اشعار مرثیه حضرت زهرا(س) – ایام بستری – محمد سهرابی
نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت
سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت
این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود
کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت
آب از سرش گذشته ، علی را خبر کنید
کوثر که میل راهی دریا شدن نداشت
پیچیده است اگر، کمرش درد می کند
او هیچ گاه قصد معما شدن نداشت
امروز کار خانه خود را تمام کرد
گویا که قصد عازم فردا شدن نداشت
حتی حسین آب ز دستش گرفت و خورد
گویا خبر ز راهی گرما شدن نداشت
می شست رخت خویش ، ولی طول می کشید
چون دست لاغرش رمق واشدن نداشت
اسماء کمی خلاصه بینداز بسترش
تصویر فاطمه که غم جا شدن نداشت
می خواست دختر پدر خویشتن شود
گویا که میل حضرت زهرا شدن نداشت
با قصد قربت از پسرانش برید دل
هرچند قصد قربت مولا شدن نداشت
محمد سهرابی
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ ناد علی کربلایی
از بسکه دلم را غم جانکاه گرفته
راه نفس از پیچ و خم آه گرفته
یارب چه خسوفی است که پوشانده قمر را
خورشید ز نیلی شدن ماه گرفته
بر بردن حق علی اندر خم کوچه
شیطان ز فرشته جلو راه گرفته
نقشی به رخ دختر طاهاست ز سیلی
یا ماه از این ماتم جانکاه گرفته
تنها غمش آتش نزده بر دل طفلان
هر دل که ز حالش شده آگاه گرفته
از آتش و مسمار و در و سینه و پهلو
آتش به دل خسرو ذیجاه گرفته
از بس که غمش سخت بود بر دل حیدر
بر راز دلش سر به سوی چاه گرفته
گفتی که غریبانه به خاکم بسپارید
تابوت ترا دست یدالله گرفته
این قبر تو و قدر تو مظلومه عالم
جان علی اندرگه و بیگاه گرفته
کی « کرببلایی » نگرد مهدی موعود
داغ دلت از قاتل گمراه گرفته
#حضرت_زهرا__س__مدح
کوثر نبود، ساقی کوثر نداشتیم
حرفی برای طعنۀ –أبتر- نداشتیم
راز تکامل همه ی خاک ها تویی
بی لطف و ذره پروری ات زر نداشتیم
سرمایه ی محبت زهرا اگر نبود
چیزی برای لحظۀ آخر نداشتیم
در کوچه راه می روم و فکر می کنم
قطعا بدون فاطمه، حیدر نداشتیم
بار امامت است که او حمل می کند
بی نسل او که مذهب جعفر نداشتیم
قرآن بدون سورۀ کوثر تمام نیست
بی فاطمه هدایت برتر نداشتیم
وقت نزول وحی خدا گفت: جبرئیل
زهرا اگر نبود، پیمبر نداشتیم
جریان کوچه و در و دیوار اگر نبود
سوگند می خوریم که محشر نداشتیم
شاعر:
حسین ایزدی
حضرت زهرا (س)
مدح
#حضرت_زهرا__س__میلاد
ثانی جمادی بود سال پنج بعثت
بر مکیان تابیده شد انوار رحمت
شد بیستم در جمعه ای آمد به دنیا
زیبا گلی در خلوت بیت رسالت
نور وجود پاک او گردید ساطع
نور علی نوری شد وبگریخت ظلمت
سارا،صفورا،آسیه همراه مریم
هنگام وضع حمل او در حال خدمت
آمد به دنیا کوثر قرآنی حق
جن وملک صف بست از بهر زیارت
او آمد ویمن وجودش شد نصیب
طعنه زنان بر پیمبر را حقارت
دختر تگو بر احمد مختار مادر
با گفته حق علت ایجاد خلقت
نامش شده مشتق از نامی الهی
بر لطف فاطر فاطمه گردید آیت
صدیقه باشد طاهره مرضیه زهرا
زهره،بتول وراضیه ،اصل نجابت
آمد کسی که گر نمی آمد نبودی
کس را لیاقت تا شود ام امامت
خیر کثیر است وبقای نسل طاها
در دست او فرمان کشتی هدایت
خشنودی او باعث خشنودی رب
خشمش با خشم خدا دارد قرابت
آمد به دنبا تا که گردد کفو حیدر
دارد به لب مولا لبخند رضایت
میلاد او اسباب شادی بهر شیعه
کار همه بهرش ابراز ارادت
بر حضرت صاحب زمان تبریک گوئیم
خواهیم ازاوتا کند عیدی عنایت
عیدی ما باشد اظهار وجودش
تا گستراند در جهان خوان عدالت
شاعر : اسماعیل تقوایی
حضرت زهرا (س)
میلاد
#حضرت_زهرا__س__روضه
شکر خدا که اهل اشک و بُکا شدم من
سینه زن روضه ی خیرالنسا شدم من
یا فاطمه یا زهرا
شکر خدا کز ازل فاطمی مذهبم من
سائل کوی لطفِ مادر زینبم من
از وقتی که با ذکر یا زهرا خو گرفتم
از آن نوای قدسی من آبرو گرفتم
شفیعه ی محشر و صاحب عرصاتی
تو الگوی زینب و سفیة النّجاتی
بضعه ی خیرالبشر فدایی حیدر شد
میان دیوار و در غنچه و گل پرپر شد
محزون و خسته ای تو در خون نشستهای تو
در وادی ولایت پهلو شکسته ای تو
غمِ تو ای شهیده شده بر دلها حاکی
کوچه ی تنگ و باریک ، سیلی ، چادرِ خاکی
از فتنه ی اهریمن نیلوفری شد تَنَت
مشاهده ی سیلی شد قاتل حسنت
شاعر : حاج امیر عباسی
حضرت زهرا (س)
روضه
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ وحید قاسمی
دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا
به پایِ سوختنت گریه می کند زهرا
چه قدر آب شدی این دو هفته ی آخر!
لباس بر بدنت گریه می کند زهرا
کبودتر شده ای! ماهِ در محاق چرا !؟
نفس بکش،حسنت گریه می کند زهرا
دوباره رازِ گُل سرخِ سینه افشاء شد
دوباره زخم تنت گریه می کند زهرا
کفن سوا نکن از گنجه ی جحازِ خودت!
حسینِ بی کفنت گریه می کند زهرا
#حضرت_زهرا__س__میلاد
وقتی که با لَعل و دُر و گوهر
شان نزول حضرت مادر
گل آیههای سورهی کوثر
از عرش نازل شد به پیغمبر
آنجا پیمبر گفت یازهرا
آنروز حیدر گفت یا زهرا
آن روز تقوا هم نشینش شد
عصمت حریم سرزمینش شد
جنت همان بیت گلینش شد
فضه رکاب بر نگینش شد
یاقوت سرخ خانهی حیدر
شد فاطمه پروانهی حیدر
گفتیم زهرا آفتاب آمد
بوی گل و عطر گلاب آمد
از آسمان تا این خطاب آمد
زهرا برای بوتراب آمد
سمت علی افتاد روی ماه
گفت اشهد انَّکْ ولی الله
گفتیم زهرا صبح زود آمد
عالم نبودی بود و بود آمد
هستی ز جودش بر وجود آمد
از عرش ربانی درود آمد
آری ملائک بنگرید این را
این کوثر و طه و یاسین را
گفتیم زهرا ، آن که با نور است
او نور و بابایش ابا نور است
هم ابتدا هم انتها نور است
نورٌ علیٰ نورٌ علیٰ نور است
این نور هرجا که تبسم کرد
خیل ملائک قبله را گم کرد
از عالم ذر فاطمه زر بود
پیغمبر اکرم ابازر بود
دامان حسنش دُر و گوهر بود
پس همسر او نیز زرگر بود
عالم ندیده مثل این زر را
از خاک پایش قیمتی تر را
روزی که ایران گفت یا زهرا
خون شهیدان گفت یا زهرا
عباس دوران گفت یازهرا
همت به چمران گفت یا زهرا
رمز شهادت بود یا زهرا
ذکر ولایت بود یا زهرا
باید زمان ها را سفر کردن
رو در روی فتنه خطر کردن
بهر ولی سینه سپر کردن
از آبرو باید گذر کردن
نذر علی کن جسم و جانت را
دریاب مولای زمانت را
وحید عظیم پور ️
حضرت زهرا (س)
میلاد
#حضرت_زهرا__س__روضه
السلام علیک فاطمیه
کوچه کوچه همیشه غم داری
روزهایش چطور می گذرد
خبر از حال مادرم داری؟
در میان تمام هیئت ها
گریه ی فاطمیه معروف است
چه نیازی به بیت الاحزان است
روضه ی فاطمیه مکشوف است
السلام علیک فاطمیه
بگو از کوچه های غم چه خبر
فاطمیه بگو بدانم، آه
دست سنگین چه می کند با سر
راه رفتن میان این کوچه
به گمانم که درد سر دارد
فاطمیه بگو کسی غیر از
پسرش مجتبی خبر دارد؟
که چه شد بین کوچه که مادر
پسرش را به زور پیدا کرد؟
چقدر بود ضرب سیلی که
گره گوشواره را وا کرد؟
پاره ی پیکر رسول الله
بعد کوچه قدش کمانی شد
چادرش روی خاک افتاد و
صورتش رنگ ارغوانی شد
فاطمیه بعید می دانم
روضه ی باز خواندنی باشد
بعد کوچه بعید می دانم
مادر خانه ماندنی باشد
وحید محمدی
حضرت زهرا (س)
روضه
عاشق شده است دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترکهای پیکرش
از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینه دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی الیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم ،اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم ،اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حجاجها به ورطه تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعه فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار
در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار
"جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خم کنید، هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار...»
#حضرت_زهرا__س__روضه
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد
چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد
بجای دسته گل جای احترام و سلام
شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد
مقابل نفس بانوی عفیف علی
صدای عربده یک غریبه پیدا شد
آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد
کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد
امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت
امان ز در که شکست و بلای زهرا شد
قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود
چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟!
اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال
به احترام نگاه علی ز جا پا شد
پوریا هاشمی
حضرت زهرا (س)
روضه
#حضرت_زهرا__س__روضه
شد حرمت بیت خدا شکسته
خاکم به سر ، این در چرا شکسته
آل کسا در این سرا چو جمعند
شد حرمت آل کسا شکسته
مرآت حق نماست قلب آنان
سنگ جفا ، آئینه ها شکسته
این در چو قبله گاه جبرئیل است
باب حریم کبریا شکسته
اینجا ملک اذن ورود گیرد
از چیست باب این سرا شکسته؟
چون خانه ی مولود کعبه اینجاست
شد حرمت بیت خدا شکسته
این خانه بیت رحمت الهی ست
دشمن چرا این باب را شکسته
مابین این دیوار و در خدایا
آئینه احمد نما شکسته
زهرا بُوَد چون بضعه ی پیمبر
زین ضربه صدر مصطفی شکسته
از کشتن ششماهه محسن او
قلب علیّ مرتضی شکسته
بر سینه دست غم چگونه کوبد؟
چون سینه ی صاحب عزا شکسته
استاد چایچیان حسان
#حضرت_زهرا__س__مدح
سر به زیر آمده ام مادر سادات سلام
ذاکر نام توام قبله ی حاجات سلام
حب تو دار و ندارم به خداوند احد
راضیه، مرضیه ای، روح عبادات سلام
من دخیلم به نخ چادر نورانی تو
ای شفیع همه در روز مکافات سلام
حال دل را ز کرم حضرت زهرایی کن
رازق شور و دم و اشک و مناجات سلام
قبله ات روی علی بود و دمت یا حیدر
بر نفس های پر از نغمه ی مولات سلام
لعنت حق به کسی به تو ظلمی کرده
به دعای سحر و نغمه ی زیبات سلام
خاک پای تو شفای دل غمدیده ی ما
بر وقار تو و آن خاک قدمهات سلام
گل لبخند شما غم ز دل ما ببرد
رازق هر خوشی و لطف و عنایات سلام
کاسه ی صبر من از قصه ی هجران لبریز
به صبوری دل زینب کبرات سلام
من هم از عشق تو را حضرت مادر خواندم
سر به زیر آمده ام،مادر سادات سلام
/عبدِ کریم/
حضرت زهرا (س)
مدح