#اصغرششماهه
دید در دریائی از خون پیکر شش ماهه را
در ره عشق آزمود آن باور شش ماهه را
تا به قوم تیره دل گردد حقیقت آشکار
بُرد بالا ، روی دستش اصغر شش ماهه را
خنده جای گریه در آغوش بابا می نمود !
تا نبیند دیده ای چشم تر شش ماهه را
همچو بسمل بال و پر بر هم زدن در خونِ خویش
دیدنی تر می نمود بال و پر شش ماهه را
عاشقانه طی نمود هفت آسمانِ عشق را
کوفیان کی دیده اند آن شهپر شش ماهه را؟
تا که جامی سر کشید از باده ی گلگونِ عشق
رنگ از خونش خدا زد ساغر شش ماهه را
کرده ( شایق) نیمه های شب هوای کربلا
تا که از شش گوشه بوسد اصغر شش ماهه را
#اکبر_حمیدی_شایق