eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
279 عکس
189 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5803004577905117898.mp3
580.6K
من اومدم فدات بشم، فدات یه نامه دارم از بابام، برات بذار برم منی که بی قرارتم مگه نه اینکه یارتم تا آخرش کنارتم من از الان، شدم برات، کفن به تن ذکر لبم، شده حالا، حسن حسن عمو حسین عمو حسین، عمو-حسین بگو که میذاری برم، بگو رومو زمین نزن دیگه، عمو شده میرم بی کلاه خود و بی زره بخدا قاسم حاضره برای تو سرش بره میخوام بشم، مث یلِ، جمل حسن اَلا وَ صَلَّی الله، علی الـحسن عمو حسین عمو حسین عمو-حسین
محرم برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید یتیمش را برادر با همه باور فرستاده روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع- -به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده «أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده!
يه عمره كه روز و شب لالايي خوندم برات حالا دیگه وقتشه بشی عصای دست بابات نترسی مادر میدون سراسر نیزه و سنگه برو عزیزم سرباز آخر فاتح جنگه من دل نبريدم از ديدن چشمات بابات غريبه دلاورم خدا به همرات لای لای علی اصغر رو دست بابا برو شايد كه سيراب بشي بگو به دشمن بدونه كه تو تشنه سربازشي آب اگه دادن يا كه ندادن تو مرد ميدوني تير اگه اومد به سمت بابا خودت كه ميدوني وقتي كه تير اومد وقتي زدي پرپر لالايي ميخونه واسه تو صداي مادر لاي لاي علي اصغر دارم میبینم گلم سرتابه تا خونی شد دلم میسوزه چرا دیگه لب تشنه قربونی شد میون لشگر رو دست بابا میزنه پرپر میخونه زهرا واسه ی بچم لالایی مادر حالاکه تو رفتی رسیدی به رویات حتی سرِ نیزه هم بمون کنار بابات لاي لاي علي اصغر
داد از این چرخ بی مروت بیداد از این دور زمون خون تو سر می‌ره غروبا از توی پلک آسمون صورت تو رو سوزونده بی مهری آفتاب لب خشکت و ندیده کوتاهی مد آب تاآخر عمرم، عمرم ! سیا می‌پوشم جات خالیه پسرم توی آغوشم قنداقه‌ی زخمیتو قربون به من تو رو میدن نشون چشمات بامن حرف می‌زنه آی که می‌گی لالایی بخون جای خالی تو وقتی رو دستای مادره لالایی میخونم اما خوابت نمی‌بره ای پاره قلبم ! قلبم ، برات بی تابه روی نیزه سرکوچیک تو می تابه تاب نخور اون گهواره نیست که میشم واست دل ناگرون از اون بالا ننداز خودت رو روی همون نیزه بمون زیر دست و پا نیفتی این کوچه ها تنگه صورت تو هم مثه من تو بارون سنگه به لب رسید جونم، جونم! دلم پر درده چجوری نیزه گلوی تو رو واکرده
اجرا: آهنگ: شعرا: ، ، لالا گنجیشکِ حرم، لالایی گل پسرم بخواب آروم زیرِ خاک، لالایی اصغرم بخواب ای غنچهء نازم، بمیرم که شدی پرپر زبونم باز نکردی تا، یه بار به من بگی مادر مگه میشه؟ توو این عالم، یه ششماهه بشه بی سر لالا لالا، گلِ پونه ببین مادر، پریشونه لالا نورِ دلِ من، لالایی خوشکِلِ من حالا داغِ تو علی، شده مشکِلِ من تو که رفتی، روی نیزه، همش لبهات و می دیدم گاهی با یاد لبخندت، تویِ گریه، می خندیدم یه بار نزدیک، بود که بیفتی، منم بدجور ترسیدم لالا لالا، دلم خونه ببین مادر، پریشونه لالا دردت به سَرم، لالایی ای جیگرم از روزِ پَر زدنت، شکسته کمرم هنوزم باورم نیست که، چرا آخه، تو رو کشتن خودت داشتی، آروم آروم، می رفتی اما نَذاشتن می دونم که، تو رو کشتن، با بُغضی که از، علی داشتن لالا لالا، بریم خونه ببین مادر، پریشونه
محرم دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین!
تو که می‌خواستی برا حرم سپر باشی باید از حال قلبم با خبر باشی ابالفضلی دلم قرصه اگر باشی میشه از داغ تو قدم کمون تنهام نذار داداش میون این همه زخم‌ زبون تنهام نذار داداش پاشو پشت و پناهم بلند شو تکیه گاهم حالا من چی بگم به دخترای چشم به راهم رو خاک افتادی و من زخماتو می‌بینم داری میری و من تنها و غمگینم ببین اشکامو پاک کردم با آستینم نمی‌ذارم که سمت تو بیان تا پیش تو باشم نمیدونم که برگردم حرم یا پیش تو باشم داری جون میدی کم کم دارم می‌میرم از غم میترسم برم‌و تنت بشه با نیزه درهم گرفتن از من امیدمو با نامردی حالا که دور خیمه ها نمیگردی چی به سر حرم میاد حساب کردی؟ حرومیا به فکر غارتن چشمت رو دور دیدن از الان دنبال جسارتن چشمت رو دور دیدن دلا شد بی قرار و برم تا خواهرا رو بگم جدا کنن گوشواره های دخترا رو