنَتِنا نِیَّةً فی قُلُوبِنا.
اََللّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِنا، وَ رَحْمَتَکَ أَرْجَی عِنْدَنا مِنْ أَعْمالِنا.
اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ وَفِّقْنا لِصالِحِ الإَعْمالِ وَالصَّوابِ مِنَ الْفِعالِ .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
« خداوندا! غفلت مردم از ما را مبدل به یاد خود فرما، و یادشان را برای ما عامل شکرگذاری قرار ده، و قول نیکی که به زبان می گوییم،نیت قلبی مان قرار ده .
بارخدایا! بخشش تو از گناه ما وسیعتر است، و رحمتت امیدوار کننده تر از اعمال ماست .
خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر انجام اعمال نیک و افعال درست موفق گردان .
🌸
🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌷 @majles_e_shohada 🌷
🤔 زن کیست....؟؟؟؟!!!!
😌اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست...😏یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو آسیه)
😌اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو هاجر)
😌اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون)
😌اولین کسی که به محمد المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود بلکه یک زن بود... (بانو خدیجه)
😌اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه)
😌اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو خدیجه)
😌اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1)
😌اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)
☺️ اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود
☺️ تنها کسی که به حمایت از شوهر و امامش میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران شیعه در روز قیامت است زهرا بود
☺اکنون میلیونها حاجی باید حرکات آن زن را انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود.....
😊واما کسی که کاخ یزید را به لرزه دراورد مرد نبود زینب بود زینب
می نویسیم تا همه بدانند.... *زن_افتخار_است...*
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎥 سردار #قاسم_سلیمانی: امروز شما آمریکاییها امیدتان به این زبالههای بیرون ریختهی ملت ایران و این زن ولگرد است؟
#دیپلماسی_اقتدار
#سردار_سلیمانی
#زن_ولگرد
#رجوی
🌷 @majles_e_shohada 🌷
❇️ بالاتر از ایثار جان
🔆 رهبر انقلاب: اگر به حکمت عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود.
🔆 بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است.
🔆 حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
🌷 @majles_e_shohada 🌷
4_695743491741513695.mp3
2.57M
🎤🎤 #ترانه_زیبای_حامدزمانی
🍎شکوفه سیب
❤️ تقدیم به قربانی شش ماه کربلا
❤️ حضرت علی اصغر علیه السلام
🌷 @majles_e_shohada 🌷