eitaa logo
بشری (رسانه مجمع)
855 دنبال‌کننده
395 عکس
308 ویدیو
213 فایل
🔹" بُشْرىٰ " به‌‌عنوان‌‌رسانه‌‌ی‌خبری‌ " مجمع‌الذاکرین‌قائمشهر‌" به جهت ارتقای سطح کیفی مداحان شهرستان و حومه و حاوی مطالب ارزنده شامل پند، مدایح و مراثی اهل بیت، جملات ناب، بصیرت افزایی می باشد. 🔸ادمین 👈🏻 @Morteza1341
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن زمان که روح به قالب دمیده اند ما را غلام حضرت عشق آفریده اند روز ازل به دست پر از مهر فاطمه گویا برای لشگر حیدر خریده اند مردان راست قامت این سرزمین فقط در ابتدای درب حرم ها خمیده اند کی آرزوی روضه رضوان نموده اند آنان که در جوار حرم آرمیده اند؟ ما را ز درد و داغ نترسان که از قدیم مردان این قبیله همه داغ دیده اند چون آهن اند که آبدیده محکم اند گرچه میان روضه گریبان دریده اند چون کوه استوار و چو پروانه عاشقند شمع اند و پای محفل زهرا ‍چکیده اند داغی دوباره بر دل زینب نمی شود ما را مدافعان حرم آفریده اند یاسر مسافر @majmaghaemshahr
هدایت شده از بشری (رسانه مجمع)
«نوكری» كـردنِ اين قـوم مـرا بـالا بُـرد با گـدايـيِّ «حسين» مَنصٓب شاهـی دارم به حسين بن علي پشت وپناهم گرم است إی خـدا شكـر ، عجب پشت و پناهی دارم سلام و درود به همه همراهان کانال مفتخریم در خدمت شما هستیم و ممنون از اینکه ما رو قابل دونستید . آماده دریافت نظرات سازنده شما هستیم . اگه صلاح میدونید و مطالب کانال را مفید میدانید ما رو به دوستان معرفی کنید @majmaghaemshahr هشتک های قابل استفاده: 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔸 🔸 🔸 متفرقه : 🔸 سبک 🔸 رسانه 🔸 مناسبت
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوب تر و تشت زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گرخانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت حاج علی انسانی @majmaghaemshahr شعر را دست بر روی سینه می نویسم به احترام شما جعفری مذهبم که دنیا هم می شناسد مرا به نام شما پای درس تودرس پس دادند عالمانی شبیه جابر ها با نگاه تو میشود جاری شعر در سینه های شاعر ها نور  صدقِ کلام تو تابید این دلم صادقانه عاشق شد شیعه ی واقعی شده هرکس شیعه با نور"قال صادق"شد نیست بی شک اصول دینم جز جزء جزء اصول زندگیت من مرید مرام تو هستم بنده ی راه و رسم بندگیت ای گره های بسته ی عالم مانده بسته به یک دعای شما شده سجاده محترم وقتی پهن گشته به زیر پای شما چقَدَر شبهه،بدعت و تزویر که زدودی ز پیکر اسلام داده ای جان تو با احادیثت به نفس های آخر اسلام تو به من یاد داده ای آقا گریه کردن برای ثارالله چقدر روضه ی شماسخت است بانی روضه های ثارالله بی حیایی رسید و ناقافل جانمازت کشید و افتادی دست هایت سپر شد و گفتی: ای عمو جان چگونه جان دادی؟ به سفیدی موی تو نگُذاشت احترام آنکه بست دست تورا خواست تا حرمتت شکسته شود پا برهنه تو را کشاند آقا رد شدی تا که از در خانه بغض تو در میان جمع شکست یادت آمد که پیش چشم همه مادرت روی خاک کوچه نشست بین کوچه صدای بازویی که شکست از غلاف می آمد مادری بود و لشکری کافر گوییا به مصاف می آمد پشت مرکب ز بسکه افتادی پهلویت بین راه خورده به سنگ صورت تو کشیده شد به زمین خورده انگار روی ماهت چنگ باز شکر خدا کسی دیگر از تنت پیروهن نبرد آقا روی لب های تشنه وخشکت چکمه ای بی هوا نخورد آقا سیدی غِیبَتُک...بخوان تادل بیشتر بیقرار تر باشد شب و روز از غم امام زمان این دلم خون و دیده تر باشد محمد داوری @majmaghaemshahr
ای ولــیّ‌الله داور، السـلام ای سلامت از پیامبر، السلام حجّت خلاق اکبـر، السلام زاده ی زهـرای اطهر، السلام السلام ای باقـر آل‌رسـول چارمین فرزند زهرای بتول @majmaghaemshahr ای نبی بـر تـو فرستـاده سلام وی بـه زین‌العابدین، مـاه تمـام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر،مستدام تیغ نطقت می‌شکافـد، علم را روح می‌بخشد مرامت، حلم را @majmaghaemshahr ای ســـلام ذات حــــیّ داورت بـرتو و نطـق فضیلـت‌ پــرورت علم آرد سجده بـر خـاک درت حلم گردیده است بر دور سرت نسل نوری هم ز باب و هم ز مام خـود امــام و مـادرت بنـت الامام @majmaghaemshahr کیستـی ای آیت سرّ و علن؟ توهم ازنسل حسینی،هم حسن تو امـامت را روانـی در بــدن ای ولایت را چـراغ انجمـــن علم تــو، علـم خداونـد جلیل وحی باشد بر لبت بی‌جبرییل @majmaghaemshahr از درخـت علــم، بَـر داریم ما وز تــو صـد دریا گهر داریم ما بـس حـدیث معتبــر داریم ما ازشما کی دست برداریم ما؟ یابن زهرا سـر بـرآور باز هم «جابر جُعفی» بپرور باز هم @majmaghaemshahr یابن زهرا گر چه با بغض تمام، حرمتت گردید پامـال«هشام»، بـر تنـت آزار آمـد صبح و شام، تـو امامـی، تـو امامی، تو امام نـور از هـر سو که خیزد، دیدنی است چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟ @majmaghaemshahr تــو خــزانِ بــاغ زهــرا دیده‌ای تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای گـــردن مجــروح بـابـا دیده‌ای بر فــراز نیــزه سرهــا دیده‌ای کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ @majmaghaemshahr تو چهـل‌ منـزل اسارت دیده‌ای از ستمکاران جسـارت دیده‌ای خود عزیـزی و حقـارت دیده‌ای تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای چارساله، کـوه ماتم برده‌ای مثل عمـه، تازیانـه خورده‌ای @majmaghaemshahr شام بـود و مجـلس شــوم یزید چشم توچوب ولب خشکیده دید گـه سکینه ناله از دل می‌کشید گــاه زینـب جامــه بـر پیکـر درید چشم بـر رگهـای خونین دوختی سـوختی و سـوختی و سوختی @majmaghaemshahr ای دل شیعــه چـراغ تــربتت دیده‌هــا دریــای اشـک غـربتت سالهـا بـر دوش کوه محنتت روز وشب پامال می‌شدحرمتت ظلم دیدی در عیـان و در خفا تا شدی مسمـوم از زهر جفا @majmaghaemshahr ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی،هم به پیری،هم شباب قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب قبــــر بـــی‌ زوّار تــــو، در  آفتـــــاب وسعت صحن تو مُلک عالم است لالۀ قبـر تـو اشک «میثم» است @majmaghaemshahr
من باقر العلم رسول الله هستم من پنجمین حجت ولی الله هستم با سن کم من کربلایی گشته بودم من وارث سجاده و ذکر و سجودم من دیده‌ام سقای دشت کربلا را من دیده‌ام دست ز تن گشته جدا را من دیده‌ام شور قیامت گشته برپا من دیده‌ام مشک تهی از آب سقا دیدم میان خیمه گهواره تکان خورد دیدم ز بی آبی گل و گلزار پژمرد دیدم تن غرق به خون اکبرم را دیدم گلوی شیرخواره اصغرم را من شاهد زخم لب و گودال بودم من در کنار عمه‌ام بد حال بودم من شاهد پای پلیدی روی سینه دیدم کنار ذوالجناح اشک سکینه من دیده‌ام شام غریبان یتیمان من دیده‌ام تاریکی و جمع پریشان پای برهنه سوی صحرا میدویدم من غارت خلخال را از عمه دیدم با طعنه و زخم و زبان دیدیم آزار دیدم به عمه شد جسارت بین بازار سرهای پر خون را به روی نیزه دیدم با سن کم در کنج ویرانه خمیدم بین طبق سر آمد و بر عمه سر زد داغ رقیه بر دل زارم شرر زد بر موج دریا بلا من مثل سدم من اربعین زائر شدم بر قبر جدم دیدم سکینه بر عمو و مشک سر زد دیگر کنار قبر عمه شکوه میکرد شرمنده عمه بود و من هم بودم آنجا شور عزا بهر رقیه گشت برپا گر باغبان سرخ لاله عمه‌ام بود صاحب عزای این سه ساله عمه‌ام بود با دست لرزان و تن از کین کبودش تنها به فکر لاله‌های مانده بودش میگفت اینها خسته و رنجور راهند این اختران آسمان مدیون ماهند راس‌ت به روی نیزه چون ماه شبم بود در مجلس نامحرمان جان بر لبم بود مرتضی محمودپور @majmaghaemshahr
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می دویدم دنبال زن ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته دسته در گودال رفتند شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشمهایم کوچه های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می بندد یکی با خیزرانش لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می دویدم دنبال زن ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته دسته در گودال رفتند شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشمهایم کوچه های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می بندد یکی با خیزرانش لبهای یک قاری قرآن گریه کردم قاسم نعمتی @majmaghaemshahr
هدایت شده از بشری (رسانه مجمع)
«نوكری» كـردنِ اين قـوم مـرا بـالا بُـرد با گـدايـيِّ «حسين» مَنصٓب شاهـی دارم به حسين بن علي پشت وپناهم گرم است إی خـدا شكـر ، عجب پشت و پناهی دارم سلام و درود به همه همراهان کانال مفتخریم در خدمت شما هستیم و ممنون از اینکه ما رو قابل دونستید . آماده دریافت نظرات سازنده شما هستیم . اگه صلاح میدونید و مطالب کانال را مفید میدانید ما رو به دوستان معرفی کنید @majmaghaemshahr هشتک های قابل استفاده: 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔸 🔸 🔸 متفرقه : 🔸 سبک 🔸 رسانه 🔸 مناسبت
هدایت شده از بشری (رسانه مجمع)
🚩زندگی به سبک یک 👇 📍رفته بود خوزستان؛ جلسه تا ساعت یک نیمه شب طول کشیده بود. گفته بودند؛ منزل، هتل... خوابیده بود. همانجا در فرمانداری، با عمامه زیر سر و روانداز عبا... 📍غذای زندانش نان وآب بود.به شوخی . تمسخر می گفتند: خوش مزه است! 👈 گفت: اگه بیرون هم از اینا خورده باشی بله، خوش مزه است. بعد ها شد رئیس دیوان عالی کشور، اغلب روزها غذایش نان وماست بود... 📍به قاضی دادگاه نامه زده بود که: شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی... قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات… 📍از مادر شهید بهشتی در یک مصاحبه شنیدم که می گفت:من در طول مدت بارداری فرزندم سید محمد ۹ بار قرآن رو ختم کردم.ایشون می گفت: موقع شیر دادن به فرزندم نیز قرآن می خواندم و تا قرآن خوندنم قطع می شد، پسرم دیگه شیر نمی خورد... 📍ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ حمایتها باید از ارزشها باشد، اول ارزشها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزشها... 📍 مگر می شود یک جامعه را تا آخر با دروغ پیش بُرد!... بدانید همین جوانان فردا علیه شمادروغگویان قیام خواهند کرد! دروغ تاکتیک انحراف است!... 📍در این انقلاب آن قدر ڪار هست ڪھ مےتوان انجام داد بی آنکه هیچ پست، سمت، حڪم و ابلاغے در ڪار باشد... 📍آفت انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب را دکان کنند؛ دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت و دکان ریاست... 📍تا زمانی که من و شما زنده هستیم، هرگز روزی را شاهد نخواهیم بود که رژیمی غیر از در این سرزمین باشد؛ تحقیقاً قبل از آن به سعادت رسیده‌ایم... 📍این دروغ را قبول نکنید: اگر در جامعه ای کسانی فقرا را به صبر دعوت کردند که میدان را برای یغماگران باز بگذارند و بگویند صبور باش خدا در آخرت به تو عوض میدهد این سخن، سخن اسلام نیست! ☀️نامه عجیب شهید بهشتی به امام خمینی:👈 جریان لیبرال و غرب‌زده در حکومت اکثریت هستن و حزب اللهی ها اقلیت/آدم‌های ترسویی که با یک پِخ کردن دشمن منافع کشور رو به باد میده نباید بذاریم در راس کار/ جریان لیبرال در ظاهر آرمان‌های انقلاب را قبول دارند ولی در مدیریت و عمل زمینه نفوذ دشمن را فراهم می‌کند /اون قدر جواب مردم رو نمی‌دهند تا مردم بریزن بیرون/الان یک چیز میگه شش ماه بعد دقیقا ضدش رو میگه، با وقاحت/تمام امکانات و منابع کشور رو در اختیار دارن ولی مشکلات کشور رو گردن نیروهای انقلابی می اندازند و آن‌ها را افراطی و تندرو می‌نامند/دفتر ریاست جمهوری با اعتصابگران در ارتباط است بعدش می ‌گویند نمی‌گذارند کار کنیم /اگر قوه قضائیه بخواهد با مفسدین برخورد کند می ‌گویند استعفا می کنیم 😳 📍چرا شهید بهشتی خار چشم دشمنان بود و چرا دشمن از او بیشتر آسیب می‌دید؟ 🚩رهبر معظم انقلاب: شهید آیت‌الله خار چشم دشمنان بود به خاطر اين‌كه با وجود اين مظلوميتى كه داشت، بر اثر خونسردى و حلم و تسلط بر اعصاب كه در این انسان عزيز به وفور مشاهده مى‌شد، هرگز دچار حالت عكس‌العملىِ انفعالى نمى‌شدو موضع‌گيريهايش، موضع‌گيريهاى دقيق و صحيح و عاقلانه‌اى بود و خود همين هم موجب مى‌شد كه دشمن بيشتر از ناحيه‌ى او ضربه ببيند. ۱۳۶۲/۰۴/۰۶ @majmaghaemshahr
«نوكری» كـردنِ اين قـوم مـرا بـالا بُـرد با گـدايـيِّ «حسين» مَنصٓب شاهـی دارم به حسين بن علي پشت وپناهم گرم است إی خـدا شكـر ، عجب پشت و پناهی دارم سلام و درود به همه همراهان کانال مفتخریم در خدمت شما هستیم و ممنون از اینکه ما رو قابل دونستید . آماده دریافت نظرات سازنده شما هستیم . اگه صلاح میدونید و مطالب کانال را مفید میدانید ما رو به دوستان معرفی کنید @majmaghaemshahr هشتک های قابل استفاده: 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔸 🔸 🔸 متفرقه : 🔸 سبک 🔸 رسانه 🔸 مناسبت
السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین اولین دلبند زهرا ، یا معزالمومنین ای سکوتت عین غوغا ، یا معزالمومنین ای سپهسالار مولا ، یا معزالمومنین اولین شاگرد و شاگرد اول حیدر حسن شیر بی تکرار زهرا ، یک تنه لشکر حسن کی ببیند این جهان مانند سردار جمل سرور آزادگان در بند سردار جمل ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل عرصه را از خون بدخواهان لبالب می کند روز اُمُ الناکثین ها را حسن شب می کند پرچمش ساییده سر بر آسمان ها مجتبی هست در فردوس آقای جوان ها مجتبی بر غریب و آشنا داده است نان ها مجتبی مهربانی کرده با نامهربان ها مجتبی سید ما با جُزامی هم رفاقت می کند چون خدایش بر همه عالم محبت می کند مجتبایی ها به جز خوبان دوران نیستند مجتبایی ها که از چیزی هراسان نیستند دل پریشان های این آقا پریشان نیستند گریه کن هایش قیامت دیده گریان نیستند اجرتان ای سینه زنهای حسن جان باحسین میدهدمحشرجواب این حسن ها را حسین سینه ی از داغ زهرا شعله ور ، یعنی حسن از حسین و مرتضی مظلوم تر یعنی حسن سال ها مانوس با آه جگر یعنی حسن بی قرار کوچه و دیوار و در یعنی حسن ای شهید زنده ی آن کوچه ی بی مادری در بنی الزهرا تو آقا از همه تنها تری بشکند دست تو ای ظالم چه آوردی سرش نوجوان ِ پیرمردی شد عصای مادرش خواب بودایکاش این صحنه،نمیشدباورش وای از سنگینی ِ دستی که رد شد از سرش گاه گوید فاطمه ، گاهی حسن روح الامین وای اگر پیش پسر ، مادر بیفتد بر زمین آه آقای غریب ما چه ها آمد سرت خون بگرید از غم مظلومی تو مادرت کشت ما را خط به خط ِ عمر ِ گریه آورت قتلگاهت خانه ی تو ، قاتلت شد همسرت وای من ازتو چه قدر این قوم کینه داشتند که میان خانه ات هم راحتت نگذاشتند ذکر زهرا یا بُنیَّ ، آسمان ها سینه زن من به هر تشییع گریَم یاد تشییعت حسن کاش میشد که شبانه دفن گردد این بدن بیکفن،خون گریه کردازداغت ای خونین کفن ای حسن جان برحسینت زندگی دشوار شد بعد تو انگار دیگر از کفن بیزار شد محمدحسین رحیمیان @majmaghaemshahr
آنکه بر محضر شما نرسد مطمئنا که تا خدا نرسد بهتر است اینکه زیر خاک رود آن سری که به سامرا نرسد عطرِ سرداب را نفهمیده آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد چشم برخاکِ آن اگر بکشیم آسمان هم به گرد ما نرسد سامرا رفته ها به من گفتند هیچ جایی به کربلا نرسد از کفن کردنی دوباره بخوان تا که روضه به بوریا نرسد با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دوتا حسن هستیم نام ما را که از قدیم نوشت از گدایان این حریم نوشت تا خدا حال و روز ما را دید بعدِ نام حسن کریم نوشت تا که پیش تو درد دل کردیم نام ما را خدا کلیم نوشت دل ما را اسیر کرد آنکه بال جبریل را گلیم نوشت رفته بودیم مشهد و آقا باز هم روزی عظیم نوشت سامرا واجبیم ، امام رضا نه کبوتر که یا کریم نوشت با حسینیم با حسن هستیم ماگدای دوتا حسن هستیم این طرف صحن صاحب کرم است آن طرف یک غریب بی حرم است این طرف هرچه هست زائر هست آن طرف بی چراغ بی علم است این طرف احترام می بینی آن طرف ناسزا که دم به دم است سامرا شد خراب فهمیدم چقدر روضه ها شبیه هم است مادری اند هر دوتا آقا موسپید است هر که غرق غم است پیش هر دو به گریه می شنوی روضه ی پهلویی که محترم است باحسینیم با حسن هستیم ما گدای دوتا حسن هستیم کاش پلکت کمی تکان بخورد به زمین ورنه آسمان بخورد پسرت آمده است تا جگرت زخم کمتر از این و آن بخورد ظرف آبی به دستهایش تا پدر آبی نفس زنان بخورد می خورد ظرف هی به دندانت چه کند آب نیمه جان بخورد خوب شد کودکت ندیده لبت ضربه از چوب خیزران بخورد روی پیشانی ات فقط چین است آه اگر سنگ بی امان بخورد عمه مانده است زیر هر ضربه که مبادا به دختران بخورد دختران تشنه اند و با خنده لقمه ی خویش را سنان بخورد با حسینیم با حسن هستیم ما گدایِ دو یا حسن هستیم حسن لطفی @majmaghaemshahr سامرا ، باز با صفا شده ای درحریمت برو بیا داری اربعین پا به پایِ کرببلا زائر و دسته ی عزا، داری باز هم گنبدِ طلائی تو مثلِ مشهد ز دور معلوم است همه دانند زیرِ این گنبد مدفن دو امام معصوم است معرفت حکم میکند اینجا وقتِ گریه به رسمِ جود و کرم همه یادی کنیم این شبها از تمام مدافعانِ حرم تا ابد یادمان نخواهد رفت راهِ ما در مسیرِعاشوراست در کنارِ دعایِ صاحبمان امنیت زیرِ سایۀ شهداست همه دلخوشیِ ما این است لااقل یک حَسن حرم دارد صبح و ظهر و غروب سفره بپاست بسکه صاحب حرم ، کرم دارد اهلِ بیت رسول این ایام به غم و غصه ها اسیر شدند راستی بین بچه هایِ علی این حسن ها چه زود پیر شدند چشم خود باز کرد و باگریه پسر خویش را نگاهی کرد دست انداخت دورِ گردنِ او لب او را رویِ لبش آورد زیر لب گفت : الوداع پسرم بعداز این موسم جدائی هاست این بیابان نشینی ماها همه اش ارث مادرت زهراست بعد از آنکه زدند مادر را جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد شادی از خانواده ما رفت بیت الاحزان شبی که ویران شد عصمت الله پشت در افتاد پایِ دشمن به خانه اش واشد آنقدر با قلاف کوبیدند استخوانهایِ بازویش تا شد محسنِ بی گناه را کشتند دادِ صدیقه را در آوردند فضه و جد ما به پشتِ در جسم ششماهه دفن میکردند تشنه قدری آب بودم من لب عطشانِ من تکان می خورد کی به پیش نگاهت ای بابا لب من چوبِ خیزران می خورد عمه ات هست و مادرت هم هست نه میانِ نگاههای حرام وای از ماجرایِ بزم شراب وای از ازدحام شهرِ شام آستینها حجاب سر میشد بین آن گیر و دار در بازار چه کسی دیده است دعوایِ زن و یک نیزه دار در بازار قاسم نعمتی @majmaghaemshahr
یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم در پناه بیرق آل علی آسوده ایم سر به روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم گرچه حق این سینه ها را کربلایی آفرید سائلان کربلا را سامرایی آفرید در غریبستان دنیا آشنای ما حسن کار ماها نوکری ، دنیا و عقبا با حسن بال پرواز قنوتم یا کریم و یا حسن سائلی از هر کسی باشد حرام الا حسن مجتبای دوم این خانواده الدخیل کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل بهترین انگیزه ی صوم صلات ابروی تو یک جهان دارد مسلمان آن خم گیسوی تو هر که را اقبال باشد تا ببیند روی تو می کشد هو یا علی هو یا علی در کوی تو دل حسن دلبرحسن ساقی حسن ساغر حسن هوحسن احمدحسن زهراحسن حیدرحسن می رسد از خاک راهت معجزات نو به نو آسمان از رد پایت می کند اختر درو رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو عاقبت قسمت نشد تا که بگردد دور تو می رسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان که خداوند آفریده یک خدا در این جهان مدح توبا واژه ها غیر از خیالی خام نیست هرچه میریزد به پیمانه به جز اوهام نیست مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست هرکسی جان داده باعشق شماناکام نیست شان هر کس می شود پیدا ز حال والدین مادرت انسیه الحورا پدر مرد حنین ریخت بر هم طعم لب های تو بازار عسل چشم هایت را گشودی آفریده شد غزل زلف هایت را شب یلدا شده ضرب المثل سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل هر دو عالم را بگردی گر پی مِی پروری نیست مثل باده ی انگورهای عسگری از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم بار کج این بار آمد از صراط مستقیم مژه هایت صف کشیده تا کند غارتگری تیغ ابرو را کشیدی جان به لب ها آوری با اشارات نظر داری تو فتح خیبری حیدری تو حیدری تو حیدری تو حیدری چشم هایت را بهشت جاودانی گفته اند زلف هایت را مسیر زندگانی گفته اند دامنت را گستراندی آسمان ها کشف شد زیر سایه سار پلکت کهکشان ها کشف شد حدجودت تاعیان شدبی کران ها کشف شد تاکه بشناسم شماراهفت خوانها کشف شد دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای آشنا قدر تو مجهول مانده ای امام سامرا چرخش چشم تو برده چرخ را در زیر دین آفرینش را حریم با صفایت زیب و زین سامرایت پایتخت عاشقی در عالمین تا حسن آید پس از او می رسد نام حسین بین زندان تیغ صلحت مانده در بین نیام آخر سر با حسینت می رسد روز قیام دست بر پهلو گرفتی مثل مادر وای وای مثل او قامت کمانی ای صنوبر وای وای پیکرت می سوزد از تب بین بستر وای وای از عطش وای از جگر گردیده پرپر وای وای لرزه افتاده بدستت آب خوردن مشکل است بالب تشنه خدایاجان سپردن مشکل است از عطش آهی بلند است از تمام پیکرت کودکت با کاسه ی آبی رسیده در برت بر روی دامن گرفته این دم آخر سرت نوش جان آبی بنوش از مهر زهرا مادرت نوش جان آبی بنوش آه ای امام عالمین نوش جان ترکن لبت رایاد لب های حسین گرچه عمرتو گذشته روز و  شب در بین بند از لبت غم گرچه نخل خنده را از ریشه کند حال روی دست طفلت چشم هایت را ببند جان بده آرام در آغوش او دیگر بخند مثل آن شش ماهه که بر روی آغوش پدر خنده بر روی لبانش بود و می زد بال و پر موسی علیمرادی @majmaghaemshahr