#حضرت_ام_کلثوم__س__روضه
گر چه غریبه ام به همه آشنا ترین
من یاس حیدرم که شکسته شداین چنین
بالا نشین عرشم و با کعب نیزه ها
در کوچه های شام بلا خورده ام زمین
من بارها ز داغ سر روی نیزه ها
از صدر ناقه های جفا آمدم به زین
از آتش ندامت کوفه شده عیان
آن خطبه های کوفه ی من بوده آتشین
بااین همه کبودی وزخم ودل کباب
دارم منم رسالت عظمی برای دین
شدقامتم خمیده وگیسوی من سپید
از ناله های العطش طفل مه جبین
بعد از وداع آخر وآن بوسه بر گلو
با گریه های روز وشبم گشته ام قرین
حالا میان بستر پرواز من شده
این روضه ها قرار نفس های آخرین
از خاطرم نرفته حسین مرا زده
باهر چه داشت در ید خود دشمن لعین
علی مهدوی نسب
حضرت ام کلثوم (س)
روضه
#حضرت_ام_کلثوم__س__روضه
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
شاعر:
علیرضا خاکساری
حضرت ام کلثوم (س)
روضه
#حضرت_ام_کلثوم__س__روضه
میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت
برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت
نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب
کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت
حسین بن علی بعد از غم بی مادری یک عمر
کنار زینبش یک خواهر والایِ دیگر داشت
برادر را مدد میداد در روز دهم، وقتی-
تک و تنها هزاران داغِ ناپیدایِ دیگر داشت
پس از خود، پیش زینب با بصیرت أم کلثومش
به طومار قیام ِ کربلا امضایِ دیگر داشت
خیالش راحت از روشنگری بود و شبیهِ خود
میان کاروان، خورشیدِ بی همتایِ دیگر داشت
همان که دختر خیبرشکن بود و شجاعانه
زمانِ گفتن از اجدادِ خود غوغایِ دیگر داشت
کلامش موجز و نافذ، بیانش تیغِ برّنده
کنارِ خطبه اش در کوفه عاشورایِ دیگر داشت
دلش خون بود از بزم یزید و خندهٔ خولی
به یاد خیزران در گوش خود آوایِ دیگر داشت
پس از سیلابِ داغ و آه؛ در چشمش پس از گریه
نشست ابری که پشتش سیلِ باران هایِ دیگر داشت!
مرضیه عاطفی
حضرت ام کلثوم (س)
روضه