.
✅ تا میبینم یه زائری ...
▶️ #شور #فراق_کربلا
💢 #زائر_کربلا
✴️ کربلایی مجتبی رمضانی
🔸🔹🔸🔹
تا میبینم یه زائری راهی کربلا میشه
با زیارت نرفته ها دل من همنوا میشه
اگه رفتی زیر قبهٔ حسین یادم کن
اگه رفتی توی بین الحرمین یادم کن
میون سینه زنیو شور شین یادم کن
یادم کن تو دلمه غم ارباب
یادم کن کنار حرم اربابم
" التماس دعا زائر کربلا "
بیخیال دنیا فقط غصهٔ من شده همین
نمیشه انگار امسالم کربلا باشم اربعین
رسیدی به موکب امام رضا یادم کن
شب جمعه رسیدی به قتلگاه یادم کن
تل زینبیه و پایین پا یادم کن
باز روی لبمه قسم اربابم
یادم کن کنار حرم اربابم
" التماس دعا زائر کربلا "
👇
AgeRafti-02.mp3
9.72M
تا میبینم یه زائری راهی کربلا میشه #چاوشی
#زائر_کربلا😭😭😭😭
🖤🍃💦🥀🍃💦🥀🍃
🍃💦🍃
💦🍃 ﷽
🥀
🍃
#روضه_دفتری_اربعین
#و_گریز_در_وسط
#روضه_به_رقیه(س)
🌴اول به نبی حضرت خاتم صلوات
🌴دوم به علی شیر دو عالم صلوات
🌴سوم به گل وجودِ پاک زهرا
🌴چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
🌴از بهر حسین آن شه کرب و بلا
🌴وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#یارب_الحسین_بحق_الحسین
#اشفع صدر_الحسین
بظهور_الحجه
🌾چهل روز است حسینم را ندیدم
🌾بلایش را به جان و دل خریدم
🌾چهل روز چهل منزل اسیرم
🌾دعا کن در کنار تو بمیرم
🌾چهل روز غم چهل ساله دیدم
🌾 غم و اندوه دیدم ناله دیدم
🌾سر پر خون تو همراه من بود
🌾به هر جا چلچراغ راه من بود
🌾همین جاغرق درغم شد وجودم
🌾تن پاک ترا گم کرده بودم
🌾میان نیزه ها دل با ختم من
🌾ترا دیدم ولی نشناختم من
🌾اگر امروز برداری سرت را
🌾 تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
🌾ز جا برخیز ای نور دو دیده
🌾ببین مویم سپید و قد خمیده
◼️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
◼️بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
◼️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
◼️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
◼️آخ کاروان رسید کربلا....
◼️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
◼️وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
💦اما اما اما آی کربلائیا.....
💦روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
🥀هر یکی سوی مزاری میدوید
🥀هر یکی قبری در آغوش میکشید
🥀ناگهان بانوی قد خمیده ای
🥀قد خمیده مو پریشان خسته ای
🥀گفت یارب چه سازم یا کریم
🥀رو سوی قبر که باشم یا رحیم
🥀ناگهان آمد به خود با شور و شین
🥀دید بنشسته سر قبر حسین
🥀زینب اومد کنار قبر برادر....
(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
(گریز به روضه حضرت رقیه س).....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
🌴آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
🌴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
🌴از من مپرس حال دل آن سه ساله را
🌴در گوشه خرابه برفت از کنار من
🎤#مداح_اهلبیت(ع)
🎧#استاد_حاج_پیرزاده
👌#پیشنهاد_دانلود
#التماس دعای فرج
👇👇👇
42- Ava (1034)_36672.mp3
706.2K
وقتی جنازه ی منو تو خاک غربت میزان
تو دهن بسته ی من یه ذره تربت می زارن
وقتی همه جنازمو جا می زارن تنها میشم
میون تاریکیه قبر منتظر مولا میشم
وقتی فرشته ها می یان من مضطراب روی زمین
صدایی از دور میرسه
این میت رو رها کنید
چرا عذابش میکنید
چه کار دارید با بدنش
گرچه گناه کاره ولی ..
بوی حسین میده تنش ....
دانلود این مداحی زیبا و قدیمی از حاج حسین سیب سرخی
4_5805166518413035227.mp3
7.44M
متن مداحی
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
برات قصه بگم خوابت بگیره
بگم از بحر خوبی های حیدر
شاید یادت بره این لحظه ها رو
شاید بیرون بیای از فکر معجر
من هر کاری میکنم آروم نمیشی
دلت خونه برات عمه بمیره
اگر نازت نکردم سوخته موهات
عزیزم میدونم دردت میگیره
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
بمیرم برات هر بار گریه کردی
اومد اشکات روی زخمای گونه ات
تو اینقدر دست به پهلو هات گرفتی
دیگه میشناسمت با این نشونت
بیا و سر روی شونه ام بزار که
یکم آروم بشه قلب دوتامون
بزار دستاتو توی دستای عمه
تموم میشه یه روزی این غصه هامون
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
تو اینقدر داد زدی بابا کجایی
دیگه توی صدات جوهر نداری
همش میری یه کنج آروم میشینی
ولی من که میدونم بی قراری
شبا از بس که موندی تو گرسنه
بمیرم رنگ رخسارت پریده
نمیشه باورم که مثل مادر
با این سن کمت موهات سپیده
چقدر سخته برام وقتی میبینم
روی دستای تو رد طناب
عزیزم موندی اینقدر زیر آفتاب
رنگ صورتت مثل ربابه
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه.
😭💔🖤🥀🕊🕊🕊
🎤حاج حسین سیب سرخی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
گریه کردن بر تو دل را خالی از غم می کند
این سیاهی ها جهان را سبز و خرّم می کند
قطره ی اشکی که در بزم عزایت ریختم
کارها روز قیامت با جهنّم می کند
چای ریز روضه ات می گفت با چشمان خیس
چایِ اینجا را خودِ خیر النسا دم می کند
هر که آمد روضه قطعاً انتخاب فاطمه است
رفت و آمدهای ما را او منظّم می کند
سربلندیِ جهان را می کند از آنِ خود
در مسیرِ عشقِ تو هر کس که قد خم می کند
باز آمد اربعین و غبطه خوردم یا حسین
بر کسی که کوله بارش را فراهم می کند
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
این قدم ها از غم صاحب زمان کم می کند
#رضا_یزدی_اصل
#امام_سجاد_شهادت
#شام
شامیان غربت مارا همه جا جار زدند
خنده بر بی کسی عترت اطهار زدند
پای راس شهدا هلهله بر پا کردند
تازیانه به اسیران گرفتار زدند
چقدر دور و بر محمل ما رقصیدند
ساز با ناله طفلان عزادار زدند
زخم شمیشر کشنده است و، دوایی دارد
بی دوا زخم زبان است که بسیار زدند
طفل را پای دویدن چو بزرگان نبود
هر که افتاد عقب از قافله ،هر بار ،زدند
شاخه گل که نکردند نثار مهمان
سنگها بر سر ما از در و دیوار زدند
خوبی سنگ همین است ، نمیسوزاند
آتش از بام به فرق من بیمار زدند
سر بابا به سلامت سر من سوخت، ولی
سر بابای مرا زودتر اینگار زدند
بی جهت نیست می افتد سر عباس از نی
عمه ام را جلوی چشم علمدار زدند
گر نبودند به کوچه بزنند فاطمه را
در عوض فاطمه ها را سر بازار زدند
یاعلی زینبت افتاد عبای تو کجاست
دخترت را بنگر در بر انظار زدند
بیشتر از همه قافله بیچاره رباب....
سر طفلش به روی نیزه چه دشوار زدند
#عبدالحسین
#واحد
#شهادت_حضرت_رقیه
#بهمن_عظیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
توو سه سالگی شبیه مادرت زهرا خمیدم
دوس دارم زودتر بمیرم خیری از دنیا ندیدم
از تمام عُمرِ تو ، تنها سه سالش سهم من شد!
طعم بابا داشتنو اونطور که باید نچشیدم
بابا جونم
سرت رُو که رو نیزه ها دیدم
لُکنت گرفتم خیلی ترسیدم
شبِ بیابون خیلی سرده
بابا جونم
منو زدن اونجا به قصدِ کُشت
با تازیانه و لگد ، با مُشت
چیزی که واسم مونده درده
مث زهرا شکست پهلوم / اباالمظلوم اباالمظلوم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فکرشم حتی نمیکردم بابا از تو جداشم
بعد تو همراه عمه راهیِ بیابونا شم
خسته شد عمه منو از بس میون راه بغل کرد
لحظه های آخر و میخوام توو آغوش تو باشم
دیگه بابا
رقیه ت اونی که تو دیدی نسیت
به زنده موندنم امیدی نیست
دارم میمیرم توو خرابه
دلم سیر از
این زندگیِ سخت و بی رحمه
اگه لبم شبیه تو زخمه
تأثیر مجلسِ شرابه!
شدم از داشتنت محروم / اباالمظلوم اباالمظلوم
#
#اسارت #شام
فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام
شام بلا تیره تر از شام بود
آل علی در ملأ عام بود
قافله تا وارد دروازه شد
داغ جگر سوختگان تازه شد
خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند
ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود
خنده به رأس شهدا می زدند
طعنه به ناموس خدا می زدند
سنگ دل روسیهی جارچی ست
جار زند این سر یک خارجی ست
شهـر پـر از جلوۀ قرآن شده
سنـگ نثـار سرِ مهمـان شده
سکینه و فاطمه را می زدند
فاش بگویم، همه را می زدند
ماه سر نیزه پدیدار بود ؟
یا سر عباس علمدار بود ؟
هیچ شنیدید که از گَرد راه
پرده کشد باد به رخسار ماه ؟
سنگ بر آن قرص قمر می زدند
بر دل اختران شرر می زدند
دیدهء اطفال به سیمای او
چشم سکینه شده سقای او
دوخته چشم از سر نی بر حسین
اشك فشان، غرق شده در حسین
مانده سر نیزه به حال سجود
مهر جبینش شده محو از عمود
دیدهء اکبر سر نی نیم باز
بر لب او مانده اذان نماز
رأس امام شهدا روى نی
کرده چهل مرحله معراج، طی
هیچ شنیدید که در موج خون
صورت خورشید شود لاله گون ؟
ماه، خجل از رخ نورانیش
سنگ، زده بوسه به پیشانیش
چون تن پاکش که ز زین اوفتاد
سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد
وای ندانم که چه تقدیر بود
دست خدا در غل و زنجیر بود
وای مـن و وای من و وای من
هلهله و گریۀ مولای من
چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟
بـزم مـی و آیـۀ قرآن کجا؟
ایـن سخن سید اهل ولاست
شام بلا سخت تر از کربلاست
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین
#اسارت
#شام
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید
به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید
علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید
رقص شادی جلو محمل زینب نکنید
پای سر بریده به زمین پا نزنید
بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید
کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
به تماشای سر پاک حسین آمده اید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید
سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید
دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین
#اسارت
#شام
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه کوچه شده مزد زحمات پدرت
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
ت
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری
عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
یا محمّد بنگر حق ذوی القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
"میثم!" از بس سخن از سوز جگر میگویی
شعر تو در نفس سوخته گشته شررت
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین
#امام_سجاد
#اسارت
#شام
بهت حق ميدم آقاجون كه خون جاريشه از چشمات
كـه بُــردن عمّه جانت رو ، دمِ دروازه ي سـاعـات
ميگم با ناله و گريه ، بميــرم واسَــت اي آقــام
ميگي با ناله و گريه ، اَمون از شام اَمون از شام
چه قدر رقّـاصه آوردن ، چه قدر بي دردِ لَـجّـاره
نـمي دونن مگه اينا ؟ كه اين خــانوم عــزاداره
پـوشيدن پيرهنايِ نـو ، يه مُشت نامرده "لامذهب"
فقط سنگــه كه از رو بام ، خوش آمد ميگه به زينب
پريشون ، زار ، دلخسته ، طنابي دستاشو بســته
سرِ راش هركي وايساده ، شراب تو دستشه مـستـه
سَـــرِ مردايِ دنيا رو ، زدن بر نيزه ها ، اي واي
داره خون مي چكه رو خاك ، از اين سرنيزه ها اي واي
ببين قرآن و رو نيزه ، كه آيه آيــه مي خــونه
كــنارِ ناقه ي زينب ، سرِ عبّاس ، گريــونه
سر شش ماهه با اينكه ، به ني با پارچه بنده
اگه دقّت كني پيـداس ، هنوزم داره مي خــنده
رقيّـــه با سر انگشتش ، داداشش رو نشون ميده
ربابم ديدتش انــگار ، كه دستاشو تـكون ميده
ميگه ليلاي غمديده ، بمــيرم واسَت اي مادر
كه ديدم از رويِ نيزه ، سرت افتاد علي اكبر
ميونِ اين همه دشنام ، ميونِ اين همه آزار
الهي وا نشه پايِ ، بي بي زينب سرِ بازار
سراغ از عمّه مي گيرن ، سياهي ها كبودي ها
تلافي مي كنن امروز ، سرِ كوچه ، يهودي ها
#محمدقاسمي