eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
مگر مولا بپرسد از کرم حال موالی را که غیر از او نمی‌گیرد کسی دستان خالی را کسی جز او نمی‌گیرد سراغ دردمندان را کسی جز او نمی‌فهمد چنین افسرده‌حالی را اگر دست کرم را وا کند، انگشتر لطفش گشاید برخلایق باب فضل لایزالی را نگاه مهر او بارانی از جود و کرم دارد ببارد گر به ما، پایان دهد این خشکسالی را نمی‌گنجد مضامینش به شعر شاعران، آری صفاتش برده بیرون از تصورها تعالی را علی علم است، یا حلم است، یا فضل است، یا عدل است چه تمثیلی سزاوار آید این حد، بی مثالی را ولی و والی و والا، علی و عالی و اعلا که دارد غیر مولا اینچنین اوصاف عالی را؟ علی حق است حقی آنچنان واضح، که خورشیدش فروزان کرده مثل روز، روشن این حوالی را میان صحن، رو در روی ایوان از علی گفتن خدا از ما نگیرد لطف این نازک‌خیالی را به وقت مرگ‌ چون می‌آید او، خوش باد جان دادن بیا ای مرگ و از ما بر نگیر این نیک‌فالی را
خدا آورده در وصف علی آیات انسان را به یمن او خدا نازل کند بر خلق، باران را علی، مجد و شکوه حق، میان طور سینا بود که شیدا کرد نور جلوه اش موسی بن عمران را نه تنها بهره ها بردند مردم از بیاناتش که حتی رام کرده خطبه اش گرگ بیابان را علی شمشیر بیرون از غلاف حزب توحید است به برقِ تیغ خود عاجز نموده حزب شیطان را فقط محبوب خالق یک نفر، آن هم علی باشد که احمد میل فرماید کنارش مرغ بریان را کسی که انبیا قاصر ز درک رتبه اش هستند به روی دوش خود بالا بَرد شأن یتیمان را نجات انبیا از هر بلا کار علی باشد امین الله فی ارضه، سزاور علی باشد علی را در مقام نفس خود، طه پسندیده علی را از ازل، انسیةالحورا پسندیده به جای زرق و برق زندگانی، ساقی کوثر... حیات ساده ای با حضرت زهرا پسندیده "بگو بر هر که دنبال نشانیِ خداوند است علی اسم خدا باشد که حق او را پسندیده" خدا تا که عیان دارد علی فاضل ترین مرد است برایش زینتی چون زینب کبری پسندیده نه اینکه قرب او بر حق، به قدر "قَابَ قَوْسَینْ‌ِ" است خدا او را چنان احمد به "أَوْ أَدْنی‌" پسندیده قرین با حق شدن یعنی علی حق است و حق با اوست هر آنچه او پسندد را، خدا یکجا پسندیده علی اصل و اساس دین و غیر از او فروعش شد دلم مدهوش خاتم بخشیِ بین رکوعش شد چه گویم در مقامش که نماند جای افسوسی علی قدیسی از نور است و از آیات قدوسی علی را جز علی معنا نخواهد کرد و در بابش نباشد معنی کامل، میان هیچ قاموسی میان ظلمت دنیای تیره، تابش حبش منور کرده قلب شیعیان را همچو فانوسی نجف وادی امن است و نجات از نار می یابد مشرف می شود هر کس برای عرض پابوسی فلانی و فلانی را رها کن تا که بگریزند علی تا هست در لشگر، نباشد جای مأیوسی به سجده تیرِ بیرون آمده از پای او می گفت: عجب دلداده ای هستی، عجب با یار مأنوسی چرا بنت اسد را حق، اقامت در حرم داده؟ چرا در سجده احمد بر علی حق را قسم داده؟ علی راه خدا، باب خدا، معشوق سبوح است به نام نامیِ او راه های بسته، مفتوح است تمام کوه ها غرقند در دریا و نوح ایمن چرا که نام حیدر، حک شده بر کشتی نوح است علیِ مرتضی بر پشت خود جوشن نمی بندد در این یک ویژگیِ منحصر، صد نعتِ ممدوح است به دور مصطفی روز اُحد چون شیر می چرخد اگرچه با نود زخمی که خورده، سخت مجروح است به یمن پاکی دامان مادرها، برای ما بیان منقبت های علی، آرامش روح است به سوی هر دو قبله خوانده با احمد نمازش را به هر خیر اولین است و علی توحیدِ مشروح است به دست او خدا انوار را تکثیر خواهد کرد علی را "قل هو الله احد" تفسیر خواهد کرد خدا روز غدیر خم، چنین بخشیده تفضیلش امیرالمؤمنین را کرده بر دین، شرط تکمیلش علی شد شرط ابلاغ رسالت در کلام حق که علامه امینی ها بیان کردند تفصیلش بساط بت پرستی در کنار کعبه برپا بود علی با قهر ابراهیمیِ خود کرد تعطیلش چنان بی واهمه جای نبی خوابید در بستر که از سوی خدا مدح و ثنا فرمود جبریلش سقایت کرد در بدر آن چنان شیر خدا حیدر هزار و یک ملک رفتند در صحرا به تجلیلش قوام مسجد کوفه به صوت مرتضی باشد به قربان مناجاتش، فدای لحن ترتیلش برای اهل ایمان، حب او اتمام نعمت شد غدیر خم برای شیعیان، روز ولایت شد صدف در قعر دریا بود، قدرش را ندانستند به هر دردی مداوا بود، قدرش را ندانستند به هر دل خسته و هر سائل و هر طفل درمانده علی مانند بابا بود، قدرش را ندانستند که غیر از او لباسش ساده تر از خادمش بوده؟ چقدر این مرد آقا بود، قدرش را ندانستند بساط سفره ی خیرات مولا بهر سائل ها همیشه پهن و برپا بود، قدرش را ندانستند علی بالاترین اعجاز احمد در رسالت بود علی هارونِ طه بود، قدرش را ندانستند کلام و سیره اش، حتی سکوتش هم هدایت بود در او هر خیر پیدا بود، قدرش را ندانستند چه شد آخر غدیرش را چرا از یادها بردند؟! چرا هیزم به پشت خانه‌ی خیرالنسا بردند؟!
درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منوّر هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ، از حدقه بيرون زد از مشرق دستهاي پر مهر نبي خورشيد ولايت و امامت تابيد با شوق ملائك همه فرياد زدند: « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد» فرمود خدا ولايت حيدر را بر آدم و نسل بعد او واجب كرد در روز ازل كليد فردوسش را تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد فرمود: برادرم علي مَحرم ماست از عالم غيب مثل من آگاه است قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت او نقطهٔ زير باء بسم الله است ذكر صلوات عرشيان مي آمد تا رفت به سوي آسمان دستِ علي از عرش بلند و يك صدا مي‌گفتند: اَلحَق كه اميرمومنان است علي...
فی الیل و النهار بگو یا علی مدد با ابرها ببار...بگو یا علی مدد دلداده گی به «میثم تمار» بودن است یک بار روی دار بگو یا علی مدد گاهی به جای نافله و گریه ی سحر هر شب هزار بار بگو یا علی مدد سینه سپر کن و به گدا بودنت بناز یعنی به افتخار بگو یا علی مدد اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کن از قولِ شهریار بگو یا علی مدد هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ست همراه ذوالفقار بگو یا علی مدد وقتی دلت برای نجف تنگ می شود از جورِ روزگار بگو یا علی مدد آنجا که جز علی احدی نیست پای تو هنگام احتضار بگو یا علی مدد
سرگرم‌ به غیر دوست گشتن تا کی؟! حیف از نَفَسی که جز به وِی گردد طِی من‌ محوِ جمالِ ساقی‌ام؛ ساغر چیست؟! خلقی ز "مِی" اند مست و من مست از "وی"
با نور علی دل به سیاهی ندهم جز او به ولایتی گواهی ندهم بر درگه مرتضی گدایی عشق است آن را به هزار پادشاهی ندهم
جبریل مکرر این صـلا را سـر داد بـلّـغ، بـلّـغ… نـدا بـه پـیـغـمـبـر داد فرمان خـداست: بر سر دست بگـیر آن دست که در رکـوع انگـشـتر داد چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قـرآن مجـسـم، به روی سـینه گرفت فرمود: علی از من و، من از علی‌ام آئـیـنـه به روی دست آئـیـنـه گـرفت آن روز که خم، به دست دو دریا رفت فـردوس به خاک‌بوسی صحرا رفت فریاد فلک به «اِکفِیانی» برخواست تـا دست مـحـمـد و عـلـی بالا رفـت خـورشـید طلـوع کرده از لـبخـندش نور است و هزار رشته در پیوندش دیـدنـد در آسـمــان دسـتــان رسـول دست عـلی است و یـازده فـرزندش در آیـنه مهـر و مه، شـکـوفایی کرد دسـتـان عـلـی، بـلــنـد بــالایـی کـرد آن روز خـداونـد، خـودش از مـردم با سـورۀ « مـائـده » پـذیـرایی کرد بت‌خانۀ شرک را شکستی ای دست بر خـندق جهـل، راه بستی ای دست هر جا که نشان «فـوق ایدیهم» بود معـنای «ید الله» تو هستی ای دست «والـعـصر» که آیه آیۀ آن به عـلی می‌خورد قسم، به دین به قرآن به علی «اِنسـانَ لَـفی خُسـر» بُوَد دشـمن او بـاید که بـیاوریم «ایـمـان» به عـلی در ســجــدۀ شـکـر آفــتــاب افــتـاده جـــای قـــدم ابـــوتـــراب افـــتـــاده عـمـری‌ست که از حلاوت نام عـلی حــتــی دهــن کــویـــر آب افـــتــاده سرچـشمۀ روشن حیات است غـدیر عـطر ملکـوت صلوات است غـدیر گرچه به بلـنـدای شـکوهـش نرسـیم کـوتاه‌ترین، راه نـجـات است غـدیر
گر جمع شود غم به دلم... یک دنیا افتد گره گر به مشکلم...یک دنیا تا مهر علی به سینه دارم غم نیست گر صف بکشد مقابلم... یک دنیا :: تو دين مرا اگر چه ياري کردي در مکتب عشق، جان‌نثاري کردی ابلاغ ولايت علي گر نکني انگار نه انگار که کاري کردي :: بايد که به مؤمنين پيامم برسد بر جمله‌ی مسلمين پيامم برسد آن روز به حاضرين پيمبر فرمود: بايد که به غائبين پيامم برسد :: گر دم ز ولایش نزنم می‌میرم گر پر به هوایش نزنم می‌میرم در هر نفسی علی علی می‌گویم یک لحظه صدایش نزنم می‌میرم
دیدند که کوهِ آرزوشان، کاه است صحبت سر یک مردِ عدالت‌خواه است تا دست علی بلند شد فهمیدند از بیت‌المال دستشان کوتاه است
باران شده بر کویر جاری شده است در بستر هر مسیر جاری شده است دریا که نه... خود هزار اقیانوس است این چشمه که در غدیر جاری شده است
مه و خورشید تابیده‌ست در دست و صد دریا زلالی هست در دست غدیر خم، عجب تصویر نابی! نبوت با امامت، دست در دست
وقتی به گل محمّدی مأنوسیم در خواب خوش ستمگران، کابوسیم دیروز اگر «غدیر» بودیم، امروز از یُمن ولایت تو «اقیانوسیم»