eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
"هواللطیف" هرکه از داغ شما چشمهٔ زمزم دارد تا ابد در دل خود شور محرم دارد فرض اینکه انس و حرمله آدم باشند سگ دربار شما فخر به آدم دارد عالِمی که به شما رو نزده آدم نیست آدم کوی شما عزت عالَم دارد دم حسین بن علی،بازدمم ثارالله هر که زنده است همین بازدم و دم دارد به غم عشق حسین بن علی دل دادم غم عالم نخورد هرکه همین غم دارد روشناتر بود آن چهره که اشکش جاری است «روی گل تازه از آن است که شبنم دارد»* هرکه از داغ تو گریان نشود دوزخی است هیزم خشک تعلق به جهنم دارد علم مشکی آویخته بالای حرم مثل نخلی است خزان دیده که ماتم دارد کوچه در کوچه گذر کن که به مرقد برسی راه عشق است و چنین کوچهٔ پر خم دارد
"هواللطیف" غیر شام و کوچه‌هایش هیچ جایی شوم نیست آنقدر مست‌اند مردم حالشان معلوم نیست تشنگی از نا مرا انداخته آنقدر که ناله‌ی افتادنم از ناقه‌ها مفهوم نیست یک طرف پرتاب سنگ و یک طرف پرتاب نان هیچ جا این راه و رسم شامیان مرسوم نیست او فقط یک ظرف آب از تو طلب کرده‌ست،زجر تازیانه که جواب کودک معصوم نیست با همین سر نیزه‌ی کوفی بساز و غم مخور مهربان‌تر هیچکس جز نیزه با حلقوم نیست گرچه میزد با عصا بر روی لبهایت یزید خیزران بی‌زبان که این وسط محکوم نیست ابتدا بازار و بعدش کوچه‌ی اهل یهود هیچ جا اندازه‌ی این دو هوا مسموم نیست گرچه سهم هر سری خاکستر است و چوب و سنگ هیچکس قدر علی اصغر سرش مظلوم نیست از تمام داغ‌ها گفتم ولی داغ کسی بی‌نهایت مثل داغ خواهرش کلثوم نیست
"هواللطیف" تا در زبان مرثیه زینب مخاطب است گریه برای غربت او کار هر شب است جز با زبان گریه تکلم نکرده‌ام بنده همیشه پیش خدایش مؤدب است حتماً به لب رسانده کمی خاک معبرش هرکس به روضه‌خوانی ایشان ملقب است گریه کن مصیبت زینب بدون شک نزد علی و فاطمه خیلی مقرب است یک ذره از مصیبت علیا مخدره آتش به عالمی زده در تاب و در تب است از موقعی که رفته به معراج کربلا پیغمبرانه در صدد حفظ مکتب است پیغمبری که معجزه‌اش خطبه‌های او پیغمبری که خون سرش جان مذهب است صادر ز فعل او شده فتوای عاشقی محمل رساله،خون سر او مُرکّب است آمد عقیله داخل گودال و دید که جسم برادرش چقدر نامرتب است غیر از سلاح جنگی و ابزار رزمشان از چوب و سنگ گودی مقتل لبالب است کوفه هزار مرتبه داغش عظیم‌تر کوفه به فکر خنده به غم‌های زینب است خوش غیرت قبیله کجایی؟ نگاه کن زینب در این شلوغی کوچه معذب است
وقتی غزل به شوق تو تحریر میشود از نان سفرهٔ تو نمک‌گیر میشود در مدح تو که جامع القاب بوده‌ای احمد دچار کثرت تعبیر میشود با ثروتت به راه خدا کرده‌ای جهاد گاهی طلا برادر شمشیر میشود بانوی مؤمنینی و بی شک که عایشه نام تو را ربوده و تحقیر میشود آن کس که غیر تو به کسی داده این لقب حتماً گناه کرده و تکفیر میشود شأن تو جای خود،ز کرامات خادمت خاک میان رهگذر اکسیر میشود آغوش پاک و اطهر تو ای مطهره جای نزول آیهٔ تطهیر میشود قلب شکستهٔ نبی از طعنه‌های خلق با مِهر خنده‌های تو تعمیر میشود خورشید آسمان نبوت پس از شما در پشت ابر غصه و غم پیر میشود وقتی عبا به پیکرتان میشود کفن مرثیهٔ حسین تو تفسیر میشود آن کشتهٔ به روی زمینی که جامه‌اش شمشیر و نیزه و سپر و تیر میشود یک تن کنار پیکر او داد میزند سر را جدا کن از تن او،دیر میشود لشکر برای غارت عمامه و عبا از شیب قتلگاه سرازیر میشود