#تنور_خولی
مگر، ای عزیز مادر! که نموده میهمانت؟
که چنین به کنج مطبخ، شده منزل و مکانت
مگر این حدیث طور است که ظاهر از تنور است؟
که جهان منوّر آمد ز تجلّی عیانت
برِ اهل حق معزّز بُوَد احترام مهمان
ز چه رو تو را گرامی، ننموده میزبانت؟
مگر آن که خولی دون نشناختت؟ عزیزم!
که چنین نموده، ای مه! ز ستارهها نهانت؟
مگر آن که ز آب دیده ز رخت غبار شویم
که گهرفشانیام از لب لعل دُرفشانت
مگر، ای غریب مادر! چه شده سپاه و لشکر؟
چه شدند همرهانت؟ به کجاست یاورانت؟
ز چه خشک گشته؟ مادر! لب لعل نازنینت
مگر این که تشنه کشتند ز کینه دشمنانت؟
ز چه زیر خون سفید است محاسن نکویت؟
مگرت فسرده خاطر، غم مرگ نوجوانت؟
غم غربت تو، ای سر! نرود ز یاد «آذر»
به خدا! که داغت آتش زده قلب دوستانت
#آذر_خراسانی