(حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مجلس ناخلف و عمه ی غم پرور من
سوت و کف هلهله و عمه ی بی یاور من
مجلس اهل ستم ، شیون اطفال حسین
طشت زر ،بزم طرب ، قاریشان سرور من
خیزران فخر کند بوسه زده لعلِ لبش
من فدای لبت ای غنچه ی پیغمبر من
اُمرا را ز حقارت به برش خوانده یزید
تا که تحقیر کند عمّهی دانشور من
مست قدرت شده جولان بدهد از سر جهل
نزد اطفال حرم ؛ سوخت ز غم پیکر من
تیغ کین بوسه زده حنجر خونین حسین
سر بر نیزه بُود تکیه گه و باور من
طشت زر را به مقابل بگذارد از کین
تا بسوزد دل اطفال حزین در بر من
لب ببند (عامری) از واقعهی بزم یزید
خون مکن بیشتر از این به دل مادر من
#ابوالفضل عامری • قم
(حضرت علی اکبر علیه السلام)
هر کجا مینگرم عکس رخت در نظر است
دیدن قامت تو ، قوّت قلب و بصر است
گرچه بعد از تو مرا عمر به پایان برسد
تا دم رفتن من، روی توام در نظر است
لب گشا ، حرف بزن ، کُشت سکوت تو مرا
چشم بگشای پسر جان! پدرت خونجگر است
نه که در حُسن جمالی چو پیمبر، که به حق
حُسن خلق تو همان سیرهی جد و پدر است
ارباً اربا شد اگر چه تنت از تیغ ستم
کهکشان آینهدارت به سمای نظر است
گر سبکبال گشودی پَر از این دار فنا
بار سنگین فراق تو مرا بر کمر است
بر سر پیکر تو قوّت زانویم رفت
همه گفتند حسین بن علی بی پسر است
گشت خاموش اگر شمع رخت اکبر من
بخدا تا به ابد پرتو ِ تو جلوه گر است
نرود از نظرم یا ابتا گفتن تو...
فقط از این دل غمدیده خدا باخبر است
اسب تو هر طرفی رفت به شمشیر زدند
که روی پیکرت از تیغ ستمگر اثر است
گر که هفتاد و دو دلدار به خون غلتیدند
نخل اسلام ، ز خون شهدا بارور است
(عامری) هر چه از این داغ غم افزا گویم
گرچه جانسوز ولیکن سخنی مختصر است
#ابوالفضل عامری • قم
(حضرت علی اصغر علیه السلام)
همچو ماهی، روی دستان پدر لب وا کنی
با لبان تشنه ، بر گوش پدر نجوا کنی
عمه با شرم و حیا آورده ات نزد پدر
با خدنگ حرمله خنده تو بر بابا کنی
آب را کردی بهانه نوگل باغ رباب!
تا وداع دیگری با حضرت مولا کنی
شیرخواره! با دوچشم خونفشان نزد پدر
با نثار خون ، ز چمشت دیده را دریا کنی
بی رمق بر دوش بابا سر به زیر افکندهای
با خموشی ، خندهی جانسوز را معنا کنی
ناگهان تیری ببوسد حنجر ناز تو را
اهرمن را اینچنین با خون خود رسوا کنی
در رثای جانگداز نور چشمان حسین
(عامری) اظهار همدردی تو با زهرا کنی
#ابوالفضل عامری ـ قم
(حضرت علی اصغر علیه السلام)
همچو ماهی، روی دستان پدر لب وا کنی
با لبان تشنه ، بر گوش پدر نجوا کنی
عمه با شرم و حیا آورده ات نزد پدر
با خدنگ حرمله خنده تو بر بابا کنی
آب را کردی بهانه نوگل باغ رباب!
تا وداع دیگری با حضرت مولا کنی
شیرخواره! با دوچشم خونفشان نزد پدر
با نثار خون ، ز چمشت دیده را دریا کنی
بی رمق بر دوش بابا سر به زیر افکندهای
با خموشی ، خندهی جانسوز را معنا کنی
ناگهان تیری ببوسد حنجر ناز تو را
اهرمن را اینچنین با خون خود رسوا کنی
در رثای جانگداز نور چشمان حسین
(عامری) اظهار همدردی تو با زهرا کنی
#ابوالفضل عامری ـ قم