eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. آنانکه بی ثباتیِ خود را محک زدند بعد از نبی به زخم ولایت نمک زدند آتش به جان مالکِ مُلکِ فدک زدند پیشِ علی، کنیزِ خدا را کتک زدند زهرا زدن، که باب شد از بعدِ مصطفی دیگر امان نماند، به ناموسِ مرتضی تنها به یک هجوم نه، چندین هجومِ شد یکبار با توافقِ ننگین هجوم شد یکبار با حضور شیاطین هجوم شد یکبار با تهاجمِ سنگین هجوم شد هیزم بیارِ صحنه، به خونسردیِ تمام میزد به قصدِ کشت، به نامردیِ تمام اصلاً به قلبِ خویش، ترحم نداشتند با دخترِ رسول، تکلم نداشتند جز حرفِ زشت و غیرِ تبسم نداشتند جز حمله، هیچ حقِ تقدم نداشتند بود آن زمان، فقط و فقط، فاطمه کُشی قصدِ همه به قهر و سَخَط، فاطمه کُشی آتش بیارِ معرکه، زد اولین لگد تا دربِ نیم سوخته، افتاد زین لگد پس باب شد، میانِ همه بعد از این لگد رد شد ز روی فاطمه، پنجاهمین لگد حالا صدای یااَبَتا بود و بیت وحی آه و نوای واعلیا بود و بیت وحی وقتی که بر گلوی ولایت کمند شد زهرا نوای فضه بیایش بلند شد کارِ منافقان که بهم، نیش خند شد راحت خیالشان دگر از هر گزند شد خیبرشکن، به واقعه دستورِ صبر داشت مولای سربزیر، دو چشمی پر ابر داشت یادش فتاد امرِ نبی را، امامِ ما روزیکه گفت: مانده پس از این قیام ما آید زمانِ مطلعِ فجر و سلام ما صبر و بصیرت است، دوام و قوام ما ذکری که داشتند، علی و فاطمه نهان یا منتقم، بیا که شود انتقام عیان .
. با مادر ... کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد باز از نانِ تو این سفره معطر گردد می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟ می‌کنم دِق اگر این درد مکرر  گردد قول دادم به تو حرفی نزنم  اما کاش دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد می‌شود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین می‌شود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما آینه زود به یک آه مکدر  گردد کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید خواست تا   بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد *** یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد زینبت پا بشود خانه بهم می‌ریزد نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد: کاشکی  تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد
من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی کاش تو تنها نبودی در میان کافران وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی می‌رود حالا رباب از حال بین مادران تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام این اصول عشق باشد بین این همسنگران «میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران ثلث سادات جهان را پشت در انداختند گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت وای از دستان خولی ها و وای از زیوران