eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
باز عالم شد مصفّا از بهار دیگری آمده در عرش اعلا لاله زار دیگری هم برای قلب عالم یک نگار دیگری هم برای شیعه صاحب اختیار دیگری کرسی عرش خدا را شهریار دیگری اهل عالم آخرین خورشید احمد آمده زیور دوم حسن،چارم محمّد آمده باز شد در کلّ عالم مجلس شادی به پا گوئیا شد بانی هر محفلی شخص خدا باز پیچیده میان آسمان ها این ندا بر صراط مستقیم ِ حق رسیده رهنما آمده دنیا یگانه منجی آل عبا اولیا را ،انبیا را ، آمده بهتر ز جان شیعیان تبریک! آمد حضرت صاحب زمان بر روی دستان نرجس روح تقوا آمده آخرین دسته گل زیبای زهرا آمده شیعیان را سرور و آقا و مولا آمده هر دل بشکسته را روح مداوا آمده علّت پیدایش دنیا و عقبا آمده آمده بر سیزده دریای ایزد گوهری بر تمام اولیا و سروران تاج سری نیمه ی شعبان شد و ماه علی کامل شده آمده آن که جهان بر روی او سائل شده قبله ی دل های شیعه سوی او مایل شده یک نگاه رحمت او حلّ هر مشکل شده هر عمل ولله که بی حبّ او باطل شده باز شد بر روی کلّ شیعیان باب نجات آمده آن که شود مقبول با مِهرش صلات آمد و شد اختری در آسمان سامرا سوّمین فرمانروای مهربان سامرا معدن جود وسخای بی کران سامرا بعد بابایش حسن روح و روان سامرا دلبر یکتای قلب عاشقان سامرا هر که دیده روی چون ماهش شده دلبسته اش خلقت کلّ خلائق شد به حق وابسته اش اوست زینت بر تمام خلق،طاووس جنان تالی قرآن، امامُ الْاِنس، بر عالم امان صاحب دلهای شیعه،مالک مُلک جهان سایه اش در روز محشر بر سر ما سایه بان جنت الماوأی ایزد خاک پای مهدی است این سر وجان،هرچه دارم من برای مهدی است اوست نور سیزده معصوم هستی بر زمین ذوالفقار آخر مولا امیرالمؤمنين شیعیان را یک نخ قنداقه اش حبل المتین خادم پیوسته اش شد حضرت روح الامین خُلقاً و خَلقاً شده ثانیّ ِختم المرسلین او تماماً مظهر خُلق و خصال احمد است او امام شیعیان ،مهدیّ آل احمد است ای که هستی بر تمام خلق رهبر العجل ای قرار دیده ی بی تاب حیدر العجل مادرت خوانده تو را با دیده ی تر العجل شیعه در فقدان تو گردیده مضطر العجل طالب خون خواهی آل پیمبر العجل منتظر در راه تو مانده ببین پیر و جوان الامان والامان ای حضرت صاحب الزمان مادر غم پرورت در پشت در می خوانَدَت بر روی سرنیزه ها رأس قمر می خوانَدَت حنجر بُبْریده با تیر سه پر می خوانَدَت عمّه ی مظلومه ات بین گذر می خوانَدَت یک لب پاره میان تشت زر می خوانَدَت عمّه ات در بزم نامحرم تو را خوانده بیا الامان والامان ای آخرین صاحب لوا ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) امام زمان (عج) میلاد
آنشب زمین سامره حس غرور داشت از بس فرشته آمد و آنجا حضور داشت احساس مادرانه ی نرگس رسید و بعد در او یگانه منجی عالم ظهور داشت آمد حکیمه دید که طفلی نشسته است مانند ماه چهره ای از جنس نور داشت موسی کجاست تا که ببیند امام ما در بین گاهواره ی خود کوه طور داشت صحبت به گاهواره دراین قوم عادت است از کودکی به عرش الهی عبور داشت در لحظه ی نخست صدا زد: خدا،نبی کامل نمود خطبه به یا مرتضی علی می خواست تا خدا هنرش را نشان دهد از نو به قلب خسته ی عالم توان دهد وقتی هوای مردم دنیا گرفته است باید خدا به اهل زمین آسمان دهد تنها نه سامرا نه فقط کشور عراق او آمده که کل جهان را تکان دهد بیهوده غصه در طلب رزق می خوریم از یمن او خدا به همه آب ونان دهد با اینهمه اهانت در شام وسامرا وقتش رسیده است که صاحب زمان دهد حالا به شام تار زمین ماه می رسد مهدی آل فاطمه از راه می رسد مجنون صفت به عشق تو لیلا نشسته است موسی نشسته است مسیحا نشسته است در چشم خیس پر غم زهرایی شما امواج بیکرانه ی دریا نشسته است دنیا بدون خال لب تو نمک نداشت رزق حلال ماست که آنجا نشسته است رکن و مقام ، واله صمصام منتقم دیده براه، زینب کبری نشسته است آقا دلم گرفته بیا جان مادرت حالا به انتظار تو دنیا نشسته است ای بر تنت لباس پیمبر ظهور کن از کعبه با شمایل حیدر ظهور کن آمد که سفره های کرم را بیاورد او می رسد که دخل ستم را بیاورد حالا ز حد جسارت دشمن گذشته است باید مدافعان حرم را بیاورد طاقت نیاورد نظر چپ به عمه اش باشد که ذالفقار دو دم را بیاورد خونم حلال زینبتان گر چه اندک است دشمن بگو بریده سرم را بیاورد تا اینکه روز حشر شود مادرت شفیع از علقمه دو دست قلم را بیاورد فکری برای صحن و سرای حسین کن ما را شهید کرببلای حسین کن شاعر : سید حجت بحرالعلومی طباطبایی امام زمان (عج) میلاد
باز هم فصل بی‌قراری شد گل دمید و زمان، بهاری شد به زمین مژده می‌دهد خورشید غنچه‌ای از سلاله‌ی توحید... وا شد و سامرا معطر شد بهترین عیدِ نسل کوثر شد آمد از آسمان و نور آورد شعف و شادی و سرور آورد آمد و شهر را چراغان کرد نور بخشید و آنچه بود آن کرد آمد و ماه را ز رو برده مُهر ایمان به بازویش خورده آمد و نقل این مجالس شد غرق دنیای لطف، نرگس شد زنده کرده دوباره حیدر را عکس رخساره‌ی پیمبر را نقش در چهره‌اش نگاه علی‌است راه و رسمش هماره راه علی‌است این پسر روحِ عَلَٓمُ‌الاَسماست امتداد قیام عاشوراست با نگاهش امید می‌بخشد انتظارش نوید می‌بخشد آسمان پیش پاش افتاده بی‌دلان را شده است دلداده به زمین تا نهاده شد علمش سامرا جان گرفت از قدمش آنقَدَر رنگ روی زیبا داشت خنده‌اش آنقدَر مُسَما داشت که خداوند در حجابش کرد در پناه خودش نقابش کرد حال ما مانده‌ایم و غیبت او مانده در سینه داغ غربت او آمد و رفت و ما نفهمیدیم پشت او حرف می‌تراشیدیم رفت از کف قرار ما، هرگز خوانده‌ایمَش سر دعا، هرگز مرد هجران نبوده‌ایم هرکز غرق باران نبوده‌ایم هرگز دیده‌ی ما نبود لایق او دل ما هم نبود عاشق او عاشق آن است در به در باشد در به در بین هر گذر باشد از سر کوی ما گذر کرد و همه‌ی شهر را خبر کرد و خواب بودیم هر سحر افسوس آمد و رفت در سحر افسوس شب میلاد و نیمه‌ی ماه است خبرِ خوش همیشه در راه است شاید این جمعه باز برگردد آتش عشق شعله‌ور گردد شاید امشب امیدمان بدهد با حضورش نویدمان بدهد شاید امشب رخی نشان بدهد به تنِ مرده باز جان بدهد شاید امشب شب ظهورش بود چشم ما شاهد عبورش بود شاید امشب زمان دهد ما را خیمه‌اش را نشان دهد ما را کاش برگردد و به نورِ خودش مثل امروز در حضور خودش پرچم کفر سرنگون گردد پایه‌ی ظلم واژگون گردد ذوالفقار علی به کف گیرد مدد از شاه لوکشف گیرد به لبش نام فاطمه گیرد رخصت از شاه علقمه گیرد بزند ریشه‌ی یهودی را بزند گردن سعودی را زنده گردد دوباره نام علی خطبه خواند دهد پیام علی بزند با عصا به رود نیل محو گردد ز صحنه اسرائیل سیلیِ محکمی زند به یهود مرگ بر حامیان آل سعود ماندنی نیست نسل استکبار تا علی هست و هست تا عمار همه جا می‌شود برای علی همه عالم شود فدای علی ما همه از تبار زهرائیم شیعه‌ی بی‌قرار مولائیم ما همان قوم خویش، سلمانیم چون اَبوعُمره اهل ایرانیم ما سر از پای خویش نشناسیم پای امر ولی چو عباسیم در پیِ فرصتیم و بی‌تابیم سرِ کفار، مثل گردابیم تو بیا امر کن به حزب‌الله ای امید جهان، ولی‌الله شب شبِ اتحاد و هم عهدی است شب میلاد حضرت مهدی است آه ای بی‌قرار تو زهرا باز گرد از میان صحراها باز گرد ای تجلیِ عرفات که تو هستی همیشه باب نجات ما که مردیم از غم هجران خبرت نیست یوسف کنعان طاقت ما که تاب شد برگرد دیده هامان پر آب شد برگرد صاحب‌َالعصرِ وَالزَٓمان برگرد از فراسوی بی‌کران برگرد پیرِمان کرد حسرت دیدار باز گرد ای حقیقت ایثار هر کجا رفتی التماس دعا کربلا رفتی التماس دعا کربلایی رضا باقریان امام زمان (عج) میلاد
صبحی دگر می آید ای شب زنده داران از قله های پر غبار روزگاران از بیکران سبز اقیانوس غیبت می آید او تا ساحل چشم انتظاران آید به گوش از آسمان اینست مهدی! خیزد خروش از تشنگان اینست باران! از بیشه زارِ عطرهای تازه آید چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران آیینه آیین حق ای صبح موعود ماییم سیمای تو را آیینه داران دیگر قرار بی تو ماندن نیست در دل کی می شود روشن به رویت چشم یاران شاعر : حسن حسینی امام زمان (عج) میلاد