eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بار دیگر فضا مُعَطَّر شد همه جا روشن و مُنَوَّر شد حاصلِ عشقِ بینِ شمس و قمر پسری شد که تاج هر سر شد زد قدم میوه ی دل زهرا شادی ما دو صد برابر شد غم فراری شد و شعف آمد اینچنین غصه هایمان سر شد حسن دیگری ز آل علی آفریده به دست داور شد مژده آمد که دلبری آمد شب میلاد عسکری آمد گوهری از دل جنان آمد ماه تابان آسمان آمد ماورای تمام خوبی ها دُرّ ِدریا انیس جان آمد اختر تا ابد فروزنده پا نهاد و ز بی کران آمد گل گلزار حضرت خاتم باب تقوای خاندان آمد پاره ی قلب حضرت هادی پدر صاحب الزمان آمد ما هم از یمن مقدمش شادیم صلواتی بر او فرستادیم در پسِ چهره اش قمر دارد چون خدا لطف مستمر دارد خاتم الانبیاء به خود نازد که تبارش چنین پسر دارد نوه ی شیر قاطعاً شیر است تا چنان مرتضی پدر دارد غرق در بوسه میشود زیرا بس که لعل لبش شکر دارد کوری چشم دشمنان علی نخل شیر خدا ثمر دارد ای فدایش شود تن و جانم مست ذکر حسن حسن جانم صاحبِ حسن ُاهل احسان است درد ما را همیشه درمان است مثل اجداد طاهرینش او کرمش بی حد و فراوان است در قیامت محبتش به خدا بهترین رکن و اصل میزان است هرکسی دم زد از ولایت او اهل تقوا شد اهل ایمان است ز مرام و ز لطف بی حدش سائل درگهش غزلخوان است شکر حق را که با صفا هستیم عبد آقای سامرا هستیم می نویسم ز خصلت نامش دلِ عالم اسیرِ در دامش در دو دنیا به ما شرف بخشد طعمِ شیرین گندمِ بامش کس ندیده قسم به حق جایی به بزرگی خان اکرامش صاحب تاج پادشاهی شد هرکه نوشیده باده از جامش شکر یزدان که از ازل شده ایم قطره ای از یمِ غلامانش با چنین سروی چه غم داریم با نگاهش دگر چه کم داریم رضا آهی امام عسکری (ع) میلاد
ای حضرت معشوق ای ليلاترينم من از همه پروانه ها شیدا ترینم سنگ ملامت خورده عشق تو هستم يعنی ميان عاشقان رسوا ترينم تو آيه های مصحف پيغمبرانی بهر تلاوت كردنت شيواترينم ای كيسه بر دوش سحرهای محله مرد كريم سامرا ؛ آقاترينم ما ريزه خوار دولت عشق توهستيم ای حضرت معشوق ای لیلاترینم اندازه ی ما چشم تو ديوانه دارد مجنون ميان خانه ی ما خانه دارد تو آشنای کوچه های آسمانی بالاتر از فهم اهالی جهانی فهمیدن شأن و مقام تو محال است تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی رد قدم های همیشه جاری ات را تا مرزهای بی نهایت می رسانی وقتی که می آیی کنار جانمازت دنبال خود خیلی ملک را می کشانی تو ابتدا و انتها اصلاً نداری مثل خدائی و همیشه جاودانی ای روشنی مطلق شب های تارم پروردگار بی مثال هر چه دارم من از مساكين قديم سامرايم از آن سوی دنيا چه آوردی برايم اين روزها كه مرقدت گنبد ندارد من یا کریم خاکی صحن شمایم آقایی تو فرصت مسکینی ام داد پس خوش به حال دست هایم که گدایم دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم این چشم هایت میکشاند تا کجایم خیراتیِ دور سر سجاده ی توست خاکستر بال و پر پروانه هایم صبح ازل ما را گدایت آفریدند مثل دخیل سامرایت آفریدند ای بی نظیری که پر از آیات رازی مثل خداوندی و از ما بی نیازی هر صبح از بام بلند آسمان ها با چشم های روشنت خورشید سازی صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت باید به این چشمان شهلایت بنازی جبریل را دیدیم با خیل ملائک در آن بهشت صحن تان میکرد بازی تو از همین قطعه زمین سامرا هم فرمانروای سرزمین های حجازی مرد بهشتی زمین ای بی مثالم ای آب جاری کویر خشکسالم نذر تو كردم اين پر خاكستری را اين دست های خالی پشت دری را ديشب دعا كرديم تا اين كه خداوند هرگز نگيرد از تو ذره پروری را شرح كمالات تو را يک روز خوانديم ديديم در تو سيره ی پيغمبری را صد بار دنيا امتحان كرد و نداديم يک ذره از مهر امام عسکری را ما خاكسار صبح و شام اهل بيتيم فردای محشر هم غلام اهل بيتيم امشب اگر دست شما بالا بيايد اميد آن داريم كه آقا بيايد دستی ببر بالا كه در اين فصل سرما در خانه های ما كمی گرما بيايد دستی ببر بالا كه در اين خشكسالی آقای ما با هيبت سقا بيايد دستی ببر بالا كه در يک جمعه سبز آن انتقام ظهر عاشورا بيايد اين روزها با ذوالفقار مرد كوفه بهر تقاص چادر زهرا بيايد امشب دلم سمت افقهای ظهوراست چشم انتظار ظهر فردای ظهور است علی اکبر لطیفیان امام عسکری (ع) میلاد
عالم هستی چه رویایی شده در مدینه شور و غوغایی شده هر دلی امشب مسیحایی شده خانه ی هادی تماشایی شده سر زد ازیثرب مه هر انجمن آمده در این جهان دوم حسن درب رحمت بر روی ماواشده شور عشق و عاشقی معنا شده در گلستان ولا گل واشده هادی دین خدا بابا شده آمده منشور عشق و دلبری حجت بر حق امام عسکری نوری از انوار سرمد می رسد از خدا الطاف بی حد می رسد غنچه ای ازباغ احمد می‌رسد حامی دین محمد می رسد عاشقان هنگام شادی آمده در جهان فرزند هادی آمده از مدینه سرزده نوری دگر نخل دین بار دگر داده ثمر هادی دین در بغل دارد قمر روی ماه عسکری شد جلوه‌گر رهبر دنیا و دین آمدزراه میبرد دل از پدر با یک نگاه در سپهر دین حق ماه آمده باز ازره هادی راه آمده رهزن دلهای آگاه آمده عسکری با عزت و جاه آمده نوربخش کل هستی آمده مظهر یکتاپرستی آمده عاشقان عید آمده عید آمده از سوی حق نور امید آمده نوری از انوار توحید آمده در سپهر عشق، خورشید آمده عید میلادعیدهم عهدی شده زینت مجلس اباالمهدی شده این پسر نور خدای داور است از تبار حضرت پیغمبر است در شجاعت همچو جدش حیدر است او شفیع شیعیان در محشر است این پسر ابن الرضای سوم است همچو اجدادش پناه مردم است حیدری خصلت بود زهرا صفات روح ایمان، معنی صبر و ثبات بر همه باشد حسن باب نجات نام او حلال جمع مشکلات مهروحب او بودنور امید شیعه ی او تا به محشر روسپید این پسر باشد چون زهرا با وقار پای تا سر لطف وجود و اقتدار داده بر شیعه ولایش اعتبار بیقراران را بود مهرش قرار همچوهادی اوبود خورشید دین شیعیان را اوبود حبل المتین عالم هستی بودحیران او من مسلمان گشته از ایمان او گشته ام از لطف و از احسان او در شب میلاد او مهمان او کار این مولاست ذره پروری هستم از طفلی گدای عسکری غرق در دریا منم، تو ساحلم بردر کویت زطفلی سائلم با ولای تو در عالم کاملم لطف تو مولا شدامشب شاملم ایکه هستی همچوحیدر دلنواز سائل تو آمده غرق نیاز بی پناهم پناهم بی پناه برمن مسکین توهستی تکیه گاه آمدم سوی تو از لطف الاه سائلت را از کرامت کن نگاه ایکه هستی در کرامت بی نظیر در شب میلاد خود دستم بگیر ایکه برعالم حسن هستی بصیر در کرم در جود هستی بی نظیر همچوزهرا مادرت خیر کثیر هستی از خیل گدایان دستگیر بر غلامی تو هستم مفتخر بر(رضا)از مرحمت بنما نظر رضا یعقوبیان امام عسکری (ع) میلاد
بر او سلام که شایستۀ سلام است او که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او که یادگار برومند ده امام است او به شهر سامره مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جمال گلشن توحید را تبسم اوست مسیح عترت اطهار را تجسم اوست کلیم با شجر طور در تکلم، اوست که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست ز حادثات جهان، جان‌پناه مردم اوست به هرکه راه برد در پناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش ستارۀ سحری، خوشه‌چين انجمنش شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شمیم وحی خدا می‌تراود از سخنش به عطر و رایحۀ دل‌بخواه او، صلوات ستارگان همه شب شمع محفلش هستند فرشتگان به ادب در مقابلش هستند موالیان خداجوی سائلش هستند معاشران همه محو فضائلش هستند به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند شده‌ست سورۀ قرآن گواه او، صلوات نگاه او، به گل تازه چیده می‌ماند شمیم او، به گلاب چکیده می‌ماند لبش، به غنچۀ شبنم ندیده می‌ماند قدش، به سرو ز نور آفریده می‌ماند دلش به پاکی صبح و سپیده می‌ماند به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات امام گفت که یک‌رنگ باش و یک‌رو باش برای سنجش اعمال خود ترازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خداجو باش همیشه یاد خدا و عنایت او باش به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جذبه‌های بدیع نگاه او، صلوات محمدجواد غفورزاده(استادشفق خراسانی) امام عسکری (ع) میلاد
جان میدهم فقط و فقط پای سامرا زاده شدم به شوق تمنّای سامرا دیگر نیازمند کسی نیستم که من هستم گدای دست تو آقای سامرا حال مرا برای خودت روبه راه کن حاذق ترین طبیب مسیحای سامرا از لطف بی نهایت تو بی مقدمه پر زد دلم به گنبد زیبای سامرا حالا شدم برای حریمت کبوتری ای منتهای عشقِ خداوند عسکری ای دومین حسن که وجودت خدایی است صبر تو حیدری و دلت مجتبایی است در کنج صحن خلوت تو هر فرشته ای مشغول لحظه های شریف گدایی است صدها درود و تهنیت سبز بر دلی که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است وقتی کبوتری به هوای تو می پرد دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است هرکس که میرسد تو به او لطف میکنی فرقی نمی کند طرف اصلاً کجایی است با این حساب بر در این خانه آمدم بر دور شمع روی تو پروانه آمدم ای جلوه ی حقیقی هفت آسمان حسن رفته شعاع نور تو تا لا مکان حسن در زیر چتر سایه ی تو آرمیده ایم از پرتو جمال تو روشن جهان حسن در مدح تو همیشه قلم کم می آورد قفل است درسرودن تو هر دهان حسن میخوانمت به طرز زمان های کودکیم بابای مهربان امام زمان حسن بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین ای بانی زیارت ما شیعیان حسن شغل همیشگیم دراین خانه نوکریست کار همیشگی شما بنده پرویست حتی بهشت در به در آستان توست تنها نه آسمان که زمین هم از آن توست قطره اگر کنار تو باشد که قطره نیست زیرا که تحت مرحمت بی کران توست از پشت پرده یک دو کلامی سخن بگو گوشم در انتظار شِنود بیان توست بین درندگان به نماز ایستاده ای این هم نشانه ای ز جلال نهان توست هر چند ظاهراً تو به مکّه نرفته ای کعبه همیشه گرم طواف نشان توست روز ولادت تو زمان هم عهدی است بعد تو جانشین بلافصل مهدی است شاعر: محمدحسن بیات لو امام عسکری (ع) میلاد
نور تو با نور خدا فرقی ندارد نزد خدا او با شما فرقی ندارد وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست پس عسگری با مجتبی فرقی ندارد تاکُلُّهم نوراست وصف آل احمد یا مرتضی،یا مصطفی فرقی ندارد ما جود می جوئیم و تو جود تمامی اینجا اجابت با دعا فرقی ندارد اصلا مهم این نیست که ما با تو باشیم دنیا و عقبا نزد ما فرقی ندارد مادر برایش نذر کرده جان خود را او با شهید کربلا فرقی ندارد ام الحسناینجا دگراُمِ وَلَد بود کی گفته با خیرالنسا فرقی ندارد دل،شادِ میلادِ اباالمهدی است اما با هم سُرور هل اتا فرقی ندارد گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است آقا نفسهای تو ما را هم عوض کرد طعم قدمهایت فضا را هم عوض کرد زیبایی نامت بهاری دیگر آورد حالات تو حال دعا را هم عوض کرد ای نور هستی آفرین ، عیدت مبارک میلاد تو حال و هوا را هم عوض کرد آری نفسهای تو اِحیاءُ القلوب است انفاس تو ارض و سما را هم عوض کرد تا دیده واکردی ، نگاهِ رحمت تو سبک عنایات خدا را هم عوض کرد مشمول عفوت شد گناهان خلایق تقدیر تو دست قضا را هم عوض کرد مثل علی ها و محمد های دیگر نام حسن روزیِ ما را هم عوض کرد رزق حسینی ها ز دستان تو بارد آقایی تو این گدا را هم عوض کرد گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزندحسن مولی الموالی است در فطرت من جایگاهت بی بدیل است شأن و مقام و منزلت با تو اصیل است مرده است آن دل که تو را از دست داده یا محییاز اسماء تو پورخلیل است ما رعیت کوی شما هستیم اما یک عالمی را رعیت کویت کفیل است حاجات خیل انبیا دست تو آقاست در پیشِ نازِ تو نیاز ما قلیل است کو آن که محتاج نگاه تو نباشد یک بال از اوج نگاهت جبرئیل است مارا ولای حضرتت آب حیات است یک چشمه از آب حیاتت سلسبیل است مدح تو از عبد تو کی آید اماما مداح اوصاف شما رب جلیل است هر کس که با آل محمد دربیفتد پس سرنوشتش همچنان اصحاب فیل است گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است تو پَرتُو نور جمیع اوصیایی یعنی تو در عالم امید اولیایی تو دیده واکردی که زهرا جان بگیرد زیرا که نور دیدۀ خیرالنسایی برق نگاه نیِّرِ اعظم تویی تو سبط رسول اکرمی، ابن الرضایی حیدر به تو می نازد ای فخر دوعالم هرچند بر غمهای عالم مبتلایی مانند جَدّت مجتبی بی یار ماندی مانند زینب ، راز دار کربلایی از کودکی آوارگی را لمس کردی از کودکی با ظلمِ دشمن آشنایی تن داده ای بر حصر و تبعیدت که کم کم اصحاب خوگیرند با آقا کجایی مأمور حفظ جانِ جانانِ جهانی یعنی که ارحام مطهر را سزایی گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است ای دل بخوان نام امام عسگری را تقدیم کن اینک سلام عسگری را مستی مکن هوشیار باید دم زد از او کو دل که بشناسد مقام عسگری را دشمن دقیقا در هدف زد نام او را تبلیغ باید کرد نام عسگری را باید مقیم کوی رفتار حسن شد باید که تابع شد مرام عسگری را باید که دستی تا ضریح معرفت بُرد تا شیعه بشناسد قیام عسگری را حفظ حریمش کمتر از حفظ حرم نیست باید که بشناسی حرام عسگری را آری خوشا آنانکه در حفظ حریمش مستانه نوشیدند جام عسگری را گرچه غریبانه،ولی شیعه در عالم احیا کند با خون ،کلام عسگری را گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است شاعر: محمود ژولیده امام عسکری (ع) میلاد
از پنجشنبه های دل من عبور كن یك روز جمعه چشم مرا غرق نور كن آقای پنجشنبه؛ مرا هم نگاه كن چشمان خیس و غم زده ام را مرور كن چیزی دگر نمانده به هنگامهٔ ظهور ما را در این دقایق آخر صبور كن با آخرین ستاره شب های انتظار با یازده ستاره تو در ما ظهور كن با اشك صیقلی بده ما را و بعد از آن سنگ سیاه سینهٔ ما را بلور كن ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن آدم کشیده بود خودش را به التجا غم هم نشسته بود لب جادهٔ فنا کشتیِّ نوح هم به تکسّر رسیده بود و می طنید یک سره دور و بر بلا موسا که رفته بود به دریا عصا به دست! عیسا مریض بود و به ذکر هوالشفا آتش به قهقهه همه جا گـُـر گرفته بود آن سو خلیل بود و دو چشمِ پر از دعا آن غصه ها و این همه غم ها یکی یکی گشتند کو به کو همه جا را جدا جدا تا این که چشم شان همه افتاد سمت تو یا نه! نگاه لطف تو افتاد ابتدا آن سو نگاه زرد و غم انگیز غصه بود این سو نگاه سبز و سرور آور شما از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم و خوانده ایم نام تو را سُـرّ مَـن رای از آن به بعد غم که به ما روی می کند مائیم و یک نگاه تو آقایِ سامرا ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی شهر مدینه شادتر از این نمی شود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فهمیدم از ترنم سرداب سامرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن --------------------------------------------- شاعر : رحمان نوازنی امام عسکری (ع) میلاد