eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی خبر نشد از غربت نهانی من نیامده به سرم بهر هم زبانی من فقط غریب مدینه غم مرا فهمد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بینی کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من برای مادرم آن قدر گریه کردم تا غم جوانی اش آمد سر جوانی من بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم به جلوه آمده در وقت قد کمانی من بیا و در رخ من روی مادرت را بین کبود گشته چو او روی ارغوانی من میان هلهله ها گمشده نوای دلم ز بس که کف زنند وقت روضه خوانی من چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید عیان بود ز مچ پای ریسمانی من هزار بال کبوتر نیابتاً ز حسین رسید تا که کند کار سایه بانی من سلام بر بدن بی عزیز خدا سلام بر تن عریان سیدالشهدا شاعر : قاسم نعمتی امام جواد (ع) روضه
ایّام سوگواری ابن الرضا بود ای اهل دل عزای عزیز خدا بود جاری کنم ز دیده خود سیل اشک را در ماتمی که فاطمه صاحب عزا بود از جور امّ فضل غریبانه جان سپرد آن کو امام و رهبر اهل ولا بود همچون حسین با لب عطشان شهید شد کز ماتمش جهان همه ماتمسرا بود فریاد آب آب ز حجره رسد به گوش چون تشنه لب ز آتش زهر جفا بود بر گرد شمع عشق چو پروانه شد فدا آن عاشقی که مظهر عشق و وفا بود امشب بگیر دامن او را تو «حافظی» کو مظهر عنایت و لطف خدا بود محسن حافظی امام جواد (ع) روضه
نشسته اند ملائک بر روی بام جواد پیمبران همگی بنده و غلام جواد شدم جواد پس از این به احترام جواد که بهتر از همه نام هاست نام جواد جواد مرهم درد بدون تسکین است چقدر نام جواد الائمه شیرین است شدی جواد همیشه فقیر تو باشیم فقیر های میان مسیر تو باشیم شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم فقط تو لب تر کن تا همه فدات شوی کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً غریب خانه خود بوده ای بمیرم من شهید کرد تو را زهر فتنه یک زن شهادت تو شبیه است به امام حسن چه کرد با جگر پاره تو همسر تو نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو میان حجره نمانده کسی کنار تنش نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش کسی به خواسته آخرش جواب نداد چرا کسی به جواد الائمه آب نداد کنیز های تو در حق تو جفا کردند تو ناله می زدی آنها سروصدا کردند تن تو را به روی بام ها رها کردند کبوتران همه روی تو بال وا کردند شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود تن حسین هم افتاده بود در گودال تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال برای غارت جسم حسین شد جنجال چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟ حسین در ته گودال دست و پا میزد حسین عمه سادات را صدا میزد آرش براری امام جواد (ع) روضه
جوادی و کرم و جودِ تو چه بسیار است نگاه کن به گدایت ، اگر سزاوار است تویی همان که ، نگفته ، به ما عطا کردی گدا برای تو یک امشبی عزادار است بدونِ لطفِ تو من تا ابد تهِ چاهم من از تو مشهد و باب الجواد میخواهم شبِ شهادتت آقا دلم خراسان است گدا همیشه سرِ سفره ی تو مهمان است کسی که مشکلِ خود را بیاورد اینجا گره گشای حرم ، قلب و جانِ سلطان است تو جانِ حضرتِ سلطانی ای امامِ جواد امیرِ عالمِ امکانی ای امامِ جواد تویی همان که وقارش وقارِ حیدری است مقامِ تو ز خلایق مقام برتری است مورخانِ تواریخ در کُتُب هاشان نوشته اند جواد الائمه مادری است شنید روضه ی دیوار و در ز بابایش به خشم و اشک و غضب ، میزند روی پایش کسی که در همه عمرش فقیر را نان داد کسی که زندگی اش را به مستمندان داد چقدر سخت و غریبانه بین خانه ی خود به دستِ همسرِ خود ، همچو مجتبی ، جان داد درون حجره لبت خشک و چشمِ تو تر بود غریبیِ تو و اربابِ ما برابر بود توهم چو جد خودت بین مُلک بغدادی تو تشنه گوشه ی حجره به خاک افتادی کنیزکان همه کردند هلهله تا که به شیعیان نرسد از تو آه و فریادی خداروشکر سرت را کسی نبرد آقا تنِ مطهرِ تو ، پشت و رو نشد با پا ولی حسین تمامش اسیرِ غارت شد به اهل خیمه ی او بعدِ او جسارت شد برهنه ماند تنِ غرقِ خونِ شاهِ حرم و سهم زینب و اهلِ حرم اسارت شد از زبان حضرت زینب حسین ، بعدِ تو من شهره ، بین هر شهرم به دخترِ علی افتاد چشمِ نامحرم محمدحسین چاوشی امام جواد (ع) روضه
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ؛ ابالهادی میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی علیرضا خاکساری امام جواد (ع) روضه
بال و پر زد مرغ حق دیگر چرا نجوا کنید از نفس افتاد ، درهای قفس را وا کنید راحت جان بتول و پاره ی قلب نبی ست شرم از پیغمبر و از مادرش زهرا کنید حجره ی در بسته را کردید بهرش قتلگاه شد شهید از زهرتان ، این ننگ را امضا کنید او جواد است و جوان است و جهان را آفتاب بعد ازین باید به ظلمت خانه ها مأوا کنید میوه ی باغ رضا را چیده اید از زهر کین با چه رویی رو به سوی محشر کبرا کنید او به خاک افتاده اما این شمایید از جفا پایکوبی در عزای آن شه والا کنید کوفیان در کربلا کردند شادی و شما رسم اهل کوفه را بار دگر اجرا کنید !! معتصم تحریک کرد و یار او شد قاتلش باید این مظلوم کُش را در جهان رسوا کنید با لب خشکیده جان می داد مانند حسین چون که می نوشید آبی، یاد آن مولا کنید سینه را سازید از داغ غم او شعله ور چشم را چون چشم «یاسر» از غمش دریا کنید ** محمود تاری «یاسر» امام جواد (ع) روضه
تویی اجابت سبز دعای خاکی ها جواب جمله یا ربنای خاکی ها خدا تمام تو را آفرید تا باشی وجود جود خدایی برای خاکی ها تویی تو آینه ی بخشش خداوندی امام عرش نشینان، خدای خاکی ها فدای مرحمتت گرچه آسمان هستی ولی رسیده به گوشت صدای خاکی ها هبوط کردی و مانده پس از هزاران سال نشان پای تو بر چشمه های خاکی ها ستاره زاده ی مدفون کاظمین بگو چه شد سفارش کرببلای خاکی ها بلند مرتبگی تو سر به زیرم کرد میان دست کریمانه ات اسیرم کرد میان حجره در بسته ای ز پا افتاد از آتشی که به جان گل رضا افتاد به پیش خنده دشمن به خویش می پیچید نفس به سینه نیامد و از صدا افتاد همینکه تشنگی او برید امانش را به یاد روضه جانسوز کربلا افتاد کسی میان نفسهای آخرش می سوخت و لرزه بر دل ارکان کبریا افتاد چقدر دور و برش چکمه پوش می آید بمیرم آیه تطهیر زیر پا افتاد رسید ضجه اهل حرم به گوش همه همین که سر؛ سر و کارش به نیزه ها افتاد و دختری که فقط شعله های آهش ماند به گـوشواره غارت شـده نگاهش ماند امام جواد (ع) روضه
یکبارِ دیگر شد جسارت کنج حجره مزد محبت شد خیانت کنج حجره شاگردِ جعده(لع) کار دستِ شیعه داده فتنه گری کرده سرایت کنج حجره از زهرِ أمّ الفضلِ ملعون شعله ور شد قرانِ سرتاسر فضیلت کنج حجره خیری ندید از همسری که قاتلش بود انداخت او را بد به زحمت کنج حجره دور و برش با عشوه ظرفِ آب در دست کِل می کشید آن بی مروّت کنج حجره لبهایش از فرط عطش از حرکت افتاد بیتاب شد در اوج غربت کنج حجره دلتنگِ بابا بود... دلتنگِ نگاهش دلتنگِ قدری عشق و رأفت کنج حجره یخ کرد دستانش، سرش سنگین شد و سخت- افتاد با پهلو، به صورت کنج حجره بخشنده بود و تا که محکم بر زمین خورد ویران شد ارکانِ سخاوت کنج حجره جان داد در اوج جوانی مثل مادر میرفت مشتاقِ شهادت کنج حجره با پای دل میرفت گریان سمت کوچه با داغ مادر داشت خلوت کنج حجره شد قاتلش آتش، لگد، قنفذ , مغیره جان داد پایِ این مصیبت کنج حجره! مرضیه عاطفی امام جواد (ع) روضه