eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی غزل به شوق تو تحریر میشود از نان سفرهٔ تو نمک‌گیر میشود در مدح تو که جامع القاب بوده‌ای احمد دچار کثرت تعبیر میشود با ثروتت به راه خدا کرده‌ای جهاد گاهی طلا برادر شمشیر میشود بانوی مؤمنینی و بی شک که عایشه نام تو را ربوده و تحقیر میشود آن کس که غیر تو به کسی داده این لقب حتماً گناه کرده و تکفیر میشود شأن تو جای خود،ز کرامات خادمت خاک میان رهگذر اکسیر میشود آغوش پاک و اطهر تو ای مطهره جای نزول آیهٔ تطهیر میشود قلب شکستهٔ نبی از طعنه‌های خلق با مِهر خنده‌های تو تعمیر میشود خورشید آسمان نبوت پس از شما در پشت ابر غصه و غم پیر میشود وقتی عبا به پیکرتان میشود کفن مرثیهٔ حسین تو تفسیر میشود آن کشتهٔ به روی زمینی که جامه‌اش شمشیر و نیزه و سپر و تیر میشود یک تن کنار پیکر او داد میزند سر را جدا کن از تن او،دیر میشود لشکر برای غارت عمامه و عبا از شیب قتلگاه سرازیر میشود
مخمس ولادت حضرت امام حسن(ع) حال دل دیوانه ام مست و خراب است درمان درد عاشقی جامی شراب است امشب دعای دست هایم مستجاب است چون بانی مولود امشب بوتراب است فرزند حیدر نه خود حیدر رسیده ابروی او چون ذوالفقار شیر داور دو لعل لب نه نه بگو یاقوت احمر دست ملک اسپند و دست حور مجمر گویند اهل آسمان الله اکبر بهر خدا هم مُظهر و مظهَر رسیده بادا مبارک حضرت زهرا پسر زاد در نیمه ی ماه خدا قرص قمر زاد شیرین لبی شیرین تراز قند وشکر زاد بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد چون زینت آغوش پیغمبر رسیده خلق وخصال مصطفی خلق و خصالش صاحبدلان مبهوت و حیران کمالش مرآت حسن کبریایی در جمالش زهرا بخواند چارقل بر خط و خالش شمس و ضحی در دامن کوثر رسیده او سید جمع جوانان بهشت است زیباترین گل در گلستان بهشت است استاد صبر هر دبستان بهشت است یوسف ترین زیبای کنعان بهشت است در جنت شیر خدا محشر رسیده اکبر ترین فرزند حیدر یا حسن جان آرامش آغوش مادر یا حسن جان عشق ابوذر عشق قنبر یاحسن جان ای آفتاب ذره پرور یاحسن جان بادست خالی بر درت نوکر رسیده ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
ترکیب بند میلاد و مدح امام حسن (ع) از رخت شمس وقمر می ریزد ازدوچشم تو هنر می ریزد وز لبت در و گوهر می ریزد از سرانگشت تو زر می ریزد آمدی شیرخدا بابا شد مادرت فاطمه ی زهرا شد عرش حق از قدمت درطرب است شربت جشن تو ماءالعنب است مزه ی لعل لب تو رطب است بوسه چیدن زلبت مستحب است مصطفی بوسه زده بر دولبت کرده افطار زنخل رطبت نام تو همچو عسل شیرین است صد چو حاتم به درت مسکین است نور تو خالق صد پروین است شب تیره زمویت مشکین است صبر و حلم و نفست مادری است هیبت و قدرت تو حیدری است یوسف ازماه رخت حیران است محو زیبایی تو سلمان است شمس از خجلت خود پنهان است ماه ازجلوه ی تو تابان است قدرت شیرخدا بازویت ذوالفقاراست خم ابرویت ماه تابنده ی هرانجمنی وجه رب آینه ی ذوالمننی حیدر و فاطمه را یاسمنی تو کریم ابن کریمی حسنی کعبه ای زمزمی و سعی وصفا مشعری قبله ای و حج و منا لطف و جود و کرمت هرسال است ساعت وصف تو خوش احوال است درمدیح تو زبانم لال است میوه ی شعرغلامت کال است تحفه ای هست زموری به نگار بپذیر ازقلم سبز (بهار) ابوذر رییس میرزایی (بهار)
علیه‌‌السلام 🔹خورشیدِ جان🔹 ای علوی‌ذات و خدایی‌صفات صدرنشین همۀ کائنات سید سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت زادهٔ طوبی و بهشت برین نور خدا در ظلمات زمین علت غاییِ همه ممکنات عمر ابد داده به آب حیات پاک‌ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب‌تر جدّ تو پیغمبر نوع بشر جنّ و ملک بر قدمش سوده سر آینهٔ پاک که نور خدا تابد از این آینه بر ماسوا باب تو سر سلسلۀ اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضاست مادر تو دخت پیمبر بُوَد آیه‌ای از سورۀ کوثر بُوَد پرده‌نشین حرم کبریا فاطمه آن زُهرهٔ زهرای ما عاشق کل، حضرت سلطان عشق خون خدا شاه شهیدان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر است ظلّ خدایی تواَش بر سر است آینهٔ ذات محمدنما حُسن خدایی، حسن مجتبی نام حسن، روی حسن، خو حسن نور خدا چارمی پنج تن آیهٔ تطهیر به شأن شماست حکم شما اَمرِ «اُولِی‌الامر» ماست سینهٔ سینای شما طور وحی نور شما شاخه‌ای از نور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا، ماه خدا، ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان در دو افق تافت دو خورشید جان وحی خدا از افق ایزدی نور حسن از افق احمدی مُشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند این رمضان از تو شرف یافته نور تو بر جبههٔ او تافته نیمۀ ماه رمضان عزیز گیسوی مشکین تو شد مشک‌بیز نور خدا تافت در آن روی ماه خاصه از آن چشم به دشت سیاه سرخیِ گل، عکسِ گل روی توست ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست روز که خورشید درخشان صبح سر زند از چاک گریبان صبح ای رخ تو در رمضان بدر ما هر سر موی تو شب قدر ما بعد علی شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی مصلحت ملت اسلام و دین کرد تو را گوشهٔ‌عزلت‌نشین ملت اسلام که پاینده باد مشعل توحید که تابنده باد هر دو رهین خدمات تواند شکرگذارندۀ ذات تواند تا ابد ای خسرو والا مقام بر تو و بر دین محمد سلام کِلک «ریاضی» که گهرریز شد زآن نظر مرحمت‌آمیز شد
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک از گرد و غبار، شد دل آینه پاک مشغول به دید و بازدیدند همه ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک
🔹بهار چیست؟🔹 چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی‌تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و دربه‌در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسیدها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی‌تو معنی‌اش عید است؟ لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
علیهاالسلام 🔹روزگاران غریبی🔹 در روزگاران غریبی، آشنا بودى تنها تو با قرآن ناطق هم‌صدا بودی هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت چشم انتظار یوسف غار حرا بودی آیات كوثر روی دامان تو نازل شد چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی وقتی امین مكه را مردم رها كردند تنها امان جان ختم‌الانبیا بودی با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت بر جای زخم سنگباران‌ها دوا بودی... شعب ابی‌طالب كجا و طف كجا بانو ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
علیهاالسلام 🔹باغ ریحان🔹 ای به چشمت آسمانِ مهر، تا جان داشتی ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی وحی بی مهر تو هرگز بر زمین نازل نشد بارها پیک سلام از حیِّ سبحان داشتی پای آن کوه رسالت ایستادی روز و شب خم نیاوردی به ابرو بس‌که ایمان داشتی از محبت، از وفا، از صبر، از احسان و نور در دلت صد باغ گل، صد باغ ریحان داشتی در نمازی که تو بودی و علی بود و نبی آسمان را زیر بال خویش پنهان داشتی روح تو پر می‌گرفت آرام تا عرش برین گرچه خاطر از غم زهرا پریشان داشتی
علیهاالسلام 🔹برترین🔹 نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
علیهاالسلام 🔹رسم است خیلی زود...🔹 تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را