#قابل_تامل
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمیشد. مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه میگویی؟ گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.
گر مرا زار به کشتن دهد آن یار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من غم آنم باشد
گلستان سعدی
@majmaghaemshahr
#پیامبر #شهادت
بار دگر، ياد تو زد آتش به جانم
جا دارد از اندوه اين درد
گر جاى اشك، از ديدگانم، خون چكانم
اى سوره عشق
اى آيه مهر
اى چشمه نور
اى اختر تابنده، اى ياد معطّر
اى برترين و آخرين پيغام آور
اى پا نهاده بر بلنداهاى افلاك
اى همنشين بينوا بر بستر خاك
رفتى ولى ما را به دست غم سپردى
اى خوب ... اى پاك!
در روزهاى تيره و شبرنگ «بطح»
در ظلمت كور كوير جاهليت
مشعل به كف، درد آشنا، ره مىگشودى
در اوج خشم و كينه ديرين «يثرب»
در سينه ها بذر محبّت مى فشاندى
پاك و مبرا بودى از هر لغزش و عيب
سيماى تو آيينه ايزدنما بود
چشم خدا بين تو هم، چشم خدا بود
اى وارث خط شفقگون رسالت
دردا ... دريغا!
اى امى گويا ... از آن روزى كه رفتى
ما، همچنان در انتظارى تلخ، مانديم
بعد از تو اى محمود احمد، اى محمد (ص)
ديگر بلال «اللّه اكبر» بر نياورد
جبريل از سوى خدا ديگر نيامد
خوش روزگارى داشتيم اندر كنارت
امّا دريغ، آن روزها ديرى نپاييد
رفتى ... ولى از ياد ما هرگز نرفتى
بعد از تو اشك ديدهمان هرگز نخشكيد
بعد از تو خاطرهايمان هرگز نياسود
بعد از تو، اى يار ضعيفان، قصه ما
غم بود و حرمان بود و درد تازيانه
يا كنج زندان، يا اسارت، يا شهادت
آزارها و حملههاى وحشيانه
بعد از تو اولاد على آواره گشتند
بر خون سجود آورده و در خون نشستند
بعد از تو، ما مانديم و غوغا سقيفه
بعد از تو، ما مانديم، با زهراى مظلوم
آن چهره اى، كش بارها بوسيده بودى
آزرده و سيلى خور دست ستم شد
در كوفه محراب على گرديد گلگون
صحراى سرخ كربلا رنگين شد از خون
لبهاى قرآن خوان و حقگوى حسينت.
آماج ضربتهاى چوب خيزران گشت
يار وفادارت، «ابوذر»
چون عاشقان، در غربت تبعيد، جان داد
«عمار ياسر» كشته گرديد
فريادهاى «مالك اشتر» فرو خفت
بيدارهامان بر فراز دار رفتند
اى بنده خوب خداون
بعد از تو، ما مانديم و ميراث شهيدان
بعد از تو، ما بوديم و خيل سوگواران
رفتى تو، اى تنديس اخلاق و فضائل
اى عقل كامل
رفتى ولى ما را به دست غم سپردى
يادت گرامى باد، اى ياد معطّر
اى نامت احمد
نامت بلند و جاودان باد
جواد محدثی
@majmaghaemshahr
#پیامبر #شهادت
#نوحه
شورمحشر درعزای رحمةللعالمین شد
اوّل تنهایی مــولا امیـــرالمــؤمنین شد
شدخزان باغ مدینه میزندزهرابه سینه(2)
دست حیدرمخفیانه جسم پیغمبرکفن کرد
باسرشک دیدۀ خودشستشوی آن بدن کرد
شدخزان باغ مدینه میزندزهرابه سینه(2)
اشـک تنهایـی شده از دیـدۀ زهـرا روانه
تسلیت؛ سیلیِّ امّت، شاخۀ گل؛ تازیانه
شدخزان باغ مدینه میزندزهرابه سینه(2)
آنکـه بوده خصـم دین وخصـم آیات شریفه
کشتن خیرالنّساء را کرده امضا در سقیفه
شدخزان باغ مدینه میزندزهرابه سینه(2)
بـر در بیـت ولایـت حقّ پیغـمبــر ادا شـد
فاطمه نقش زمین شد، محسن ازمادرجدا شد
شدخزان باغ مدینه میزندزهرابه سینه(2)
پیکـر پاک محمّد تاسه شب روی زمین بود
آب غسلش اشک چشمان امیرالمؤمنین بود
شدخزان باغ مدینه میزندزهرا به سینه
استاد سازگار
@majmaghaemshahr
#پیامبر #شهادت
#نوحه
خاک عـزا بـر سـر ایام
بر همه عالم شده اعلام
رحلــت پیغمبـــر اسـلام
یا محمّد یا محمّد
شهر نبی محشر کبراست
یتیمـی حضـــرت زهـراست
اول تنهــــــایی مـــولاست
یا محمّد یا محمّد
عزای ختمالمرسلین است
علی دگر خانهنشین است
فاطمهاش نقش زمین است
یا محمّد یا محمّد
بـــر ضــد آیـــۀ شـریفــه
در اوج فتنـــۀ سقیفــــه
دشمن دین شده خلیفه
یا محمّد یا محمّد
اهــل سقیفــه گــــل ندارند
در بیـت زهــــرا هیــــزم آرند
خود را مسلمان میشمارند
یا محمّد یا محمّد
اهل مدینه پست پستند
با شیرحق مخالف استند
پهلوی زهـرا را شکستند
یا محمّد یا محمّد
خــون ولایت را مکیدند
کلام حـــق را نشنیدند
دین خدا را سر بریدند
یا محمّد یا محمّد
@majmaghaemshahr
#پند
خدا همیشه و هر جا خداست باور کن
به وقت شادی وغم پیش ماست باورکن
درست می شود این روزگار ، می گذرد
که گاه ، خیرِ خدا در بلاست باور کن
اگرچه شرط برعقل است احتیاط ولی
دلا دوایِ حقیقی دعاست باور کن
بشوی جان خودت رابه قطره قطرهٔ اشک
هنوز روضه و گریه شفاست باور کن
اگر چه وضعِ جهانی وخیم گشته ولی
قرارِ بعدی ما کربلاست باور کن
آقایی
@majmaghaemshahr
#قابل_تامل
فکر معقول ،بفرما گل بی خار کجاست؟»
(حافظ)
شما یک گل سرخ پیدا کن که کنارش خار نباشد امکان ندارد کسانی که در کار گل و گیاه هستند، می گویند اگر یک بوته مثلاً گل سرخ یا گل رز در کنار خود خار نداشته باشد، گل هم نخواهد داد. یعنی اگر از خار خبری نباشد از گل هم خبری نیست و در نتیجه، از گلاب هم خبری نخواهد بود و از رایحه های خوش و دل انگیز هم خبری نیست. به همین خاطر گل و خار همیشه با هم اند همانطور که شام و صبح نیش و نوش درد و درمان و... با هم و در کنار هم اند؛ همان که حافظ می :گفت
دلا منال ز شامی که صبح در پی اوست
که نیش ونوش به هم باشدونشیب وفراز
حالا، قصۀ آدمی و شیطان هم یک چنین قصه ای ست؛ یعنی همان قصه گل و خار یعنی اگر انسان رشد و کمالی دارد یا عطر و رایحه ای، به خاطر حضور شیطان است! البته به شرط این که با او مقابله کند و همراه نشود همراهی نکند هر چه مخالفت آدمی با شیطان بیشتر باشد، رشد تو هم بیشتر و فزون تر به همین خاطر خداوند از روز نخست، شیطان را کنار آدم قرار داد و این همان نکته ای ست که قرآن کریم به آن اشاره دارد
@majmaghaemshahr
#بصیرت
📝 مردم کوفه با امام حسین آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند.
🍃🌹🍃
🔹بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین رسید، مقابل او هم ایستادند.
🔸ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان میشویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود انشاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان هم کوتاهی خواهیم کرد.
🔹لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبتبهخیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنهای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان را نخواهد شنید.... #جهاد تبیین، بصیرت افزایی، امر به معروف ونهی از منکر واجب است.
@majmaghaemshahr
#استغاثه
خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم وزبان به حمدوثنایت بگشایم درحالی که خودازکرده خویش آگاهم .چگونه می توانم دوستارتوباشم درحالی که برعهد وپیمانی که باتو بسته ام وفادارنبوده ام.
چگونه می توانم طلب عفو وبخشش کنم درحالیکه هنوزشعله های عصیان دردرونم فروزان است.
بار الهی ها،چگونه می توانم روی به توبه آورم درحالی که اسیرهواهای نفسانی خویشم
خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظه آنچه باشم که تومی خواهی
@majmaghaemshahr
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
روزی که رفتم از مدینه محترم بودم..
عباس و اکبر داشتم بی درد و غم بودم
دور از نگاه این و آن پرده نشین بودم
من کعبه آل علی روی زمین بودم
دور و برم بودند بانو ها و دخترها
بار شتر بودند چادر ها و معجرها
قد فلک کوتاه بود از دوش من آری..
جای رقیه بود در آغوش من آری..
روزی که رفتم روزگارم حال بهتر داشت
زینب میان این مدینه شش برادر داشت
امروز برگشتم شکسته پیر آشفته
برگشته ام باروضه های داغ و ناگفته
من در میان هلهله گودال را دیدم
جنجال را دیدم تنی پامال را دیدم
هرناله ای که میزدم بی سودوحاصل بود
موی حسینم درمیان مشت قاتل بود
این زینبی که آمده آزارها دیده
سخت است اما کوچه و بازارها دیده
این زینبی که آمده قامت کمان بوده
بعدازحسین هم صحبت شمروسنان بوده
زخم دل بی تاب من خیلی نمک خورده
آه ای مدینه زینبت خیلی کتک خورده
بی احترامی هابه من درهرمسیری بود
بر قامت دخت علی رخت اسیری بود
بین نگاه صد حرامی رفته ام ای وای
بزم می اوباش شامی رفته ام ای وای
سید پوریا هاشمی
@majmaghaemshahr
#پیامبر #شهادت
تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود،زچشمِ اشکبار
دربیابان عدم،بیتوشه رفتن مشکل است
در زمین چهرۀ خود دانۀ اشکی بکار..
دیدۀ بیدار میباید رهِ خوابیده را
تانگردیدهست صبح،ازخوابِ غفلت سربرآر.
رشتۀ طول امل را باز کن از پای دل
از گریبان فلک، مانند عیسی سر برآر
شبنم از روشندلی، آیینۀ خورشید شد
ای کم ازشبنم! توهم آیینه راکن بیغبار!..
شمعِ پشت سر نمیآید به کارِ پیش رو
هرچه داری پیشترازمرگ، برخود کن نثار..
آنچه برخودمیپسندی،برکسان آن را پسند
آنچه ازخودچشم داری،آن زمردم چشم دار
زخمِ دندانِ ندامت،درکمین فرصت است
برزبان،حرفی که نتوان گفت آن رابرمیار
تانگیرد خوشۀ اشک ندامت دامنت
درقیامت، آنچه نتوانی دِرو کردن، مَکار.
تیرهروزان رادراین منزل به شمعی دست گیر
تاپس از مُردن تو را باشد چراغی بر مزار
چون سبکباران زصحرای قیامت بگذرد
هرکه ازدوش ضعیفان بیشتر برداشت بار
برحریرگل گذارد پای در صحرای حشر
هرسبکدستی که برداردز راه خلق، خار
هرکه کاراهل حاجت را به فردا نفکند
روزمحشر داخل جنت شود بیانتظار.
چشمۀ کوثر که آبش میدهدعمر اَبد
دارد از چشم گهربار تو نم در جویبار..
نفس کافرکیش رادر زندگی درگور کن
تا بمانی زندۀ جاوید در «دارالقرار»
«ربّنا اِنّا ظَلَمنا» وِرد خود کن سالها
تا چو آدم، توبهات گردد قبول کردگار
وِردخودکن«لا تَذَر»یک عمرچون نوح نبی
تا ز کفّار وجود خود برانگیزی دمار..
صبر کن مانند اسماعیل زیر تیغ تیز
تا فدا آرد برایت جبرئیل از کردگار
دامن ازدست زلیخای هوس،بیرون بکش
تاشوی چون ماه کنعان درعزیزی نامدار..
از صراطالمستقیم شرع، پا بیرون منه
تا توانی کرد فردا از صراط آسان گذار
دست زن بر دامن شرع رسول هاشمی
زان که بی آن بادبان،کشتی نیاری برکنار
باعث ایجادعالم، احمدمرسل که هست
آفرینش را به ذات بیمثالش افتخار..
محو گردیدند از نور تو یک سر انبیا
ریزدانجم،چون شودخورشید تابان آشکار..
رحمت عام تو جُرم خاکیان را شد شفیع
موج دریا سیل را از چهره میشوید غبار
در رهِ دین باختی، دندانِ گوهربار را
رخنۀ این حصن را کردی به گوهر، استوار
ازجهان قانع به نانِ خشک گشتی، وز کرم
نعمتِ روی زمین بر اُمّتان کردی نثار
ماه را کردی به انگشتِ هلالآسا دو نیم
مُلکِ بالا را مُسخّر ساختی زین ذوالفقار
کردی اندر گامِ اول، سایۀ خود را وداع
چون سبکباران برون رفتی ازاین نیلیحصار.
چون سلیمان است کَزخاتم جداافتاده است
کعبه تا دادهست از کف دامنت بیاختیار
چون بهارازخُلقِ خوش، کردی معطرخاک را
«رحمةٌ للعالمین» خواندت از آن، پروردگار
یاشفیع المذنبین!«صائب» فدای نامِ توست
ازسرِ لطف وکرم، تقصیرِ او را درگذار
صائب تبریزی
@majmaghaemshahr