eitaa logo
بشری (رسانه مجمع)
851 دنبال‌کننده
394 عکس
308 ویدیو
213 فایل
🔹" بُشْرىٰ " به‌‌عنوان‌‌رسانه‌‌ی‌خبری‌ " مجمع‌الذاکرین‌قائمشهر‌" به جهت ارتقای سطح کیفی مداحان شهرستان و حومه و حاوی مطالب ارزنده شامل پند، مدایح و مراثی اهل بیت، جملات ناب، بصیرت افزایی می باشد. 🔸ادمین 👈🏻 @Morteza1341
مشاهده در ایتا
دانلود
چیه ذکر هر گدا نام حسن چیه آرامش ما نام حسن ولی من نمیدونم چه سِرّیه تنهایی عجینه با نام حسن اونی که صبورتر و نجیب تره ماجرای زندگیش عجیب تره توی اولاد علی و فاطمه هر کی نامش حسنه غریب تره یه حسن توی کوچه شهید شده شاهد یه ضربه شدید شده من نمیدونم چرا ولی میگن توی بچگی موهاش سفید شده چی گذشت به آقا قصش درازه هر کسی بجاش باشه جون میبازه خیلی سخته ببینی بابات داره با چوب گهواره تابوت می سازه یه حسن غریب شهر سامراس همونی که نوه امام رضاس توی خونه ی خودش زندونی بود اونی که قبله ی خونه خداس توی ایام جوونی کشتنش خیلی با نامهربونی کشتنش آقامون دل نگرون مهدی بود آخرم با نگرونی کشتنش قربون اون بدن نیمه جونش فدای صاحبْ عزای گریونش پسرش آتیش گرفت وقتی که دید میخوره کاسه آب به دندونش تنشو توو خون میدید چیکار میکرد اگه خیزرون میدید چیکار میکرد اگه باباشو یه روز تو قتلگاه پشت به آسمون میدید چیکار میکرد علی ذوالقدر @majmaghaemshahr
هلا سعادت ما این است: میان معرکه جان دادن بزرگْ‌ عادت ما این است: میان معرکه جان دادن پناه دشمن ما شیطان، پناه ما کف این میدان ببین! رشادت ما این است: میان معرکه جان دادن اگر دَمِ حساب باشد، بنا به انتخاب باشد اَبَر ما این است: میان معرکه جان دادن طلوع خون سر یحیاست، شروع قصه‌ی ما اینجاست بدان ولادت ما این است، میان معرکه جان دادن اذان به وقت جنون زیباست، وضو به خاک و به خون زیباست بگو عبادت ما این است: میان معرکه جان دادن فائزه زرافشان @majmaghaemshahr
برای هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز! در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز حیف از تو نبود، مثل ما می‌مردی؟ نام تو فقط «» کم داشت عزیز چه‌پیوندی، چه‌‌وصل بی‌وداعی عجب اوجی، کمالَ الإنقطاعی نگردی نیست؛ گشتیم و نجستیم فراتر از ارتفاعی @majmaghaemshahr
سلام ای ماه پنهان از نظرها سلام ای با خبر از بی خبرها سلام ای قبله‌ی چشم انتظاران قرار خاطر ما بی قراران سلام ای غائب حاضرتر از ما بفرما امر کن جانا، سر از ما کجا آید کسی انسان‌تر از تو کجا دریاتر و باران‌تر از تو تویی خورشید و ما محتاج نوریم تو نزدیکی به ما، ما از تو دوریم دلی داریم سرشار از ولایت دلی داریم مشتاق سراپا شوق و پا تا سر حضوریم یکایک در بزنگاه ظهوریم اگر در سینه‌ی خود آه داریم غمی از داغ نصرالله داریم غمی از جنس داغ حاج قاسم که ما را سمت لبنان کرده عازم یکایک نعره‌ی آتشفشانیم به فکر انتقام کودکانیم فغان از ناله‌ی هر روز غم لبنان، غم جانسوز غزه اگر هر صبح‌ و‌ شب الغوث خواندیم مقاوم مثل سرو و کوه ماندیم دعا کن مرد میدان تو باشیم دعا کن از شهیدان تو باشیم همه سربازهایت رو سفیدند شهیدند و شهیدند و شهیدند صدای غربتت در چاه پیچید صدای أین نصرالله پیچید صدای آیه‌ی قرآن می‌آید صدا از جانب لبنان می‌آید در آتش سوخت باغ تین و زیتون چه خون‌هایی چکید از تیغ صهیون غربت امروز دنیاست فلسطین آتش جانسوز دنیاست چه فرقی می‌کند در این قضیّه اگر سنوار باشد یا هنیّه شهیدی بین خون غلطید اما شهید دیگری برخاست از جا شهادت هرچه اینجا حجله آراست پس از اکبر، علی اصغر به پا خاست سراپا اهل سوز و اهل دردیم کمک کن تا از این ره بر نگردیم در این غم خسته اما سرفرازیم بفرما خیبری دیگر بسازیم بفرما یاعلی بر لب بیاییم برای کشتن مرحب بیاییم بفرما تا به پا داریم زین پس نماز جمعه در بیت المقدس به زودی در صفوف سخت و محکم نماز نصر می‌خوانیم با هم یهود آورد اگر سنگرشکن را ببیند قدرت خیبرشکن را به جوش آمد اگر خون در رگ ما نمی‌ماند اثر از خاک حیفا ندوزد چشم بر ایران، تلاویو که یکسر می‌شود ویران تلاویو اگر ایران سرود فتح خوانَد از اسرائیل اثر دیگر نمانَد پشیزی نیست پیش قدرت ما بمیرد در خودش از هیبت ما چه باک از شب که ما مصباح داریم برای فتح، ما فتاح داریم جهان لبریز از ایمان شیعه است کلید نصر در دستان شیعه است نگاه ما به سمت آفتاب است جهان آماده‌ی یک انقلاب است خوشا در جبهه عاشق بودن ما خوشا در وعده صادق بودن ما خوشا بت‌های صهیون را شکستن خوشا در مسجد الاقصی نشستن خوشا همراه نصرالله رفتن خوشا با حاج قاسم راه رفتن یمن با پرچم سرخ شهیدان به پا خیزد، از این سو نیز ایران خوشا وقتی که می‌آیی تو از راه به سوی کعبه خواهی رفت ناگاه ز بدر و خیبر و خندق بخوانی خودت تفسیر جاءالحق بخوانی کربلایی محسن ناصحی @majmaghaemshahr
زینبم نائبة الزهرایم مادرم گفته که بی همتایم بشنوید ارض و سما! آوایم این حسینی که بُوَد، آقایم ... ... تا که دیده به روی من وا کرد مهر خود را به دل من جا کرد کوثر حضرت کوثر هستم زین اَب هستم و زیور هستم زیور فاتح خیبر هستم خطبه ام گفت: که حیدر هستم همه دیدند هنر دارم من مثل عباس، جگر دارم من ذوالفقار سخنم برّان است یکی از لشکر من طوفان است دشمن از «مردی» من حیران است بی سبب نیست که سرگردان است... ... دیده هر بار، حریف همه ام پروش یافته ی فاطمه ام ای برادر! به دلم غم دارم دل سوزان و قدی خم دارم دم آخر شده ماتم دارم خاطراتی ز محرّم دارم لرزش دستم اگر جلوه نماست همه اش زیر سر عاشوراست همه جا پای به پایت بودم دائماً زیر لوایت بودم مثل یک کوه برایت بودم شاهد کرب و بلایت بودم من که بازیچه ی تقدیر شدم از غم تو به خدا پیر شدم روضه ی باز شنیدن سخت است بار بر دوش کشیدن سخت است تلخی آه چشیدن سخت است سوی گودال دویدن سخت است دیدم آن جا که چه غوغا کرده بی حیا، کار خودش را کرده حنجری سوخته شد بعد از آن ... جگری سوخته شد بعد از آن ... مادری سوخته شد بعد از آن ... معجری سوخته شد بعد از آن ... زیر و رو شد بدنت با نیزه تا که شد در تن تو تا نیزه وای از آن سفر شام، حسین! وای از آن ملأ عام، حسین ! وای از طعنه و دشنام، حسین ! وای از سنگ لب بام، حسین ! آن دیاری که پر از بیداد است شام نه، کشور کُفر آباد است ذرّه ای رحم در آن ناس نبود بینشان عاطفه بشناس نبود حرفی از غیرت و احساس نبود کاش آن جا سر عبّاس نبود ... ... تا نبیند سر بی معجر را پای پر آبله ی خواهر  را محمد فردوسی @majmaghaemshahr
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید آه در سایه بیایید تنش را نبرید پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید از روی سینه‌یِ او پیرهنش را نبرید بگذارید که راحت بدهد جان زینب هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد یا کمی کم بشود گریه‌یِ خواهر که نشد یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد یا نخواند نَفَسی روضه‌یِ حنجر که نشد چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند با سرِ نیزه‌یِ سرخی پسرش را بُردند زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند میدَودَ در وسطِ خیمه‌ی سوزان زینب یک طرف داشت سنان باز سنان را میزد یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد همه‌ی قافله را  دخترکان را میزد جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب چه کند ، مادری از طفل نشان میخواهد کودکِ بی رَمَقی تکه‌یِ نان میخواهد دختری آمده از عمه توان میخواهد  راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد میرود تا برسد گوشه‌ی ویران زینب... حسن لطفی @majmaghaemshahr
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود پاره‌گریبان ، بی سر و سامان ‌شدن بود اول قرار ما دو تا قربان شدن بود رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود یکسال و نیم آتش‌گرفتن سهم من بود تقدیر پروانه از اول سوختن بود یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم با هر نخ پیراهن تو گریه کردم خیلی برای کشتن تو گریه کردم با خنده‌های دشمن تو گریه کردم هرشب بدون تو هزاران شب گذشته دیگر بیا آب از سر زینب گذشته آخر مرا با غصّه‌ی ایّام بردند با خاطرات سیلی و دشنام بردند بین همان شهری که بزم عام بردند این آخر عمری مرا در شام بردند پروانه ها خاکسترم را جمع کردند از زیر سایه بسترم را جمع کردند گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن این آخر عمری مرا رو به وطن کن من را میان کهنه پیراهن کفن کن با قاسم و عباسم و اکبر بیائید من را بسوی کربلا تشییع نمائید حالا دگر بال و پری دارم، ندارم در آتشت خاکستری دارم، ندارم من سایه‌ی بالاسری دارم، ندارم چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم آنقدر بین کوچه‌ها بال و پرم سوخت آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت باور نخواهی کرد با اغیار رفتم با چادر پاره سر بازار رفتم خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم با آستینم با چه وضعی رو گرفتم یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت هم خویش را پهلوی تو انداختم من هم چادرم را روی تو انداختم من محمد جواد پرچمی @majmaghaemshahr
ایزد زُلال دیده ی تر آفریده است بُنیان گذار اشک سحر آفریده است یک قبله ای برای بشر آفریده است این کعبه را شبیه پدر آفریده است تو انعکاس چشمه ی نورِ پیمبری آئینه ی تمام قدِ شیر خیبری شب پُشت کوه روشنِ مشرق نزول کرد خورشید از آسمان طلبش را وصول کرد نور خدا به قالب یک زن حلول کرد دنیا دوباره بار امانت قبول کرد... ...تا که تو روی فرش زمین پا گذاشتی پا روی دیدگان تر ما گذاشتی ما با گدایی در تو خو گرفته ایم از چشمه های کوثر تو جو گرفته ایم از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم با ذکر نامِ تو دمِ "یا هو" گرفته ایم آیات مستجاب دعا نام زینب است ذکر علی علیِ خدا نام زینب است ما را گدای سیّده زینب نوشته اند ما را برای سیّده زینب نوشته اند تحت لوای سیّده زینب نوشته اند اصلاً فدای سیّده زنیب نوشته اند پروانه های اهل جنون پرپر تواند ایل و تبار من همگی نوکر تواند با تو دمِ حسین لب ما درست شد ذکر همیشه پُر طرب ما درست شد باران اشک نیمه شب ما درست شد با نوکریمان لقب ما درست شد بانو برای ما نم چشم تری بس است بانو برای ما لقب نوکری بس است ای مُحکمات سوره ی مادر..،مدد بده ای سومین تلألو کوثر..،مدد بده ای دلخوشی فاتح خیبر..،مدد بده ای ذوالفقار حضرت حیدر..،مدد بده بانو!مدد بده که خریدار غم شوم در این مسیر عشق شهید حرم شوم ما را جنون سوریه عاقل نموده است محکومِ حُکمِ محکمه یِ دل نموده است از این جهان شبزده غافل نموده است پُشت درِ حریم تو سائل نموده است ما را غلام حلقه به گوشِ خودت بخوان ما را مدافعان حریم خودت بدان دریای علم،سمت وجودت گُسیل شد یک قطره از علوم تو صد سلسبیل شد جهل از وقار علمِ تو بانو،ذلیل شد شاگرد ابتدائیتان،جبرئیل شد سرمشق خضر و حضرت عیسی تو بوده ای آموزگار عالم بالا تو بوده ای دنیا سیاه می شود از دودِ آه تو صد مرده زنده می شود از یک نگاه تو راه خدایِ عَزَّوَجَل است راه تو پشت و پناه هردو جهان شد پناه تو عالم فدای آنکه پناه تو می شود شب ها چراغ روشن راه تو می شود گل های سرخ باغچه ی عشق چیدنی است تصویر باغ سبز بهاری کشیدنی است این حالت جنون ملائک چه دیدنی است ذکر حسین جان تو از بس شنیدنی است هفت آسمان به خاطر ذکرت سکوت کرد عشق برادر تو به دل ها هُبوط کرد کم کم شروع تلخ ترین اتفاق شد کم کم گذشت و نوبت روز فراق شد در کربلا تنور جدایی که داغ شد با سینه های ما غمتان هم اتاق شد آنجا که نیزه بر بدن آسمان نشست آنجا که خصم روی تن کهکشان نشست وای از دمی که شاه ز پیکار خسته شد راه نفس نفس زدنش نیز بسته شد سرنیزه ها به روی تن او شکسته شد شیرازه ی کتاب امامت گسسته شد او را به ضرب نیزه ای از حال بُرده اند او را کِشان کِشان تهِ گودال برده اند برگشت سمت خیمه اطفال..،ذوالجناح جانی نمانده در بدن ناتوان شاه آه از نگاه مادر پهلو شکسته..،آه دارد صدای چکمه می آید ز قتلگاه لعنت به شمر..،سنگ و عصا در تَحَیُّرَند با خنجری که کُند شده سر نمی بُردند آتش به جان لانه ی پروانه ها زدند با تازیانه دخترکی را صدا زدند با سیلی و لگد همه را بی هوا زدند پیش نگاه شاه سر از تن جدا زدند وقتی طنابِ حرمله سهم رباب شد بالای نیزه ها سرعباس آب شد دارد کبودی پرتان سنگ می خورد در کوچه ها به معجرتان سنگ می خورد از پُشت بام ها سرتان سنگ می خورد راس علی اصغرتان سنگ می خورد ای کاشکی بگویم عدو حرف بد نزد در ازحادم کوچه تو را با لگد نزد هرگز دلی شبیه دل تو کباب نیست ولله در عرب،زدن زن ثواب نیست آهی شبیه آه مُدام رباب نیست جای مخدّرات که بزم شراب نیست ناموس شاه بود و نگاه حرامیان دندان شاه بود و لگدهای خیزران یک سال و نیم،درهمه جا گریه کرده است هرشب به یاد خاطره ها گریه کرده است با یاد زجر کرببلا گریه کرده است با داغ سیدالشهدا گریه کرده است وقتش رسیده..،پیرهنش را بیاورید آن یادگارِ بی کفنش را بیاورید بردیا محمدی @majmaghaemshahr
من کی ام انگشتر زیبای عصمت را نگینم آفتابی بر فراز دوش ختم المرسلینم گوهر نابی به دست رحمةٌ للعالمینم ریسمان محکمی در پنجه ی حبل المتینم بازوی مشکل گشای فاطمه در آستینم آسمان عصمتی در حلقه ی چشم زمینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم از ولادت جای در آغوش پیغمبر گرفتم تاگشودم دیدهٔ خود را دل از حیدر گرفتم نقش گل پیوسته ازگل بوسهٔ مادر گرفتم روح ثارالله را با یک نگه در بر گرفتم آنچه را می خواستم از دامن کوثر گرفتم مصطفی میخواندبرگوش آیهٔ فتح المبینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم ماه وخورشیدولایت را به دامن کوکبم من با اسارت مظهر آزادگی در مکتبم من زیور دامان عصمت زینت امّ و ابم من آفتاب دامن زهرا در آغوش شبم من مثل مادر تا سحر در ذکر یارب یاربم من روح می گیرد دعا از نغمه های دلنشینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم در سنین کودکی داغ رسول الله دیدم بعد چندی ناله ی مادر زپشت در شنیدم او به دنبال علی من نیز دنبالش دویدم ناله از دل، پنجه بر رخ، در غم بابا کشیدم جامهٔ جان در عزای مجتبی از هم دریدم داغ روی داغ بنشستی به قلب نازنینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم صبر کردم تا شبی تاریک و آرام از مدینه بار بستم از برای کربلا با سوز سینه آفتاب و ماه من با اختران بی قرینه امّ کلثوم و رباب و فاطمه، نجمه، سکینه بدرقه امّ البنین کردند و لیلای حزینه اشکشان می بودجاری دریسار و یمین ام من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم نیم روزی داغ روی داغ دیدم صبر کردم بین دشمن ازحسینم دل بریدم صبر کردم ازهزاران زخم اوگل بوسه چیدم صبر کردم جسم پاره پاره را در برکشیدم صبر کردم کوه غم بردم،هلال آسا خمیدم، صبر کردم صبر هم بی تاب شد از صبر ایّوب آفرینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم از امیرالمؤمنین در کوفه استمداد کردم لب گشودم مثل زهرا و خدا را یاد کردم کوفه را از خطبه ی گرمم حسین آباد کردم خود اسیری رفتم و اسلام را آزاد کردم در هزاران موج غم قلب علی را شاد کردم احمد و زهرا و حیدر هر سه گفتند آفرینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم خواب دشمن رابمرگ و ذلّتش تعبیر کردم با زبان حیدری کار دو صد شمشیر کردم دختر شیرم که در آن بیشه کار شیر کردم رأس ثارالله را وادار بر تکبیر کردم او فراز نیزه قرآن خواند و من تفسیر کردم گاه با نطق و بیانم گاه با خون جبینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم بر تن بیدادگرها شعله می زد آه سردم کربلا و شام و کوفه گشت میدان نبردم غیر زیبایی ندیدم با همه اندوه و دردم روح پیروزی گرفت ازهر دمم اسلام هر دم گرچه پای طشت زرازغم گریبان پاره کردم سوخت تاروپودخصم ازخطبه های آتشینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم بودجاری بر حسین از دیده ی گریان گلابم ریخت خاکستر عدو بر فرق در شام خرابم داغ هجده دسته گل میکردهمچون شمع آبم دختر قرآنم و بردند در بزم شرابم صوت قرآن،چوب دشمن،کردیک لحظه کبابم بود در آن دم نگه بر اشگ زین العابدینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم گرچه جسمم شدچهل منزل کبوداز تازیانه ماند بر اندام مجروحم زکعب نی نشانه داغ روی داغ دیدم خون زچشمم شدروانه دفن کردم در دل ویرانه جسم نازدانه قاتلم داغ حسینم شد، نه بیداد زمانه قسمتم این شدکه رأسش رابه نوک نی ببینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم از مدینه تا به شهر شام رو کردم دوباره کوچه ها و بام های شهر را کردم نظاره در دل تنگم نفس از آتش غم شد شراره چون تن پاک حسینم گشت جسمم پاره پاره اشگ ریزای چشم«میثم»درعزای من هماره دستگیرت در حیات و مرگ، قبر و واپسینم من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم استاد سازگار @majmaghaemshahr
با گریه،با آه دمادم می نویسند در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند اندوه را با جوهر غم می نویسند این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن از دردمندان توام درمان عطا کن بویِ دل‌انگیزِ بهارِ مَردُم ما نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما بودی همیشه در کنار مَردُم ما خیلی گره خورده است کار مَردُم ما گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج امّا تو را داریم یا باب الحوائج خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده پای بساطت سال را تحویل کرده بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم شیرین تر از نام شما اسمی نداریم با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم بیماری ما زندگی منهای روضه است راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است چشم مرا تر کن زمان ربّناها لطفاً نگاهم کن میان این گداها پیچیده در هفت آسمان ها این صداها: یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار دریای رحمت!ما به موج‌ات خو گرفتیم از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد موسایِ طور غم عصایت را شکستند با زجر تو قلب رضایت را شکستند نامردها دست دعایت را شکستند زیر لگدها ساق پایت را شکستند چیزی برای تو به جز ماتم نمانده نای مناجاتی برایت هم نمانده شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد روی لبش دشنام قوم و خویش دارد با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی داغ حسن را کنج زندان می چشیدی در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا با جوهر خون نامه ات توقیع گردید اندوه تو در روضه ها توزیع گردید آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید بر تختِ‌پاره پیکرت تشییع گردید با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟! از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟! آن‌گونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟! ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟! پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست بردیا محمدی @majmaghaemshahr
«نوكری» كـردنِ اين قـوم مـرا بـالا بُـرد با گـدايـيِّ «حسين» مَنصٓب شاهـی دارم به حسين بن علي پشت وپناهم گرم است إی خـدا شكـر ، عجب پشت و پناهی دارم سلام و درود به همه همراهان کانال مفتخریم در خدمت شما هستیم و ممنون از اینکه ما رو قابل دونستید . آماده دریافت نظرات سازنده شما هستیم . اگه صلاح میدونید و مطالب کانال را مفید میدانید ما رو به دوستان معرفی کنید @majmaghaemshahr هشتک های قابل استفاده: 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔸 🔸 🔸 متفرقه : . 🔸 سبک 🔸 رسانه 🔸 مناسبت
ببین پایان راهِ بی نهایت پر از مردانِ مَردِ باسعادت! عجب سالی! پر از خون و حماسه! در در 🔴 جلسه این هفته مجمع الذاکربن قائمشهر ،همزمان با مراسم تشییع پیکر پاک شهیدان و ، در روز ۵ اسفند با شعار «» (ما بر عهد خود هستیم) از ساعت ۱۹:۳۰ الی۲۱ در مسجد مسلم بن عقیل(ع)خیابان کنسرو برگزار می‌شود. @majmaghaemshahr